خواب ِ پروانهها
شب ِ پیش بود
که خواب ِ پروانهها را دیدم
خواب دیدم
دستهای پروانهی رنگارنگ
مرا به دیدار شمعی میخوانند
که شبی پیشتر
مردی را
شمع آجیناش کرده بودند
سحر که برخاستم
از پروانهها خبری نبود…
حیاطِ خانه
پُراز شقایقهای تازه.
۷۶/۱۲/۸
از کتاب ِ
“هماغوشی نگاه در رقص ماه“
انتشارات ایلیا چاپ ۸۴