نگاهی به داستان کوتاه ِ “شریرما جیجاکه ورزان”

نگاهی به داستان کوتاه ِ
                “شریرما جیجاکه ورزان”
                                          از: مسعود پورهادی

                                                             ✍ ‌عباس گلستانی

شریرما جیجاکه ورزان” یکی از داستان‏های موفق مسعود پورهادی است که به نقد آن می‌نشینیم. داستان، داستان شکست خوردگانی‌ست که آرمان گرایی، آنان را به قله‌ی پیروزی که هیچ، به دامنه آن هم نرسانده است، آرمان‏گرایانی که به عشق وطن، از وطن می‏گریزند و آنان که می‏مانند، جان در خاک وطن می‏کنند. داستان ، داستان تقابل بین ماندن و رفتن است. بمانند، داستان سیاوش تکرار می‏شود، بروَند، در آینده‏ای نامعلوم گرفتار : “ترسم ، ترسم دورا بم، توقایی مرا جخترا شه …” و به قول بزرگی، یک مهاجر، همه چیزش را از دست می‏دهد، جز لهجه‏‌اش را.
مسعود پورهادی، موضوع را از نگاه جامعه‌گرایانه انتخاب می‏کند و جامعه شناسانه به پیش می‏برد. وجود عناصر پیش مدرن نظیر “اسب عَراده، بلتا، ای پایی پورد، کرده خاله، ویدیرا” در کنار عناصر مدرن مثل ماشین، دانشگاه و… موتور داستان را به تحرک واداشته است. راوی که خود یک پای ماجرا است، با این که اصرار در خروج به همراه رفیقش را دارد، اما نمایش داستان را طوری چیدمان می‏کند که دخالت راوی در حد همان اصرار باقی بماند. زیرا هیچی از مقصد نمی‏گوید و به عمد نمی‏گوید، اما تا بخواهید از روستا می‏گوید که دوستش در آن زندگی می‏کند، همان جایی که “ای پایی پورد” دارد، چند تا “گردبینه نوک تیج“، “ویریس” دارد و طوری از آنها می‏گوید که انگار عاشق آنهاست و تاب دل کندن از آنها را ندارد، اما چه کند، هم، وطنش را دوست دارد، هم، رفیقش را و هم خودش را. ولی در زمانه‏ای وقتی که به دوستش می‏گوید: “مگر نیشتاوی ورجینا صدایا؟” (مگر صدای شکستن نهال های جوان و شاخ و برگ درختان را نمی شنوی؟) و دوستش می‏گوید: “چره، کوگایا بردان دره” (چرا، تمام اطراف را گرفته)، چه باید بکند. این تقابل در رفتن و ماندن تا به آخر داستان ادامه دارد و تاویل‏گرا به پایان می‏رسد. داستانی که مؤول می‏تواند دخالت کند و خواننده بعد از پایان خوانش، بیهوده داستان را به حال خود نگذارد. “شریر ما جیجاکه ورزان“، داستان ویژه‌ی اول شخص راوی نیست، داستان جمعی‌ست که در همین خاک و خارج از این خاک هنوز در تقابل بین بودن و نبودن‌اند. داستانی که هنوز صدای “ویرجینا صدایا” به گوش می‏رساند. خواندن داستان کوتاه، بدون این که اجباری در کار باشد، گاهی نویسنده و خواننده را به سمت مینی‏مالیسم سوق می‌دهد، به دو دلیل، اول این که هردو، چه داستان مینی مالیستی و چه داستان کوتاه، از حجم کم در حد یک تا چند صفحه را شامل می‏شود و دوم این که، این حجم از داستان مرز دقیقی بین داستان کوتاه و داستان مینی‌مال را مشخص نمی‏کند، چرا که تا هنوز برای خود داستان کوتاه هم حد مشخصی تعیین نکرده‌اند، اما، مینی‏مالیسم از اصولی پیروی می‏کند که می‏توان هر داستان کوتاهی را با آن مورد نقد و ارزیابی قرار داد. داستان “شریرما جیجاکه ورزان“، نشان می‏دهد که نویسنده‏ی آن با مینی‏مالیسم آشناست و او از این آشنایی به نحو قابل قبولی در نوشته‏ی خود بهره برده است. زیرا همان طور که گفته شد یک داستان مینی‏مال از اصولی پیروی می‌کند که در زیر به آن اشاره کرده و با یک نگاه تطبیقی به آن، نقد را به پیش می‌بریم:

1- در یک داستان مینی‌مالیستی، زمان و مکان مشخص است و آن اتفاق داستانی در همان فضای محدود و مشخص روی می‏دهد. در داستان “شریرما جیجاکه ورزان“، مکان داستان، روستا است و از همان جایی شروع می‏شود که راوی از ماشین پیاده شده تا در مزرعه رفیق‏اش را پیدا کند و زمان هم در همان فاصله محدود شده است.

2- عنصر دیگر داستان مینی‌مالیسی، زاویه‏ی دید و راوی داستان می‏باشد که در بیان روایت مهم تلقی شده است و از میان چند زاویه‏ی دید، خلاقیت نویسنده در انتخاب راوی نقش تعیین کننده دارد و به همین دلیل در داستان کوتاه، زاویه ی دید را به دو گروه راوی “درون رویداد” و راوی “برون رویداد” تقسیم می‏کنند. پورهادی با توجه به آشنایی خود با داستان‏های کوتاه، از توان هنری‏اش بهره برده و دست به انتخاب راوی از نوع “اول شخص شرکت کننده” می‏زند و نه اول شخص ناظر که دور از متن ماجرا باشد تا مثل دوربین فقط ثبت کننده بماند. او دست به این انتخاب می‏زند تا زاویه دیدی از نوع “درون رویداد ” را با کشمکش داستان برای خواننده قابل قبول بداند.

3- شاخص دیگر یک داستان مینی‌مالیستی، شخصیت داستان در متن حادثه است که بررسی سیر تحول او منظور نیست، بلکه آغاز تحول و استحاله‌ی اوست که با آن اتفاق داستانی شروع می‌شود و داستان کوتاه مینی‌مالیستی فقط آن را نشان می‏دهد بدون اینکه راوی به معرفی شخصیت بپردازد و یا در سرنوشت او دخالت کند، اما شناخت شخصیت به گونه‏ای دیگر مثلا در خلال گفتگو و دیالوگ حاصل می‏شود.

در داستان “شریرما جیجاکه ورزان“، اشخاص داستان در ابتدا برای خواننده فاقد هویت‏‌اند، ولی هر چقدر جلوتر که می‏رویم با روشنایی‏های بیشتر روبرو می‏شویم و از بحث و گفتگوی آنها پی می‏بریم که هر دوی آنها فعال اجتماعی بودند و در معرض تهدید، حیات‏شان در قید رفتن و ماندن گره خورده است و همین اتفاق داستانی‌ست که می‏تواند آغاز تحول برای هر یک از اشخاص داستان تلقی شود.

4- داستان فاقد پیچیدگی و دشوار گویی است که از ویژگی‏های داستان مینی‌مالیستی است و این نیز در شروع جنبش مینی مالیسم در دهه‌‏ی 80 میلادی، تحت شرایط آن روز جامعه‌‏ی آمریکا مثل شرایط ملی پس از جنگ ویتنام، بحران انرژی در 76-1973، بی حوصلگی و عدم تمرکز حواس آدمیان، واکنش در برابر روشنفکرمآبی و انبوه نویسی در کنار جنبش‏هایی نظیر کانسپچوآلیسم ( هنر مفهومی ) و پاپ آرت شکل گرفت و شدیدا هم طرفدار مدرنیسم بودند و تلاش در رعایت اصل سادگی را داشتند. اما مسعود پورهادی، زبان داستانیِ این داستان را بیش از حد ساده گرفته است، زیرا هیچ فعال سیاسی و اجتماعی حتی در روستا از عسک به جای واژه ی عکس استفاده نمی‌کند. زبان، حداقل در بعضی از دیالوگ‌ها، زبان افراد تحصیل کرده نیست، خصوصا اینکه، شاهنامه‌خوان هم باشند.

5- در داستان کوتاه مینی مالیستی، سه عنصر گفتگو، روایت و تلخیص از عناصر تعیین کننده‏ی متن محسوب می‏شوند و مسعود در رعایت تلخیص دقت کافی به خرج نداده است و کاش می‏توانست بخش‏هایی از داستان را که هنوز به رفیقش نرسیده بود حذف می‏کرد. چون داستان کوتاه، فرصت توصیف اضافه و نمایش افکار سیاسی و مثلا فلسفی را از نویسنده می‏گیرد.

6- تاریخ و داستان، هر دو روایت‏‌اند، اولی بر پایه‏‌ی آنچه که در گذ شته روی داده است نوشته می‏شود و دومی بر اساس تخیل دیوار خود را با تاریخ رسم می‏کند. اما داستان مینی‌مال از یک جهت شبیه به تاریخ نیز هست و آن، عدم دخالت راوی در حوزه‌‏ی اتفاق است و به همین دلیل مسعود در داستان “شریرما جیجاکه ورزان“، زاویه دیدی را انتخاب می‏کند که راوی “اول شخص شرکت کننده” در داستان باشد نه “اول شخص ناظر” که مداخله‌‏اش داستان را به ویرانی بکشد. در پایان به ارزش دیگری از این داستان اشاره می‏کنم. “شریرما جیجاکه ورزان” جزء داستان‏های کوتاه به زبان گیلکی است که نام مسعود پورهادی رادر کنار نام‌های کسانی چون جهری، محمود طیاری و غلام دوست قرار می‌دهد. داستانی که در حد ظرفیت و توان خود به معرفی ادبی و هنری ادبیات زبان گیلکی می‏پردازد، خصوصا اینکه، مسعود پورهادی علاوه بر ذوق هنری در حوزه‏‌ی شعر و داستان، زبان‏دان برجسته‌‏ی زبان گیلکی نیز می‏باشد.

 

صفحه مسعود پورهادی در گیل یار

یک پاسخ ارائه کنید