رویکردی جهانی در شعر گیلکی

درآمد:
متنِ زیر، در سال ۱۳۸۴ خورشیدی، با نگاهی به شعر گیلکیِ استاد محسن آریاپاد با نام (شعر ِ بی‌نیشان) در مجله‌ی گیله‌وا (همان سال) به چاپ رسید، نشانگر آن است که با اثری روبروییم که پس از گذشت نزدیک به دو دهه از سرودن آن، نه تنها هنوز شعری، نوآور و پیشرو، محسوب می‌شود، بلکه تایید می‌گردد که با شاعری مواجه‌ایم که به‌لحاظِ رویکرد به نگره‌ی مدرن و پیشرو، در زمانه‌ی اکنون هم، می‌تواند حرف برای نگرش داشته باشد یعنی شاعر، خیلی جلوتر از زمان‌اش، زمانه را نگریسته و زمانه هم از او شاعری شاخص، با نگره‌ای منحصر به خودش، معرفی نموده است.
محسن آریاپاد، در دهه‌ی هشتاد در شکل‌گیری، و بالندگی و پیشبرد اهداف خانه فرهنگ گیلان، به‌ویژه گروه گیلان شناسی و فرهنگ بومی و برگزاریِ همایش‌های سراسریِ شعرگیلکی، (با همیاریِ اعضای هییت اجرایی گروه ذکر شده و شاعران با حمیت گیلانی)، نقش کلیدی و محوری داشته و از دهه‌ی ۹۰ تا کنون هم در جایگاه ریاست هییت مدیره‌ی (بنیاد فرزانگان امید گیلان)، با برپاییِ همایش‌های برجسته و نشست‌های بهره‌بخش ِ(آسیب‌شناسی مخاطب‌پذیریِ زبان و ادبیات و شعرِ گیلکی) از خود، کاریزمایی ممتاز و تاثیرگذار به‌جا گذاشته است.
با این مقدمه، متن منتشره‌ی موصوف در ماهنامه‌ی گیله‌وای یادشده، بازنویس می‌شود:

“رویکردی جهانی در شعر گیلکی”
درنگی بر “شعر ِ بی‌نیشان”
آفرینه‌ی شاعر، منتقد، ادب‌پژوه “محسن آریاپاد”

(یک اثرِ ادبی، یک شِی زیبایی‌شناختی است. زیرا از ابتدا سایرِ کارکردهای ارتباطی را کنار می‌گذارد یا به حالِ تعلیق در می‌آورد، تا خوانندگان را به تفکر در باره‌ی رابطه‌ی متقابلِ فرم و محتوا مشغول کند).
از کتاب نظریه‌ی ادبی “جاناتان کالر” ترجمه‌ی فرزانه طاهری.

شعرِ گیلکی، در چند سالِ اخیر دست‌خوش ِ تحولاتِ شگرفی شده است. تحولاتی که بر پایه‌ی نگرش ِتازه و جهان‌شمول، حکایت از نگاهی پیشرو و هستی‌شناسانه دارد. شاعرِ گیلک‌سرای معاصر به‌خوبی واقف است که برای جاودانگیِ شعر در موقعیت کنونی باید از توانمندی‌های لازم، اندیشه‌ی نو، تلاش و سخت‌کوشی در جهتِ دست‌یازیدن به نگاهی هستی‌شناسانه با رویکردِ جهانی برخوردار شود. چرا که “شعر با حقایقِ جهانی سر و کار دارد”.
باید اذعان کرد تئوری‌ها از دلِ ادبیات بر می‌خیزند. ارزش تئوری‌های ادبی در قبولِ بی‌قید و شرطِ آن‌ها نیست بلکه در آنالیزی است که می‌باید در نگاهِ شرقی، ایرانی و گیلانی و موقعیتِ منطقه‌ای ما صورت بگیرد، تا در فرآیندی متفکرانه بتواند خود به تئوری‌هایی تازه‌تر دست یابد.
دامنه‌ی چنین ضرورتی تا بدان‌جاست که یک فیلمسازِ ایرانی می‌گوید: “ایرانی‌ها قابلیتِ این را دارند که هر نوع تفکری را ایرانیزه کنند و آن را ارتقاء دهند… صادق هدایت در معروف ترین اثرش یعنی “بوف کور”، قالب‌های غربی را ایرانیزه کرده است و خودش هم این را رد نمی‌کند”. *(۱)
با این مقدمه “شعر بی‌نیشان” اثرِ محسن آریاپاد، نگریسته می‌شود:

شعر‌ ِ بی‌نیشان

پاره’ بوسته باد
جَوَد‌بینیشته‌پوتال
هَلاچین دَهِه-
گرم ِ خربزَه’
بازم چو زنی
سل ِ روفه جاَ
سرد ِ فلسفَه’ !؟
توشکه لابه‌لا-
چی دونبال گردی؟
کی‌یا گردانی!؟
صتّا راننیشان-
شعر ِ بی‌نیشان!؟
کوئنَه هپرایه:
(زمین، توپاَ بُ
خورشید، دروازه
بازی، بی‌زمین
شیب‌زنه‌ی، داور
بی‌تماشاچی!؟…)

کفاره فادی-
خواب تی‌شین خیره!…

برگردان:

بی‌نشانه‌ی شعر

باد، پاره شده است/ مورچه‌ی نشسته در سبدِ کاهیِ آویزان-/ خربزه‌ی گرم را تاب می‌دهد/ بازهم چوب می‌زنی-/ در گِل‌ و‌ لای مرداب،‌ فلسفه‌ی سرد را !؟/ در لایه‌های گِره-/ دنبال چه می‌گردی!؟/ چه کسی را می‌گردانی!-/ با صد نشانه-/ بدون نشانه‌ی شعر!؟/ هذیانِ کهنه است:/ (زمین، توپ شده است-/ خورشید،‌ دروازه/ بازی، بدون زمین/ سوت‌سوتک، داور/ بدونِ تماشاچی!؟…)/ کفاره بدهی-/ خواب‌ات خیر است!…

محسن آریاپاد- رشت ۲/ ۱۲/ ۱۳۸۳

******************************************

به “شعر بی‌نیشان” می‌توان از چند منظر نگریست: فرم، محتوا، زیبایی‌شناسی، نشانه‌شناسی، و از لحاظ طنزِ بسیار قابل‌توجه که در کلیتِ شعر به چشم می‌خورَد.
زبانِ طنز، یکی از کارکردهای موفقِ “شعر بی‌نیشان” به‌شمار می‌رود، که شاعر به زیبایی از عهده‌ی این مهم برآمد. این کارکرد، از آغاز تا پایانِ شعر، به گونه‌ای منطقی و ظریف، در لابه‌لای متن، به‌صورتِ شناور، محسوس و در حالِ گفتگو است.
شاعر با به کارگیری و انتخاب ِ دقیقِ واژگان و همنشینیِ درستِ کلمات در کنار یکدیگر، نشان داده است که از تجربه‌ی طولانی در حیطه‌ی ادبیات و زبان گیلکی بهره‌مند بوده و این تجربه خود سبب شده تا متن در شعریتی آهنگین و جهانی، خوش بدرخشد.
“پارَه’ بوسته باد”، شاعر در آغاز از وقوعِ یک اتفاق خبر می‌دهد. نگاهی دیگرگونه و مدرن به اشیاء و ظرفیت ِ کلمات در ارائه‌ی هویت ِ معنوی خویش.
شاعر شعر خود را از کلمه شروع نمی‌کند که با نگاهی زیبایی‌شناسانه از شِئی شروع می‌نماید: با “باد”، و در چنین سمت و سویی می‌کوشد تا اشیاء را به‌وسیله‌ی کلماتِ خود بیان کند. در این‌جا، عنصرِ “باد”، با تشخصی جدید و متفاوت با گذشته، شناسانده می‌شود. “باد”ی که در بستر خود زایش‌های بسیاری را پدید آورده اما در نهایت به فروپاشی و پارگی‌اش منجر شده است. “شعر بی‌نیشان”، رویارویی با دیدگاه‌های متفاوتی را نشان می‌دهد که در دهه‌های اخیر توجه‌ی همگان را به خود، معطوف نموده (و توجه شاعر را بیشتر). و شاعر در صددِ آن است که بازتاب این رویارویی و فرآیندِ آن را درشعرش با رویکردی مبتنی بر نوعی “دیالوگ” و یا شیوه‌ی مکالمه‌ای به تصویر بکشد: (توشکه لابه لا-/ چی دونبال گردی؟/ کی‌یا گردانی!؟…”)
به گواهی ویژگی‌های ساختارِ شعرِ مورد نگرش، زبان شاعر در سرایش، دارای خصوصیتی مکالمه‌ای است به گونه‌ای که شاعر خود را در بسترِ این گفتگو به‌تدریج استحاله می‌کند و حضور شعرش او را در پس خود پنهان می‌نماید و شعر در ادامه، با همین شیوه به پایان می‌‌رسد: “کفاره فادی-/ خواب تی‌شین خیره!..”.
تلاش ِ شاعر در این است که نمی‌خواهد فریاد بزند من شاعر هستم بلکه با مهارتِ تمام، می‌کوشد که در پشت شعرش مخفی شود. تا با کشف معنویتِ موجود در اشیاء، ظرفیتِ معنوی خود را در اشیاء پراکنده کند، به شیوه‌ای که از “سلِ روفه جاَ، سرد ِ فلسفَه” کشف شود. گویی شاعر می‌خواهد به نوعی گفته‌ی “نیچه”ی فیلسوف را به ما گوشزد کند که باور دارد: “انواعِ بسیار متنوعِ چشم وجود دارد. در نتیجه حقیقت‌های بسیار گوناگون موجودند و در واقع، حقیقت‌ِ مطلق و جزمی، وجود ندارد”.
به همین جهت می‌توان پذیرفت که از نظر شاعر، “اگر به راستی هرکس حقیقت مورد باور خود را می‌سازد، پس نکته، نه یک حقیقت، که حقیقت‌های محسوس‌اند یعنی تاویل‌های گوناگون، حقایقِ مختلف می‌آفرینند.
وقتی سخن از حقیقت‌ها در میان باشد، ما ناگزیر باید از انواعِ دانایی یاد کنیم و این البته به یک معنا نمایانگرِ محدویتِ دانایی نیز هست”.*(۲)

(جَوَد‌بینیشته‌پوتال/ هَلاچین دَهِه/ گرم ِ خربزَه’)
این‌که شاعر توانست با تصویری زیبا و الهام‌گرفته از فضایی بومی، نگرشی شعورمند را ارائه دهد، قابل تحسین است. نوآوری شاعر در این قطعه می‌تواند گواه بر این مدعا باشد که ادبیات گیلکی علیرغم شاهکارهای این‌چنینی هنوز نتوانسته حق طبیعی خود را از تاریخ و ادبیات این سرزمین بستاند!
شاعر در برخورد با محیط پیرامونِ خویش و نیز با الهام از رخدادهایی که با آن‌ها روبرو شده، بر اساس تجربیات حسی و فکری خود، توانسته است بُرشی از طبیعت و زندگی خود را در قالبی از شعر بنمایاند. قالبی که بی‌تردید می‌تواند فقط در لحظه‌ی (آنِ شاعر) اتفاق بیفتد. و چه بسا شاعر پس از پایانِ رخداد، دریابد که چگونه و از کجا الهام گرفته است. همان‌طور که “بتهوون” می‌گوید: “من وقتی یک قطعه‌ی موسیقی را می‌سازم پس از انجام کار می‌فهمم که از کجا الهام گرفته‌ام.

“شعر ِ بی‌نیشان” نشانی از یک حضور است. حضوری در متن ماجراها و اتفاقاتی که سبب شده تا شاعر با الهام از محیط اجتماعی خویش سعی در به چالش کشیدن جریان‌های ادبی معاصر خود به‌عمل آورد.
شاعر با استفاده صحیح و دقیق از عناصر شعری، نظیرِ زبان، موسیقی، تصویر، خیال و دیگر عناصر و آرایه‌های ادبیِ مربوط، به کلیت اثر خویش قوام و دوام بیشتری بخشیده و از این رو، توانسته است رقص‌انگیزی و خیزش ِ شاعر در میان اشیاء، به‌وسیله‌ی کلمات، نهایت لذت را به خواننده‌اش منتقل کند حتی آن‌جا هم که خواننده به پایان شعر رسیده و احساس کند که شعر از شعریت خود فاصله گرفته و مخاطب را به‌ظاهر درگیر ضرب‌المثل و یا نوعی شعارزدگی نموده، با بهره‌ی دقت از جمله‌های: (کفاره فادی-/ خواب تی‌شین خیره!..) که حاوی طنزِ زیرِ جلدی‌ست، با کمی تامل در بطن قضایا متوجه می‌شود که هدف شاعر از این پایان‌بندی هوشیارانه که ارائه شده در واقع روبرو کردن مخاطب با این حقیقت است که: “با مکتب های ادبی، راه به جایی نمی‌بریم. بلکه بایستی آن را بخوانیم تا آن را بدانیم. می‌خوانیم تا یاد بگیریم نه اَدا در بیاوریم.” *(٣)

سال ۸۴

مهرداد پیله ور

پانوشت:
*۱- مصاحبه‌ی خسرو سینایی
ضمیمه‌‌ی روزنامه اطلاعات ٨۴/٢/٢۶
*٢- کتاب تردیدِ بابک احمدی
*٣- از گفته‌های محمد شمس لنگروی شاعر برگزیده‌ی آسیا و اقیانوسیه، در مراسم بزرگداشت او که به همت انجمن ادبی (ردپای باران لنگرود)، با مدیریت فرامرز محمدی شاعر و منتقد و ادب پژوه فرزانه، مورخه ٨۴/٢/٢٩ در لنگرود برگزار گردید و نگارنده‌ی این سطور، افتخار حضور داشت.

یک پاسخ ارائه کنید