اسامی گیلکی

ترجمه و گردآوری علی رضاپور

آئیل: نام یک پرنده است. «دختر»
آبچین، آوچین، اُوچین: به کاغذ شفاف گفته می‌شود. «دختر»
آذرولاش: نام تاریخی. «پسر»
آرسو: به چم اشک. «دختر»
آرنگ: نام کوهی است در اشکورات. «پسر»
آگیم: به چم حاکم. «پسر»
آلندا: نام تاریخی، از شاهان باستانی. «پسر»
آله سیاه، سیه آله: نام سردار آماردی بود. در معنی می‌شود شاهین سیاه. «پسر»
آموج: آموخته، خوگرفته. «پسر»
آهیل: مرغ انجیر خوار. «دختر»
آهین، آسین: در گیلکی به آهن گفته می‌شود. «پسر»
اپارسن: نام کهن کوهستان جنوبی گیلان، پتشخوارگر. «پسر»
ارژنگ: سپه سالار مازندارن. «پسر»
ارغش: نام تاریخی، شاهان باستانی گیلان. «پسر»
اریکا: نام روستایی است. «دختر»
اسپیتاس: سردار داریو و شهربان دالفک (درفک، دلفک کوه) بود. در معنی می‌شود دارنده‌ی اسب بزرگ و نیرومند. «پسر»
اسپلی: گل باز شده. «دختر»
استندار: ازالقاب شاهان گیلان. «پسر»
استوناوند: نام دژی بود. «پسر»
افرا: از درختان جنگلی. «دختر»
افراشته: نام شاعر گیلکی سرا. «پسر»
افریدون: فریدون در زبان گیلکی. «پسر»
افشین: نام یک سردار. «پسر»
اکلیا: «دختر»
الینا: نام یک روستا در رودبار. «دختر»
اسفان: اسب‌ها. «پسر»
اسوار، اسفار، اسفر: یک سردار دیلمی. «پسر»
اشاکید: نام تاریخی، از شاهان باستانی. «پسر»
اشتاد: مقدس. نام تاریخی. «پسر»
اشکلی: نام پدر جستان. «پسر»
الیزه: نام مکانی است در جوار رودبار. «دختر»
امولای، آمولای: پروانه. «دختر»
امیدوار: پسر فرایتان دیلمی بود. معاصر مازیار. «پسر»
امیره جهان: امیر جهان، از سرداران گیل. «پسر»
امینا: امین. «دختر»
انگاره: تدارک دیدن در زبان گیلکی. «دختر»
انوز: نام تاریخی، از فرمانروایان گیلان. «پسر»
اوجا: پاسخ. از نام درختان. «دختر»
اوخان: پژواک. «دختر»
ایاز: شبنم. «پسر»
ایجگره: فریاد. «پسر»
ایلشام: نام تاریخی، از نام سرداران. «پسر»

بابر: نام تاریخی. «پسر»
باتی: نام تاریخی. «پسر»
بازان: نام تاریخی ،نام سرداران. «پسر»
باو: نام تاریخی ، نام سلسله ی باوندیان از همین نام گرفته شده است. «پسر»
باومغ: نام تاریخی. «پسر»
باوگونداد: نام تاریخی. «پسر»
باوند: نام تاریخی ، از شاهان باستانی. «پسر»
برفانک: نام یک پرنده است. «دختر»
بکران: از سرداران مرداویج بود. «پسر»
بنجاسپ: از سرداران. «پسر»
بنداد: نام یک سردار بود. داده ی نیکی معنا می دهد. «پسر»
بندادهرمز: نام سرداری. داده ی نیک هرمزد (اهورامزدا). «پسر»
بندار: از نام سرداران. نام یک شاعر گیلکی سرا نیز بوده که کتاب شعری به نام چموش نامه نوشته که دریغ اکنون این کتاب موجود نیست «پسر»
بنداسف: نام سردار. دارنده ی اسب نیک. «پسر»
بنداسف جان: «پسر»
بیستون: از نام اسپهبدان. «پسر»
بینه: نعنا. «دختر»
بیوگ: عروس. «دختر»
بهوات: باد نیک. «پسر»
بهستون: پسر وشمگیر دیلمی و از مرزبانان تپورستان. استوار. «پسر»
بهسودان: یکی از شاهان دیلمان ، معاصر سده ی سوم یزدگردی. «پسر»
بویه: بنیان گذار آل بویه، به معنای آرزو. «پسر»

پاپلی: پروانه. «دختر»
پاپوی: پروانه. «دختر»
پادوسبان: نام تاریخی ، نام سلسله ی پادوسبانان از همین نام گرفته شده است. «پسر»
پاذگس؛ پازگس: از القاب باستانی شاهان گیلان. «پسر»
پازوار: نام تاریخی. «پسر»
پاکان: نام تاریخی. «پسر»
پاگان: نام تاریخی. «پسر»
پاموج: راه پیما،همپا. «دختر» «پسر»
پاو: نام پسر شاهپور، سردودمان اسپهبدان باوندی در تبرستان شرقی بود. «پسر»
پرایتان: نام تاریخی. «پسر»
پرزه: آهو. «دختر»
پرکسیاه ، سیه پرک: در معنا بال و پر سیاه میشود. «پسر»
پشنگ: نام تاریخی ، از سلسله ی پادوسبانان. «پسر»
پلنگسیاه ، سیه پلنگ: یکی از سرداران آماردی بود . «پسر»
پلهام: نام یک گل. «دختر»
پلیام، پلیم: نام گیاهی است که در پیرامون رشت شوند گویند. «دختر» «پسر»
پورسو: پر نور. «دختر»
پوردیل: آدم پر دل و جرئت. «پسر»
پورگیل: نام تاریخی ، از سرداران. «پسر»
پولادکبا: دارنده ی کپاه (قبا) پولادین. «پسر»
پومن: فومن «دختر» «پسر»
پونا: پونه. «دختر»
پیتونک: پونه. «دختر»
پیرمهران: از نام اسپهبدان. «پسر»
پیندره: نام یک گیاه دارویی. «دختر»
پیوگ: عروس. «دختر»

تالجین: نام تاریخی ، از سرداران. «پسر»
تال: نیلوفر وحشی. «دختر»
تام: در معنا میشود آرام،ساکت. «دختر»
تایه: ابریشم تابیده(تافته شده). «دختر»
تپور: از اقوام گیلان. «پسر»
تپی: لاغر. «پسر»
تتی: به معنی شکوفه ، شکوفه ی درخت . «دختر»
تجاسب: از فرمانروایان ،سلسله ی تجاسبی از همین نام گرفته شده است ، پدر سیستون. «پسر»
ترمی: مه. «دختر»
تکیدار: بی همتا. نام تاریخی ، از سرداران دیلمی. «پسر»
تلایه: صبح زود، خروس خوان. «دختر»
تلکا: به گلابی جنگلی (وحشی)گفته می شود. «دختر» «پسر»
توژ: به پوست نازک درخت می گویند. نام سرداران. «پسر»
توسان: نام تاریخی. «پسر»
توکا: نام پرنده ای است از گونه کاکلی یا گنجشک ها. «دختر»
توکالی: به قله ی کوه گفته می شود. «دختر»
تورنگ: قرقاول. «دختر» «پسر»
تونگ: النگو ، نام یک درخت نیز است. «دختر»
تیدا: شجاع، بی باک، نام تاریخی ، از سرداران. «دختر» «پسر»
تیرمزن: نام تاریخی. «پسر»
تیسا: خالص. «دختر»
تیسه: [نگا: تیسا] «دختر»
تیسه گول: تیسه گل . «دختر»
تیسه ناز: ناز و خالص. «دختر»
تیتی: شکوفه . «دختر»
تیتی تاووس: نام تاریخی. «دختر»
تیتیگول: شکوفه ی گل . «دختر»
تیتیل: سنجاقک. «دختر»
تیتینار: شکوفه ی انار. «دختر»
تینوش: تی +نوش معنی: نوش تو . «دختر»

جاران: نام روستایی است در نزدیکی رودبار. «پسر»
جانگول: جان همچون گل، جانِ عزیز. «پسر»
جستان: نام تاریخی ، نام سلسله ی جستانیان را از همین نام گرفتند. «پسر»
جیران: آهو. «دختر»
جیلا: «دختر»
جیمرو: سرخ رو، رخ همچون آتش. جیم در فارسی جرقه ، آتش و اخگر معنا می دهد. «دختر»
جیگلی: فریاد – ژگره ، ژگله : در گویش بیه پیش به چم فریاد نیز است. «پسر»
جوانگول: به معنی جوان زیبا است. نام یک سردار دیلمی. «دختر» «پسر»

چاپلا: دست زدن. «دختر»
چاکان: نام روستایی است در نزدیکی لاهیجان. «پسر»
چارخو: به پرندگانی گفته می شود که در جوار نیزار ها می زیند. «پسر»
چولی: چکاوک. «دختر»
چومبوله: به توت زمینی (فرنگی) در گیلکی می گویند. «دختر»
چیران: نام مکانی است. «دختر»
چیکا: نام یک پرنده است . «دختر»

خالواش: به سبزی معطر گفته می شود. «دختر»
خاستان: [نگا: خواستان]. «پسر»
خدادادویه: نام تاریخی. «پسر»
خرامل: نیای مرزبان، ششومین شاه جستانیان. «پسر»
خرداذبه: داده ی نیک خورشید. «پسر»
خرکاش: نام تاریخی. «پسر»
خجیر: زیبا . «دختر»
خجیران: در معنی خوب ها. «پسر»
خورتاو: در چم ؛ مشرق. «دختر»
خورکیا: نام تاریخی ، از نام شاهان کیایی. «پسر»
خواستان: پدر امیدوار(نام یک سردار)، سردار مازیار. «پسر»
خوتکا: نام یک پرنده از گونه ی مرغابی. «دختر»
خورزاد: نام پسر پادوسبان. نام تاریخی. «پسر»
خورشید: نام شاهان گیلان. «دختر» «پسر»
خورکیا: نام سردار گیل. «پسر»
خورگام: نام مکانی است. «پسر»
خوندش: پژواک ، به معنی پژواک و انعکاس. «پسر»
خیان: نام پسر رستم مرزبان. «پسر»
خیدز: نام پسر کاووس. «پسر»
خیلو: نام تاریخی . «پسر»

دابو: نام تاریخی ،نام سلسله ی دابوان یا دابویه از همین نام گرفته شده است. «پسر»
دابوش: نام تاریخی. «پسر»
دابویه: نام تاریخی ، پسر گاوباره از شاهان باستانی گیلان. «پسر»
داتا: از شاهان باستانی. معاصر کوروش کبیر. «پسر»
دادبرجمهر: نام پسر فرخان کبیر. «پسر»
داربو: پسر شیرویه .معنی : سوار ، سواره. «پسر»
داره: داسی است کوچک و دندانه دار مخصوص درو ی برنج و گندم و کندن و هرس علف ها. «پسر»
دامون: جنگل. «پسر»
دالسیاه ، سیه دال: شاهین سیاه ، نام یک سردار آماردی. «پسر»
دالفک: لانه ی عقاب یا شاهین.نام چند تن از سرداران آمارد و دالفک. «پسر»
دباج: نام تاریخی. «پسر»
دردان: نام «پسر»
درستویه: انسان درستکار.نام سردار دیلمی. «پسر»
درفک: نام بزرگترین کوه گیلان ، [نگا:دالفک]. «پسر»
دزبر: مانند دژ ، نام سردار دیلمی. «پسر»
درزل: نام مکانی است. «پسر»
دفراز: تکیه گاه. «دختر»
دکیه: نام تاریخی . «پسر»
دلفک: «پسر»
دوباج: نام تاریخی، از نام های فرمانروایان گیلان. «پسر»
دوواره گیل، دووارگیل: نام تاریخی. «پسر»
دیلم: یکی از دیگر نام های قوم گیل. «پسر»
دیواره مرد: آدم مانند دیوار استوار، پایمرد ،نام سرداری دیلمی. «پسر»

راپا: منتظر. «پسر»
راژان: «دختر»
راشا: راه قابل گذر. «پسر»
راکه: تَرکه. «دختر»
رایکا: محبوب، معشوق. «دختر»
رئـˇنا: زیبا ، خوش قد. «دختر»
ربن: مهی ، بزرگ. «پسر»
رشاموج: نام تاریخی، از سردارن. «پسر»
رهیزاد: نام یک سردار گیل. «پسر»
روجا: به ستاره ی صب می گویند. «دختر»
روجان: [نگا:روجا] «دختر»
روخون: همان رودخانه. «پسر»
روماک: راست ، منظم، موزون. «دختر» «پسر»
روزبهان: نیکزاد ، نیک روز ، نام سردار دیلمی. «پسر»
روزمان: پر فروغ ، نام تاریخی.از نام سرداران. «پسر»
رویان: نام تاریخی شهرنور. «دختر»
ریدا: به هوش ، آماده ، بیدار. «دختر»
ریکا: در زبان گیلکی به چم پسر ، ریکه. «پسر»

زادان: از سلسله زادانیان ، سردودمان زادانیان. «پسر»
زادمهر: زاده ی مهر (نام یک ایزد باستانی) ، نام سردار دیلمی. «پسر»
زرافشان، زرفشون: زرافشان. «دختر»
زربین: سرو کوهی. «پسر»
زرکا: نام یک پرنده. «دختر»
زرمان: نام تاریخی، از سرداران. «پسر»
زرمهر: نام یک سردار و پهلوان معاصر انوشیران دادگر. «پسر»
زرهوا: نام تاریخی. «پسر»
زرهوای: نام تاریخی. «پسر»
زریزاد: نام تاریخی. «پسر»
زریوند: مانند زر ، نام پهلوانی. «پسر»
زرین کمر: نام تاریخی. نام سرداری. «پسر»
زفه: نهال ، شاخه ی نو رسته درخت. «دختر»
زمانا ، زمان: زمان، گرچه در اصل در گیلکی زمات و زمت میگویند. «پسر»
زمبیکه: «دختر»
زهار: فریاد. «پسر»
زیار: نام تاریخی. «پسر»

ژگره ، ایجگره، جیگره: نعره، فریاد. «پسر»
ژیهار ، زهار: ، فریاد «پسر»
ژیویر: فریاد. «پسر»

سارویه: پسر فرخان کبیر. «پسر»
سالار: نام سرداری دیلمی و نام تنی چند از مرزبانان. «پسر»
سالوک: نام تاریخی، از فرمانروایان. «پسر»
سانیا: سایه روشن جنگلی را گویند. «دختر»
ساینه: سایه. «دختر»
سبوهین: نام روستایی در نزدیکی رودبار. «پسر»
سپه دوست: یا سپاه. «پسر»
سرخاب: سرخ روی. «پسر»
سرخاستان: لاور دلیران ، یکی از سرداران مازیار. «پسر»
سررزم: فرمانده نظامی. نام سرداران گیل. «پسر»
سفورا: «دختر»
سلیم: از پرندگان. «دختر»
سمبیکه: «دختر»
سمیرم: نام دژی است. «پسر»
سوته کلاته: کلات سوخته. «پسر»
سوجان: سوزان.«دختر»
سوجه: سوخته. «دختر»
سوخرا: نام تاریخی. «پسر»
سوخران: نام تاریخی. «پسر»
سورخانی: شطی(رود بزرگی) است میان گیلان و مازندران. «پسر»
سونه: توت وحشی. «دختر»
سوریل: گل روی، نام تاریخی ؛ از سرداران. «پسر»
سوما: آب نهر را می گویند. «دختر»
سیالک: پرسیاوشان، گیاهی ایست دارویی. «دختر» «پسر»
سیامرد: نام سرداری بود. «پسر»
سیاه جنگ: نام سرداری دیلمی. «پسر»
سیاه گیل: نام تاریخی. «پسر»
سیبویه: سیب بزرگ ، نام سرداری دیلمی. «پسر»
سیتکا: مرغ مینا. «دختر»
سیتی: سار. «دختر»
سیستون: نام پسر تجاسپ. «پسر»
سیکا: اردک در گیلکی بیلی هم می گویند. «دختر»
سیکه: [نگا: سیکا] «دختر»
سیمبر: نقره فام . «دختر»
سلار: سردار گیل. [نگا:سالار] «پسر»
سیلاک: باران تند. باران بیش از حد را گویند. «پسر»
سیمجور: نام تاریخی. «پسر»

شامار: ملکه. «دختر»
شامیر، شاهمیر: نام تاریخی. «پسر»
شاه میران ، شامیران: نام تاریخی. «پسر»
شراگیم: نام تاریخی. «پسر»
شرفشاه: عارف و شاعر گیلکی سده هشتم هجری. «پسر»
شرمزن: نام تاریخی. «پسر»
شراکیم: [نگا:شراگیم]. «پسر»
شراگیم: شر= شهرِ + آگیم=حاکم ، حاکیم. بزرگ و حاکم شهر ، شترپ. نام اسپهبدان. «پسر»
شرن: [نگا:شرین]. «دختر»
شرین: شیرین. «دختر»
شوکا: آهو ، گوزن بومی گیلان. «دختر»
شیدوک: یکی از اسپهبدان گیلان که تازیان را به سختی در هم کوبیده بود . «پسر»
شیراسفار: شیر اسوار، شیر بند. دژبان سمیرم ، نام تاریخی ،از سرداران. «پسر»
شیرانگبین: ازسرداران. «پسر»
شیربند: سردار ی آماردی. «پسر»
شیرج: نام یک سردار گیل. «پسر»
شیردیل: شجاع ، پر دل؛ با شیر دل . «پسر»
شیرزیل: نام تاریخی، سرداری در سده ی چهارم. «پسر»
شیرک: شیر کوچک ، نام تاریخی.از سرداران. «پسر»
شیرکو: دلاور، ازسرداران. «پسر»
شیرگیر: کسی که شیر را می گیرد، از سرداران. «پسر»
شیروان: نام تاریخی. نام مکانی است. «پسر»
شیروانشا: نام تاریخی. «پسر»
شیرود: نام رودخانه ای در تنکابن، نام مکانی. «پسر»
شیلان: به معنی انفاق . «دختر»
شروین: نام یکی از کوهستان های گیل و دیلم. سرداری نامدار که تازیان را شکست داده بود. «پسر»
شهراشوب: نام تاریخی. «پسر»
شه پیروز: از نام سرداران. «پسر»
شهر خواست: دلاور . سردار تبرستان، معاصر مازیار. «پسر»
شه فیروز: [نگا:شه پیروز] «پسر»
شهر کویه: شهر کو ، زاده ی شهر، جوینده ی شهریاری. نام یک سردار دیلمی. «پسر»
شهریواش: نام تاریخی. «پسر»
شوماهان: نام تاریخی. «دختر»
شوروم: مه صبحگاهی را گویند. «پسر»
شوییل: نام مکانی. «پسر»
شیانا: «دختر»
شیرویه: نام تاریخی. «پسر»
شیشک: خوشه ی پروین را می گویند. «دختر»

فاراب: نام مکانی، یکی از مکانی های عمارلو. «پسر»
فرایتان: نام تاریخی. «پسر»
فرخان: «پسر»
فرشواد: از القاب شاهان گیل. «پسر»
فرشوازگر: نام تاریخی، لقب گیل پور گیلانشا. «پسر»
فرهوشداد: فرماندار تبرستان در عصر داریوش هخامنشی. «دختر» «پسر»
فوتور، فوتیر: آتشپاره، زرنگ و به اصطلاح وروجک را گویند. «پسر»
فولوغ: شراره ی آتش. «دختر»
فیتیر: [نگا: فوتور] «دختر» «پسر»
فیروزان: نام تاریخی، از شاهان گیلان. «پسر»
فیکا: بید (دار). «دختر»

قارن: کارن، غارن، از شاهان باستانی گیلان. «پسر»
قاینا: قانع. «پسر»
قهران: [نگا:غهران] «پسر»

غوشتم: نام تاریخی. «پسر»
غهران: نام تاریخی. «پسر»
غارن: نام تاریخی. «پسر»
غوهیار: نام تاریخی. «پسر»
غابوس: قابوس ، نام تاریخی. «پسر»

کادوس: گاودش (نقش گاو به خصوص نقش سر گاو که از دیرباز یکی از طرح های بومی قالیچه های گیلان است ، تالش یا گالش ،نام تاریخی، نام باستانی اقوام گیل و تالش در نوشته های یونانی. «پسر»
کاسمار: «دختر»
کاووس: پور وشمگیر. «پسر»
کارکیا: نام تاریخی، از القاب شاهان گیلان به چم بزرگ ، فرمانده . «پسر»
کارگیا: [نگا:کارکیا] «پسر»
کارن: همان قارن ، نام شاهان باستانی گیلان. «پسر»
کاسپی: کاس های جلگه نشین، در مقابل کاسسی. در زبان گیلکی پی به چم جلگه و سی به چم صخره و کوهستان است.«دختر» «پسر»
کاسسی: کاس های کوه نشین، در مقابل کاسپی. «دختر» «پسر»
کاسک: نام تاریخی.«پسر»
کاکو: نام تاریخی، سلسله ی کاکوان از این نام گرفته شده است. نام کوهی است در پیرامون سیاهکل. کاکو در زبان گیلکی به چم دایی و عمو است. کاکوی،کاکویه. «پسر»
کاکوان: نام تاریخی. «پسر»
کاکوشاه: نام تاریخی. «پسر»
کاکوی: نام تاریخی. «پسر»
کاکی: نام تاریخی،پدر ماکان از سرداران. «پسر»
کالنجار: به چم جنگ و رزم است. نام تاریخی، آوازه ی غریبشا است. «پسر»
کالی: نام تاریخی.«پسر»
کامیاروند: از طوایف کوهستانی گیل (دیلم). «پسر»
کردویه: کار، جنگ ، رزم ، از سرداران. «پسر»
کماج: یک کلوی محلی در گیلان. «دختر» «پسر»
کوات: غباد. «پسر»
کوبار: باران کوبه ای (قطرت درشت) معنی می دهد. «پسر»
کورتکین: نام سرداران. «پسر»
کورشید: نامی تاریخی است. «پسر»
کوسان: توسان. نام تاریخی. «پسر»
کوش: نام روستایی است. «پسر»
کوشیار: کوشیار دیلمی، منجم نامدار گیلان. «پسر»
کوشیج: نام یکی از سلسله ها بود، منسوب به کوش .«پسر»
کوکبان: نام یکی از سرداران قدیم. «پسر»
کوماج: [نگا:کماج]. «دختر»
کولاویج: نام تاریخی. «پسر»
کوهیار: نام سردار مازیار. «پسر»
کیا: نام تاریخی، شاه و مرزبان معنا دارد. نام سلسله ی کیاییان [نگا:کارکیا] «پسر»
کیاتاج: نام تاریخی. «دختر»
کیاشر: از امیران موشا یا کوشیج. «پسر»
کیاش: نام تاریخی.«پسر»
کیتم: نام مکانی است. «دختر» «پسر»
کیجا: لاکو، دختر. «دختر»
کیجانا: «دختر»
کیسم: نام مکانی است. «دختر» «پسر»
کیوس: نام تاریخی. «پسر»
کیوسه: نام تاریخی. «پسر»
کیوسیه: نام تاریخی. «پسر» «دختر»
کینه خوار: از اسپهبدان پور شهریار. «پسر»
کهور: نام تاریخی.«پسر»

گردافرین: از نام های اسپهبدان. «پسر»
گردبازو: از اسپهبدان. «پسر»
گرشا: شاه دریا، شاه گر. گر در زبان گیلکی قدیم به معنی دریا بود. از القاب باستانی شاهان گیلان. «پسر»
گسکر: نام مکانی است در غرب گیلان. «پسر»
گستهم: پهلوان بزرگ. نام تاریخی. «پسر»
گسه: گیس، گیسو. «دختر»
گشتام: نام تاریخی، از سلسله ی پادوسبانان. «پسر»
گشنسپ: نام باستانی شاهان گیلان. «پسر»
گشواره: گوشواره. نام تاریخی. «دختر»
گشه: گیشه ،عروس. «دختر»
گلبانو: «دختر»
گوهربانو: «دختر»
گورچ: از سرداران آماردی. به چم سوخته.«پسر»
گورش: [نگا: گورچ] «پسر»
گورگیل: نام تاریخی، پسر گیلانشا. «پسر»
گورنگیج: نام پسر اسپهسلار.نام تاریخی. «پسر»
گوریگیر: نام تاریخی. «پسر»
گوکیان: نام تاریخی، از دیلمیان. «پسر»
گولاز: افتخار، مباهات ، گولاج نیز گویند. «دختر»
گیل: به چم گیو ، دلاور ، پهلوان و یکی از سرداران خشایارشا که ناوهای ایران را از توفان به سلامت بیرون کشید.نام قوم گیل. «پسر»
گیلار: نوعی مرغابی که نوک کوچکی دارد. «دختر»
گیلاک: گیلک، مانند گیل، منسوب به گیل. «پسر»
گیلاکو: دختر گیلک. «دختر»
گیلانا: «دختر»
گیلانشا: نام تاریخی. نام باستانی شاه گیلان، نام مرغی نیز هست. «پسر»
گیلدا: «دختر»
گیلداد: داده ی گیل، بخشیده ی گیل ، نام تاریخی. «پسر»
گیلگمش: به معنی گیلی -گیلک ، فردی از قوم گیل- که به اندازه ی گاومیشی زور داشته باشد. اسطوره (گرچه استوره درست است) کهن گیلان که در بین النهرین یافته شده است.گیل (از قوم گیل) + گمش (گَمش در زبان گیلکی به چم گاومیش است). نام تاریخی.«پسر»
گیلیده: نام پدر بویه. «پسر»
گیله لو: گیل، گیله لاکو. «دختر»
گیلوا: «دختر»
گیو: دلاور، گیل.«پسر»

لارما: نام روستایی است. «دختر»
لاریج: نام روستایی است. «دختر»
لاور: رهبر. «پسر»
لاهگ: [نگا:لاهیگ] لاهیج: [نگا:لاهیگ] لاهیگ: ابریشمی ، از نام لاهیجان یا لاهیگان. ← لاسیگ ، لاهج، لاهیک: یک ، یج ، یگ این ها همه همان یا نسبت (ی) در فارسی است مثال ← یوشیج : از یوش ، یوش نام روستایی است. «پسر»
لپور: از نام های اسپهبدان. «پسر»
لسپو: نام روستایی است. «پسر»
لشگرستان: سردار دیلمی. «پسر»
لشگرورز: چیره و پیروز، سردار گیل.«پسر»
لوسان: [نگا:لوسن] «دختر»
لوسن: نام یک روستا است. «دختر»
لونک: نام آبشاری در سیاهکل است . «دختر» «پسر»
لونی: [نگا:لونک] (این نام درست تر می ماند :لونی).
لیرو: نام گلی است. «دختر»
لیاشیر: نام سرداری. «پسر»
لیاما: نام یکی از روستاهای گیلان. «دختر»
لیاهیج: لفظی دیگر ازلاهیجان. «پسر»
لیسا: نام روستایی است. «دختر»
لیسار: نام رودخانه ای است. «پسر»
لیشا: نام تاریخی.نام سرداران. «پسر»
لیشام: نام تاریخی در سده ی سوم هجری. «پسر»
لیما: نام کوهی است در تنکابن.«دختر»
لیوما: [نگا:لیاما] «دختر»
لیمه: [نگا:لیاما] «دختر»

مابنداد: ماه بنداد؛ داده ی نیک ماه. «پسر»
ماتا: همچون ماه یا بزرگ معنی می دهد. همان موتا سرداری دیلمی که با تازیان جنگید ، مهتا ، موتا. نام تاریخی. «پسر»
مارلیک: نام مکانی است باستانی در رودبار که تمدن باستانی مارلیک در همین مکان بوده است . «دختر»
ماز: نام کوهی است میان گیلان و مازندران.«پسر»
مازیار: نام سرداران.«پسر»
ماسو: روشنی ماه. «دختر»
ماکان: پسر کاکی ، از شهرداران دیلمی و از سرداران نامدار. «پسر»
ماکرد: نام تاریخی. «پسر»
ماناد: پسر جستان بو از سلسله ی جستانیان. «پسر»
ماناذر: نام تاریخی. «پسر»
ماندار: نام سرداری. «پسر»
ماهین: نام مکانی.«دختر» «پسر»
ماونداد: ماه ونداد؛ آرزوی ماه. از سرداران دیلمی. «پسر»
مایزدیار: نام تاریخی. «پسر»
ماهتیسا: ماه تنها . «دختر»
ماهویه: ماه کوچک. از سرداران دیلمی. «پسر»
مذمغان: نام پسر وندادامید. نام تاریخی. «پسر»
مراوند: دلاور ، از سرداران دیلمی. «پسر»
مرتیا: نام سرداران. «پسر»
مرداویج: کسی که مردان را آویزان می کند، شجاع ، دلیر. یکی از شاهان پر آوازه و نام چندی از سراردان. «پسر»
مرزبان: از شاهان و القاب باستانی گیلان. «پسر»
مرزبانچاک: «پسر»
مستوره: الگو، نمونه. «دختر»
مشیز: نام تاریخی.یکی از سرداران. «پسر»
مها: ابر . «دختر»
مهتا: [نگا: ماتا].«پسر»
مهران: نام پسر گشنسپ بود. «پسر»
مهربندان: از تبار مهر. سردار دیلمی. «پسر»
مهرستان: نام سردار مازیار. «پسر»
مهرمردان: نام تاریخی. «پسر»
مهروی: آفتاب تابید . از نام اسپهبدان.«پسر»
مهریزدان: «پسر»
مورجان: جوانه. «دختر»
موغان: از اسپهبدان. «پسر»
میجنک: میجیک، به چم مژه. «دختر»
میجی: [نگا:میجینک] میچکا: گنجشک ، چیچی نیز گویند . «دختر»
میره جهان، میر جهان: [نگا:امیره جهان]. «پسر»

ناتل: نام مکانی است در رستمدار.«پسر»
ناجه: آرزو ،حسرت. «دختر»
ناریکا: «دختر»
ناکتا: مانند گلابی شیرین. «دختر» «پسر»
نانجه: [نگا:ناجه] «دختر»
نبرزین: نام تاریخی. «پسر»
نرسی: نام پسر جاماسپ. نام تاریخی. «پسر»
نسپر: نام یکی از پرندگان جنگلی که آوازی خوشی دارد. «دختر»
نماور: نام آور، نامور. نام تاریخی. «پسر»
نماورک: نام تاریخی. «پسر»
نوبوله: ساقه ی تازه را می گویند. «دختر»
نودار: نام تاریخی. از سلسله ی پادوسبانان. «پسر»
نومود: در فارسی به چم برازنده ، درخور ، جلوه است. «دختر»
نوشا: نام روستایی است.«دختر»
نوشگیل: دلاور ، کامدار. از نام اسپهبدان. «پسر»
نیباک: نترس، شجاع .سردار گیل. «پسر»
نیلو: نام مکانی است. «دختر»
نیما: «پسر»
نیماکه: بزرگ و ریش سفید را گویند . نیماکه در گیلکی شرقی به چم تعاون و شریک است.. «پسر»
نیکا: نام رودخانه ای است. «دختر»
نیناک: نیناکی، مردمک چشم. «دختر»
نینای: عروسک. «دختر»

وادان: نام روستایی در دماوند. «دختر»
وارش: باران. «دختر»
واریان: نام مکانی. «دختر»
واشک: شاهین تالاب زی. «پسر»
والای: تلاطم. «دختر» «پسر»
وردان: نام تاریخی. از سرداران. «پسر»
وردانشا: نام تاریخی. «پسر»
ورنا: نام باستانی و کهن گیلان در اوستا. دیار کاسپی ها. «دختر» «پسر»
وسمار: «دختر»
وشمگیر: [نگا:وشومگیر] «پسر»
وشومگیر: از شاهان زیار، شکارچی بلدرچی.(وشوم در زبان گیلکی به چم بلدرچین است). «پسر»
ولاش: نام تاریخی. «پسر»
ولکین: نام تاریخی. «پسر»
ولکرستم: یکی از سرداران گیل.«پسر»
ولیج: نام دژی. «پسر»
وندا: دومین اسپهبد. «پسر»
ونداخورشید: سردار دیلمی. «پسر»
ونداد: خواهش ، آرزو، داده ی امید. از سلسله ی پادوسبانان. «پسر»
وندادامید: نام تاریخی. «پسر»
وندادهرمز: نام تاریخی.«پسر»
ونداسپان: نام تاریخی. «پسر»
ونداسفان: [نگا:ونداسپان]. «پسر»
وندرد: نام تاریخی. «پسر»
ونوشه: نام تاریخی. «پسر»
ونی: بلندترین کوه فومن. «دختر» «پسر»
ویجهان: [نگا:ویگهان] «پسر»
ویجن: نام تاریخی. «پسر»
ویگهان: نام پدر تهمورس. «پسر»
ویداس: نام تاریخی. «پسر»
وینداس: نام تاریخی. «پسر»
وینداسپاگان: نام تاریخی. «پسر»
ویه: نام روستایی. «دختر» «پسر»
ویهان: نام سرادر دیلمی. «پسر»
وهادان: «پسر»
وهان: سردار گیل. «پسر»
وهرَز: نام تاریخی. سردار انوشیروان بود که با هشتصد تن یمن را از حبشیان بازستاند و حبشیان را از یمن بیرون راند و خود و فرزنداش تا زمان خسروپرویز در یمن حکمرانی کردند. «پسر»
وهسودان: نام تاریخی. از شاهان جستانی. «پسر»
ووشه: خوشه.«دختر»

هاباد: نام تاریخی. «پسر»
هارای: فغان. «دختر»
هجیر: زیبا ، نیک روی. «دختر» «پسر»
هرجان: نام روستایی است.«دختر»
هروسند: نام تاریخی. «پسر»
هروسندان: نام تاریخی ، از سلسله پادوسبانان. «پسر»
هزارسندان: نام تاریخی. «پسر»
هزارسپ: از نام اسپهبدان.«پسر»
هزارسف: [نگا:هزارسپ] شخصی که هزار اسب داشته باشد. «پسر»
هورسند: خرسند ، شاد ، به چم قناعت و قانع نیز هست. «پسر»
هوسم: نام کهن رودسر. «پسر»
هوشداد: فرماندار دیلمی تبرستان در زمان داریوش سوم هخامنشی. «پسر»

یاجین: دندانه های اره و داس و داره را گویند. «پسر»
یازن: نام روستایی. «دختر» «پسر»
یاکند: یاقوت؟، دختر فرخان کوچک. «دختر» «پسر»
یاور: کمک یار (کارگر) کشاورزی موقع کشت و کار را در گیلان گویند. کشاورزان (شالیکاران) موقع کشت و کار به منظور رسیدن به تمام شالیزار کسانی را استخدام میکنند که آنان را یاور می گویند. «پسر»
یالمند: رنگین کمان. «دختر»
یجن: نام یکی از اعیان و بزرگان لاهیجان بود.«پسر»
یزتان: یزدان. نام تاریخی. «پسر»
یزدانگرد: پهلوان خدا یا آفریده ی یزدان. نام سردار گیل.«پسر»
یزدیار: کسی که خداوند یارش باشد. سردار دیلمی. «پسر»

منبع : سایت های وارنا ، ورگ ، تک فال

یک پاسخ ارائه کنید