مهرانیان
کنارههای غربی دریای کاسپین به سبب تنوع کمنظیر قومی به موزه بزرگ اقوام و طوایف شهرت یافته است. تنوع قومی در این بخش از آسیا از چند هزار سال پیش تاکنون وجود داشته و پیوسته مایه شگفتی نویسندگان و گردشگران شده است. در اثر استرابون، که نخستین گزارش جامع در مورد اقوام پراکنده در غرب دریای کاسپین را ارایه داده است[1]، با نامهایی آشنا میشویم که هنوز در منطقه مذکور اقوامی به آن نام شناخته میشوند. اما نامهای دیگری نیز هستند که به یاری یافتههای باستانشناسی و با خواندن الواح باستانی شناخته شدهاند و مطالعات دقیق علمی در مورد آنها هنوز ادامه دارد.
در بررسی اجتماعی ساکنان جنوب غرب دریای کاسپین در دوره باستان، از جمله نامهایی که با عناوین مختلف به چشم میخورد، مهران، مهرانی و مهرانیان است. در منطقه مذکور، که بیشتر به نام ماد کوچک شناخته شده، نام آن گروه از اقوام و طوایف، که نقش و جایگاه سیاسی قابل توجهی داشتهاند، مورد توجه نویسندگان اسناد و منابع گوناگون دوران باستان قرار گرفتهاند. آن منابع از مهرانیان به عنوان قوم، گروه اجتماعی، یک شاخه زبانی و خاندانی بزرگ و پرنفوذ یاد کردهاند. با این حال، در بررسی موزائیک اجتماعی جنوب غربی دریای کاسپین در دوره باستان و در بررسی روابط گروههای اجتماعی منطقه مذکور با دولتهایی چون مادها، مانناها، اورارتوها و پارسیها، تشخیص وضعیت مهرانیان دشوار و گاه غیرممکن میشود و این موضوع پرسشهای متعددی برمیانگیزد که در پژوهشها نیز برای اغلب آنها پاسخی نمیتوان یافت. از جمله اینکه آیا مهرانیان یک قوم مانند لولوبی، زیکرتو، گوتی و کادوسی بودند یا وابسته به یکی از این اقوام؟ آیا مهرانیان در زمره اتحادیه اقوام و طوایف ماد قرار داشتند؟ بین مهرانی پیش از هخامنشیان با مهرانی زمان اشکانیان و ساسانیان رابطه و نسبتی وجود دارد؟ آیا مهرانیان آران در اوایل تاریخ اسلام و مهرانیان تالش میتوانند خلف مهرانیان باستان باشند؟ هنوز، در یک کلام، پاسخی برای این پرسشها وجود ندارد. لذا باید با مروری دقیق در اسناد و منابع کهن راه به سوی پاسخی مستند برده شود.
نام مهرانی و مهرانیان در الواح و سنگنوشتههای هخامنشی دیده نمیشود. در تألیفات باستانی نیز به ندرت اشارهای به آن شده است. بنابراین، منابع اصلی موجود در مورد این قوم باستانی، الواح و کتیبههاییست که از همسایگان غربی ماد بر جای مانده است. نخستین منابع مکتوب که آگاهیهایی درباره اقوام منطقه، که بعدها ماد خوانده شد، به ما میدهند، به هزارههای دوم تا سوم پ.م تعلق دارند. این منابع از وقایعی خبر میدهند که عمدتاً در مناطق غربی ماد روی دادهاند. در آن مناطق چند اتحادیه قومی وجود داشت که از جمله آنها میتوان از لولوبیان، گوتیان، کاسیان و مهرانیان یاد کرد[2].
برخی از منابع مذکور از مهرانیان به عنوان یک قوم یا اتحادیه قومی، برخی دیگر از سرزمینی به نام کشور مهری و برخی نیز از زبان مهری، که در ماد کوچک رایج بوده، یاد کردهاند.
این آگاهیهای پراکنده گویای آن است که قومی به نام مهری یا مهرانی در زمره اقوام ساکن در بین وان و کاسپین، مانند اورارتو، هوریان، ماریان، گوتیان و لولوبیان قرار داشت.
در کتیبههای کوتولتی (نینور اول پادشاه آشور در اواخر هزاره دوم پ.م) از کشور مهری یاد شده است[3].
در قرارداد یکی از پادشاهان هیتی (احتمالاً هاتوشیل سوم- قرن 13 پ.م) از کشور مهری یاد شده است. در این منابع آمده که کشور مهری در مجاورت کشور سالوآ قرار دارد. بر اساس یکی از متون آشوری متعلق به سده هفتم پ.م، بخشی از ساکنان ماد غربی در آن زمان به زبان مهری سخن میگفتند[4].
تیگلات پیلسر اول در اواخر سده 12، اوایل سده 11 پ.م، پیروزی خود بر قبایل مادی از جمله گوتی و مهرانی را شرح داده است[5]. بنا بر نوشته ا. علیاف، تئوفیلاکتوس مهرانیان را یکی از خاندانهای مشهور مادی میداند. در حقیقت، قوم مهری در فهرست اقوام غیرآریایی و در زمره اقوام بومی نجد ایران، مانند هوریانی و اورارتویی، قرار میگیرد[6].
در بیشتر منابع ما از مهریها پیوسته در کنار هوریان، سوباریان و ماریان یاد شده است. به عبارتی قایل به نوعی پیوستگی و ارتباط مهرانیان با آن اقوام بوده و همه این اقوام را مادی و با منشاء ماد غربی و جنوب قفقاز دانستهاند و برخی از محققان در مورد مشهورترین اقوام یاد شده یعنی هوریان اظهارنظر دقیقتری کردهاند. از جمله آمده است که هوریان پیشتر در شرق و در نواحی کوهستانی جنوب غربی کاسپین (بخشی از تالش و استان اردبیل) میزیستند[7].
وجود شواهد عینی متعدد به اثبات نظر مذکور کمک فراوان میکنند. از جمله وجود اماکنی با نام هوری و هوریان در تالش و استان اردبیل و همچنین مناطقی به نام مریان (ماریان) و آسوبار (سوبار) در تالش.
در منابع مربوط به هخامنشیان، همانطور که نامی از اقوام ساکن در منطقه بین دریاچههای کاسپین و وان به آشکارا دیده نمیشود و همه آنها زیر نام عمومیتر مادی قرار میگیرند، مهرانیان نیز از نظر پنهان میشوند. از آن زمان به بعد تا پایان عهد باستان با نام مهران و مهرانیان فقط به عنوان یکی از هفت خاندان بزرگ ایران، در نوشتهها و تألیفات مربوط به آن دوران روبهرو میشویم، بی آنکه بتوان به تحقیق آن را مرتبط به مهرانیان دوره مادها و پیش از آن دوره دانست. اما این موضوع را نیز نمیتوان پذیرفت که قوم بزرگی مانند مهرانیان، که زمانی زبان بخشی از ساکنان ماد به نام آن شهرت داشت، به یکبار با روی کار آمدن پارسیان از بین رفته و جایگاهی در قدرت سیاسی منطقه و ارکان اجتماعی ایران نداشتهاند.
بر این اساس، میتوان این گمان نزدیک به واقع را داشت که خاندان بزرگ مهران در دوره پس از مادها همان قوم مهران و مهرانیان دوره ماد پیش از آن بوده است. نکته دیگری که گمان مذکور را تقویت میکند، مطابقت منطقه سکونت مهرانیان در دورههای باستانی با منطقه سکونت مهرانیان پس از ساسانیان است. چنانکه آمد مهرانیان پیش از هخامنشیان در زمره اقوام ماد کوچک بودند. دیاکونوف در این مورد گفته است که در حدود آذربایجان کنونی که شامل کرانههای شرقی دریاچه ارومیه میگردد، قبایل گوناگونی مسکن داشتند و در حدود اراضی مذکور زبان مهرانی رواج داشته است[8].
با سقوط پادشاهی ماد، مهرانیان به پس پرده تاریخ رانده میشوند و در منابع مربوط به دوره هخامنشیان از آنان سخنی به میان نمیآید، چنانکه در آن منابع به بسیاری از اقوام و طوایف پراکنده در شمال غرب ایران آن روزگار نیز اشارهای نمیشود. حتی داریوش بزرگ در کتیبههای خود، هنگام سخن گفتن از شورشهایی که در آغاز سلطنتش علیه او و به پشتیبانی از بردیا رخ داد، فقط از رهبران آن شورشها یاد میکند و به اصل و نسب آنان نمیپردازد. به این ترتیب، نام مهری و مهرانی تا روی کار آمدن اشکانیان از نظرها دور میماند و در این دوره که حکومت ملوکالطوایفی اشکانیان جانشین شاهنشاهی متمرکز هخامنشی شده و بار دیگر، همچون دوره مادها، اقوام و طوایف بزرگ به تناسب درجات و مراتبی که داشتند توانستند به قدرت سیاسی برسند و در ارکان حکومت جایگاهی به دست آورند، نام مهرانیان این بار به عنوان یکی از هفت خاندان بزرگ دوره اشکانیان مطرح میگردد و این مقام و شهرت برای آنان همچنان باقی میماند و در دوره ساسانیان نیز دوام مییابد.
کریستنسن نوشته است: «ساسانیان اصول ملوکالطوایفی را از اشکانیان به ارث بردند. به همین سبب در شاهنشاهی جدیدی که اردشیر بنا گذاشت، در مرتبه دوم درجات و مراتب، طبقه مقتدر رؤسای طوایف را میبینیم که در رأس آنان هفت دودمان مقتدر قرار داشتند. ساسانیان نخستین خاندان آن گروه هفتگانه به شمار میآمدند و شش خاندان دیگر عبارت بودند از: کارن، سورن، اسپهبد، اسپندیاد، مهران و زیک. این خاندانها خود را از نسل اشکانیان میدانستند و انتساب به سلسله اشکانی نشانه امتیاز آنان به شمار میآمد[9]».
در مورد این که بین مهرانیان دوره اشکانیان و ساسانیان رابطهای وجود داشته یا نه گریشمن نوشته است: «بهرام چوبین که علیه خسرو دوم ساسانی قیام کرد از نسل مهران از خاندانهای بزرگ و از نجبای اشکانی بود»[10].
در مورد این که مهرانیان دوره اشکانی- ساسانی در کدام منطقه یا کدام ایالت ایران سکونت داشتند، در نوشتههای مختلف، به سبب اینکه همه از لحاظ جغرافیایی به یک منطقه توجه دارند، اختلاف چندانی دیده نمیشود.
مینورسکی به استناد برخی منابع ایرانی آن را اهل ساری قفقاز دانسته[11]. در منبعی دیگر آمده است بهرام چوبین از خاندان مهران اهل ری بود. برخی از نویسندگان نیز بهرام چوبین را از ملکزادگان ری و فرمانروای ارمنستان و آذربایجان دانستهاند[12]. مؤلف کتاب آلوانک دودمان مهران را از ارمنیان و از ارشکیان یا اشکانیان دانسته است[13].
از وجود خاندان مهران در آران و آلبانیا و فرمانروایی آنان در آن دیار، در منابع مختلف به تفصیل سخن گفته شده. احمد کسروی ضمن شرحی، که صحت آن جای تردید دارد، نوشته است: در زمان خسرو پرویز شخصی به نام مهران که از خاندان پادشاهی و از خویشان خسرو بودند پس از مشارکت در قتل هرمزد پدر خسرو به آران گریخت و در آنجا توانمند شد و آران شاهان را برانداخت و سلسله مهرانی را در آن سرزمین بنیان گذاشت[14].
اما دیگر منابع، بر خلاف نظر داستانگونه کسروی که خلاصه آن آمد، در این مورد که مهرانیهای آران از دودمان مهران بودند، اتفاق نظر دارند. مینورسکی از مهرانیان اران به عنوان “خاندان جدیدی از اولاد مهران” یاد کرده است[15]. این گفته شاید به این معنی «شاخهای از خاندان مهران» باشد. بارتولد در مورد فرمانروایان آلبانیا نوشته است که در روزگار ساسانیان، کسانی از دودمان مهران بر اران فرمانروایی میکردند[16].
در واپسین سالهای پادشاهی ساسانیان، وراز گریگور سردار مهرانی، فرمانروای اران بود (636- 628). پس از وراز فرزندش جوانشیر که اکنون به عنوان قهرمان تاریخی اران شناخته میشود، با دریافت مقام سپاهبدی اران از یزدگرد سوم، در سال 638 رسماً فرمانروای اران شد[17]. بنا به نوشته کسروی، حکومت مهرانیان در اران در زمان اسلام نیز ادامه یافت، اما تدریجاً رو به سستی نهاد و سرانجام در سده سوم هجری از بین رفت[18].
همانطور که کسروی نوشته است، از سده سوم نام خاندان مهرانی در منابع ناپدید میشود. تا اینکه در منابع جدید بار دیگر با خاندانی به آن نام و این بار در تالش روبهرو میشویم. در این دوره، که از سده هشتم هجری آغاز میشود و در زمان افشاریان به پایان میرسد، خاندانی که بر اسپهبد، ولایت آستارا فرمان میراندند، پسوند نام مهرانی داشتند[19]. نام برخی از امرا یا خوانین آن خاندان با همان پسوند نسبی در اسناد و منابع ثبت شده است. مانند امیر کباد مهرانی، مراد خان مهرانی، ساروخان مهرانی، عباسقلی خان مهرانی و غیره.
در اوایل قاجاریه، پیش از آنکه میر مصطفی خان و فرزندانش بر نمین دست یابند، خاندان مهرانی ساکن و مالک اصلی نمین و ویلکیج و دیگر آبادیهای آن منطقه بودند. این خاندان با اینکه اظهار مسلمانی میکرد اما در باطن به دین کهن خویش یعنی زرتشتی بودند. میر مصطفی خان تالش مهرانیهای نمین را به اتمام زرتشتیگری زیر فشار گذاشت و در تنگنایی چنان قرار داد که آنها ناگزیر به ترک زادبوم خود شدند[20].
سلسلهای از خوانین که پس از افشاریه در تالش میانی (کرگانرود و لیسار) حکومت میکردند نیز دارای پسوند نام مهرانی یا مهرانلو بودند. امیر اصلانخان مهرانلو، که به عنوان شخصی ستمگر از او یاد میشود، از جمله اعضاء آن خاندان است[21].
امیر اصلان که مقر حکومتیاش را در تالش قرار داده بود، مدام معترض جان و مال و ناموس مردم بود. بر اثر آن ظلم، رعایا به شورش برخاستند و به مقر امرای مهرانی حمله کردند و خانههایشان را سوزاندند و تنی چند از آن خاندان را کشتند. بازماندگان آن خاندان متواری شدند و تا اواخر زمان قاجاریه در املاک موروثی خود در آستارا و اردبیل به سر میبردند. اخلاف مهرانیان هنوز در نواحی کوهستانی تالش شمالی زندگی میکنند[22].
* متن سخنرانی در همایش «اقوام و ملل کرانههای دریای کاسپین» ارمنستان، دانشگاه ایروان، 11 تا 13 مهر 91.
1. جغرافیای استرابون ترجمه همایون صنعتیزاده، صفحههای 27 تا 50.
2. علیاف ایقرار، پادشاهی ماد، ترجمه کامبیز میر بهاء، صفحه 323.
3. دیاکونف ایگورمیخائیلوف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، صفحه 61.
4. علیاف، همانجا، صفحه 100.
5. همانجا، صفحه 181.
6. همانجا، صفحه 101.
7. قرشی امانالله، ایران نامک، صفحه 8- 67.
8 . دیاکونوف، همانجا، صفحه 210.
9. کریستنسن آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، صفحه 9- 157.
10. گریشمن رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه دکتر محمد معین، صفحه 367.
11. مینورسکی ولادیمیر فدروویچ، تاریخ شروان و دربند، ترجمه محسن خادم، صفحه 39.
12. خواند امیر، تاریخ حبیبالسیر، به کوشش دکتر دبیر سیاقی، ج1، صفحه 246.
13. رضا عنایتالله، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، صفحه 420.
14. کسروی احمد، شهریاران گمنام، 8- 257.
15. مینورسکی، همانجا، صفحه 19.
16. رضا عنایتالله، آذربایجان و اران، صفحه 127.
17. اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، صفحه 7- 376.
18. کسروی، همانجا، 358.
19. صریحالملک، فهرست رقبات موقوفات مرقد شیخ صفیالدین اردبیلی، صفحه 138.
20. آقاجانی تالش عبدالکریم، جستارهایی در تاریخ تالش، جلد 2، صفحه 812.
21. عبدلی علی، چهار رساله در زمینه تاریخ و جغرافیای تالش، صفحه 4- 153.
22. آقاجانی، همانجا، جلد 2، صفحه 9- 878.
منبع : گیلان ما – علی عبدلی