یعقوب کوچکی زاده
یعقوب کوچکیزاد به سال ۱۲۹۸ خورشیدی در بندرانزلی به دنیا آمد، ولی شناسنامهی او را متولد ۱۳۰۰ خورشیدی ذکر کردهاند. وی فرزند یوسف کوچکیزاد و نوهی آقا کوچک طالقانی است.
کودکی اش را بدون حضور مادر آغاز کرد و دوران تحصیلش را همراه جلیل ضیاءپور در دبستان سعدی بندرانزلی پی گرفت. به گفتهی خودش درس ریاضیات جلیل ضیاءپورعالی بود و در موقع امتحانات به وی بسیار کمک میکرد.
حدود سالهای ۱۳۰۵ الی ۱۳۰۷ خورشیدی همزمان با ایام کودکی یعقوب، در بنادر شمالی ایران به دلیل آمد و رفت روسها، طی ساعات فراغت، گهگاهی حرکات ژیمناستیکی به صورت نمایشی اجرا میشد که موجب برانگیخته شدن جوانان میگردید. کاری که امروزه هم در تلویزیونهای جهانی نمایش داده می شود. در رشت هم سوای از پهلوانانی چون احمد درخشان، سید علی کم سخن و… که معمولا بدنهای سنگین و ورزیده داشتند و به خم کردن میله و پاره کردن سینی مسی میپرداختند یک نفر جوان ریزاندام به نام محمود چینی که بعدها محمود نامجو شد به حرکات آکروباتیک میپرداخت و چندسالی بعدتر قهرمان وزنهبرداری جهان شد.
به هر حال در انزلی، یعقوب کوچکیزاد، قدیر بیشهبان و جلیل ضیلءپور مقدمات ژیمناستیک را از همین طریق از روسها و لهستانیها فرا گرفتند. در تهران هم دو آکروباتباز به نامهای میراحمد صفوی و غضنفر جباری با حمایت های ژنرال ژادگونی و میرمهدی ورزنده در باغ ملی تهران کارهای نمایشی انجام داده و ژیمنتاستیک را آموزش میدادند.
با گذشت زمان اما مشغلهی پدر(یوسف کوچکیزاد) سبب شد که یعقوب همراه جلیل به تهران برود و مابقی تحصیلاتش را آنجا سپری نماید. فشار حاصل از تنگی معیشت اما موجب گشت که یعقوب مجبور به ترک تحصیل شود و به علت آشنایی با فن شنا وارد رشتهی ورزش گردد. دراین میان جلیل ضیاءپور به تحصیلات خود ادامه داده و در رشتهی نقاشی به مرحلهی استادی رسید. ضیاءپور همان کسی است که بعدها سبک کوبیسم را وارد نقاشی ایران کرد.
ورود یعقوب کوچکیزاد به تهران سبب شد به دلیل علاقه واستعدادش در امر ورزش در بوستان ورزش روبروی امجدیه (شیرودی فعلی) با میرمهدی ورزنده آشنا شود و همان جا مبانی علمی ژیمناستیک را بیش از پیش فرا بگیرد. به هر حال تاریخ نشان میدهد بنای ژیمناستیک نوین در تهران بوسیلهی چند نفر تهرانی و چند نفر مشهدی و یک نفر انزلیچی پایه گزاری گردیده است.
آشنایی کوچکیزاد با فنون شنا همچنین موجب شد که پس از حضورش در تهران به عنوان مربی شنا و معلم ورزش به استخدام ادارهی تربیت بدنی درآید. از خاطرات نقل شده در تائید توانایی وی به فن شنا میتوان به این اشاره کرد که با دریافت یک ریال آن زمان شناکنان از یک سمت زیر کشتیهای پهلو گرفته به زیر آب رفته و از طرف دیگر کشتیها بیرون میآمد. همچنین در مسابقهی قایقرانی که بین جوانان انزلیجی و جوانان ارمنی ساکن انزلی برگزار گردیده بود، چون تیم جوانان ارامنه قویتر بود، شبانه زیر قایق ارامنه را با حصیر میخکوب کرده تا اصطکاک به وجود آمده موجب کند شدن حرکت قایق ارامنه شده، بدین ترتیب تیم جوانان انزلی برنده شود! بهگفتهی شاهدان عینی در نوجوانی وی را «یعقوب آرتیست» مینامیدند .
زمانی که میخواستند ساعت کنونی را روی منارهی انزلی قرار دهند چون ساعت از تنهی داخل مناره بالا نمیرفت، به وسیلهی سیم بوکسیل ساعت را از بیرون بالا بردند. در همین دوران یعقوب با دریافت یک ریال دستهای خود را با جوراب پشمی میبست و از بالای مناره بر روی سیم بوکسیل سُر خورده، پایین میآمد که شدیدا موجب تحسین تماشاگران قرار می گرفت. یکی دیگر از آرتیست بازیهای یعقوب این بود که با دریافت یک ریال آن زمان از دیوار ساختمان عباس اُف (دادگستری سابق) بالا میرفت. به هر صورت استعداد ورزشی در یعقوب بدین طریق به عموم عرضه می شد.
در تهران ابتدا وی به عنوان قهرمان شنا و شیرجه وارد استادیوم امجدیه گردید اما حرکات نمایشی او در آب بسیار مورد توجه تماشاگران قرار میگرفت. آن طور که نقل شده است حتی در یکی از جشنهای آن زمان که احتمالاً به سال ۱۳۱۷ بوده ، یعقوب را درون کیسهای قرار داده و پس از بستن سر کیسه آن را به استخر امجدیه انداختند، یعقوب هم که قبلاً تدابیر لازم را اندیشیده بود بوسیلهی تیغی که در داخل یک چوب جای سازی کرده بود کیسه را پاره نموده و شناکنان به سطح آب آمده و مورد تشویق تماشاگران قرارگرفت.
یعقوب کوچکزاد، در ابتدای استخدامش در ادارهتربیت بدنی چون کسی به مدرسه یهودیان نمیرفت به مدرسهی کوروش که مخصوص یهودیان بود اعزام شد. در آنجا بود که معلم افرادی چون برومند بروخیم، صاحب بعدی هتل سینا در تهران و القانیان صاحب بعدی ساختمان پلاسکو در تهران و حییم نویسندهی بعدی فرهنگ انگلیسی به فارسی گردید.
معروفیت زودرس یعقوب در نوجوانی موجب شد که یک متخصص امر ورزش آلمانی که در تهران سکونت داشت( به نام ژوزف باروخ ) استعداد او را در امور ورزش کشف نموده و یعقوب را به سمت ژیمناستیک سوق دهد. یعقوب خیلی زود فنون علمی و حرفه ای ژیمناستیک را فرا گرفت. با یادگیری اصول علمی ژیمناستیک وی را به عنوان معلم ورزش به ادارهی فرهنگ رشت انتقال دادند.
در رشت او را به مدرسهی شاهپور فرستادند. مدیر مدرسه به نام مهدی گرامی از کوتاه بودن قد یعقوب و اندام کوچک او ایراد گرفت. لذا یعقوب بلافاصله در اتاق مدیر یک پشتک و یک وارو روی متد علمی انجام داد که مورد تحسین مدیر مدرسه قرارگرفت. مدیر یعقوب را به نوبت بر سر کلاسهای درس برده و پس از معرفی از وی خواست همان پشتک و وارو را در کلاس نیز اجرا کند.
بدین طریق بود که وی مورد پذیرش و محبوبیت دانشآموزان مدرسه شاهپور قرار گرفت. بعد از مدتی آوازهی نام این معلم جوان در سراسر مدارس رشت پیچید و توانست معلم ورزش مرکز تربیت معلم آن زمان شود. به همین لحاظ بسیاری از افراد سالخورده در شهر رشت هنوز به یاد دارند که یعقوب کوچکیزاده معلم ورزش آنها نیز بوده است، در حالی که فاصلهى سنی چندانی با یعقوب ندارند.
همانطور که ذکرش رفت یعقوب در دبستان یهودیان به عنوان مدرس پذیرفته شد و ژیمناستیک، شمشیربازی و پیشاهنگی آموزش میداد. او در مراسم گشایش استخر امجدیه از بلندترین دایو(۱۰ متری) آن زمان به درون آب شیرجه رفت. در سال ۱۳۱۹ به پیشنهاد ورزنده برای اشاعهی ورزش راهی سیستان و بلوچستان شد و در شهر بمپور نخستین معلم ورزش گردید. او خود تعریف کرده است که در بمپور آبگیر متروک و ترسناکی بود که بیرون شهر وجود داشت و به گمان اهالی محلی یک اژدها در آن زندگی میکرد.
از همین رو در تمام آن سالها کسی به آن آبگیر نزدیک نمیشد. پس یعقوب در مقابل چشمان حیرتزدهی مردم وارد آبگیر شده و موجب فروریختن ترس اهالی بومی از آبگیر اژدها گردید. این چنین شد که به کمک او درآینده ای نزدیک بسیاری جوانان علاقهمند، فن شنا را نیز آموختند!
در سال ۱۳۲۲ کوچکیزاد به پیشنهاد دوبارهی میرمهدی ورزنده برای توسعهی ورزش ژیمناستیک به رشت آمد.
او با کمک مالی حاج اسفندیار سرتیپپور توانست باشگاهی در خانهی وی تاسیس کند و نخستین تیم ژیمناستیک را بنا نهاد. او بهجای تشکهای مدرن امروزی از کاه استفاده میکرد. چوب پارالل را خودش میساخت و آهنهای میله بارفیکس را به آهنگری به نام یوزباشی سفارش میداد تا برایش جوش دهد. در سال ۱۳۲۴ برای گشایش باشگاه نیرو و راستی تهران به مدیریت منوچهر مهران به تهران رفت و به پیشنهاد او مسابقهای بین دو تیم رشت و تهران برگزار نمود. در سال ۱۳۲۷ دومین تیم ژیمناستیک را از نوجوانان انتخاب کرد در حالی که در ایران فقط دو تیم تهران و مشهد ژیمناستیک داشت.
این تیم در مسابقات کشوری به مقام نخست رسید اما در کمال ناباوری تیم تهران را به المپیک لندن فرستادند تا این امر خود نمایانگر قدمت و سابقهی سانترالیزم در امر ورزش ایران باشد که تا چه حد پایتختنشینان به شهرستانیها از گذشتههای دور اجحاف می کردند!
باید دانست که کوچکینژاد نظر دکتر بنایی (از هم دورههایش و ریاست کل تربیتبدنی و پیشاهنگی کشور) را نیز جلب نمود و طی دعوت از او به رشت مقدمات احداث باشگاه ورزشی چهارم آبان ( شهید باهنر و مخروبه فعلی) را فراهم ساخت، که زمین آن اهدایی حاج محمد جعفر چینیچیان بود.
یکی از نکات بارز زندگی یعقوب کوچکیِزاد انتخابش به عنوان داور در مسابقات ژیمناستیک بازیهای آسیایی تهران است. در بارهی حضورش در این مسابقات نیز نقل کرده اند، در هنگام برگزاری بازیها، ورزشکاران چین و ژاپن که عکسهای ورزشی او را پیشتر دیده بودند، قبل از ورود به صحنه ی ورزش، ابتدا به عنوان ادای احترام در مقابل یعقوب تعظیم مینمودند و بعد به کارشان میپرداختند.
وقتی که علتش را از انها جویا شدند، اظهار داشتند که این مرد ( یعقوب کوچکیزاد) حرکاتی را که اکنون ما انجام میدهیم چهل سال قبل انجام میداده است!
یعقوب کوچکیزاد به سال ۱۳۵۷ پس از ۳۷ سال خدمات دولتی به افتخار بازنشستگی نائل گردید. به علت علاقهی وافر به امر ورزش حتی در ایام بازنشستگی نیز به عنوان معلم ورزش مدارس غیرانتفاعی فعالیت نمود و به پرورش نوجوانان پرداخت.
وی با خدمات ارزنده به ورزش گیلان همواره زندگی صادقانه و بیریایی داشت و تنها درآمد او همان حقوق ماهیانهی دولتی بود و بدین لحاظ بعد از بیش از چهل سال خدمت هنوز در منزل اجاره ی سکونت داشت! تنها تشکر مسئولان دولتی از وی در روز ۲۰ بهمن ۱۳۸۲ اتفاق افتاد. در جریان گشایش خانهی ژیمناستیک شهر رشت، در جوار سازمان تربیتبدنی در خیابان نامجو با حضورسلطانیفر استاندار وقت گیلان و نوبخت نمایندهی مجلس از وی به عنوان بنیانگذار ژیمناستیک تجلیل به عمل آمد. و دیگری آئین سپاس از ۹۰ ساله های گیلانی که چندی پیش به همت شهرداری رشت برگزار شد و ” یعقوب کوچکی زاد” هم از حاضرین این جشن بود.
پانوشت: یعقوب کوچکی زاد ، ۲۴ مهرماه ۱۳۹۵ در سن ۹۶ ساله گی چشم از جهان فروبست.
منبع : سایت خروس جنگی