گیل و گیل مردم در عهد تاریخی

از نویسندگان تاریخ مشرق قدیم از جمله گزنفون سردار و مورخ یونانی که چندی در ایران بسر برده بود ، یادداشتهایی به جا مانده است که حکایت دارد : در حوالی سال های 550 قبل از میلاد در شمال ایران بر کرانه دریایی که حکیم فردوسی طوسی دریای گیلان می دانسته ، قومی به نام کادوسی نامبردار بوده است که در قرنهای پیش با سفاکان غیر ایرانی درگیریهایی داشته و با آسیبهایی روبرو گردیده است ، که این گزارش ماجرای فریدونیان را در ستیز با ضحاکیان و همگامی گیلانیان را با فریدونیان متبادر به ذهن می کند . این است فشرده ای از گزارش مزیور که در تاریخ ایران باستان شادروان حسن پیرنیا منعکس گردیده است :

(( حوالی سال 550 پیش از میلاد کوروش به قصد تنبیه آشوریان قوای خود را در مرز بابل متمرکز کرده و در صدد یارگیری بوده است . از رئیس قبیله گرگانی گبریاس نام می پرسد : آیا مردمانی هستند که با آشوریها بد باشند و بتوان آنن را دعوت به همکاری کرد . او در پاسخ می گوید : دو مردم اند که با آشوریها دشمن اند زیرا آشوریها آنها را خیلی آزار کرده اند : یکی کادوسیانند آندیگر سکاها . . . کوروش می گوید : پس چرا آنها به ما ملحق نمی شوند که داد خود را از آشوریان بستانند.
چندی نمی گذرد که سپاهیان کادوسی و سکائیان به کوروش پیوسته و رئیسانشان همراه با کوروش و رئیسان سایر قبایل به مشورت نشسته طرح جنگ را آماده کرده و به تقسیم وظایف می پردازند ))به دنبال آن جنگ آغاز می شود و به پیروزی کوروش و متحدان هخامنشی می انجامد.

ورود به قلمرو زبان هخامنشی
کادوسیان از آن تاریخ تا زمان انقراض دولت هخامنشیان 330 پیش از میلاد و بعد از آن همبستگی خود را محفوظ می دارند مگر در برهه ای از زمان به دوران پادشاهی اردشیر که درگیریهایی پیش آمد و سرانجام به صلح انجامید و همکاری و همگامی همچنان ادامه یافت

سخنی درباره گیل و کادوس
در صفحه 157 همین ماخذ آمده است : (( در باب اینکه چه مردمی در ایران می زیسته اند عقیده ای حاصل شده است . . . در گیلان ، کادوسیان در مازندران تپورها ، در میان کادوسیان و تپوری ها مارد یا آماردها))
همچنین متذکر شده است که : (( سفیدرود را در قدیم آمارد می نامیدند ))
و این گزارش مبتنی بر نقشه ای است از ایران عهد داریوش کبیر که در صفحه 690 ماخذ مزبور ترسیم گردیده و سرزمین کادوسیان را در جانب چپ سفید رود که از جنوب به شمال جاری است ، ارائه می دهد که گیلان غربی است و در قرون بعد با صفت ((بیه پس)) یا واپس گیلان شهرت یافته و مشتمل بر کوه و جلگه بوده و وسعت آن از جانب غرب و شمال تا مرز ((اران)) و به زعم حکیم فردوسی ((الان)) می رسید، مناطقی که ایدون به نامهای شماخی ، شیروان و بادکوبه شناخته می شوند و در آن روزگار در خریطه البانیا قرار داشتند.
با این توضیح کادوس ناحیتی بوده است مشتمل بر ارتفاعات مشرف به دره های شاهرود و سفیدرود که جلگه گیلان غربی را در آغوش داشته و ایدون با نامهای رودبار ، شفت ، طارم و همچنین ارتفاعات فومن و خلخال و طوالش سیا گیلان و گشتاسفی است که آخر خاک گیلان شناخته می شد و تا قرن هفتم هجری هم مرز شماخی ((اران )) بوده است.

گیل و کادوس موصوف پس از هخامنشیان

قتل داریوش به دست دو تن از سرداران خائن ، بی سر و سالاری قوای جنگی و سرگشتگیها ، به اسکندر فرصت داد به سرزمین پارت (( دامغان و آن سوی آن )) بتازد. از آنجا به هیرگانیا = گرگان حمله کرده ، حاکمش را مطیع خود سازد و همراه او به تپورستان هجوم کرده ، بر آن مستولی گردد ، از تپورستان به صفحه مارد که میان تپورستان و کادوسیان قرار داشت ، تجاوز نماید . در این منطقه بود که با مقاومت لجوجانه آماردها و پیکارهای ایذایی آنها روبرو شده و پیش روی هایش مبدل به عقب نشینی (( ظاهرا آبرومندانه )) می شود و به گرگان باز می گردد و از آن جا به سوی باختر می راند که شرح آن به نقل از تاریخنویسان یونان در تاریخ باستان آمده است.
نتیجتا کادوس فارغ از درگیری با دشمن به پاسداری اندوخته های خویش مشغول می شود

کادوسیان و پارت = اشکانیان

هشتاد سال پس از این رویداد به سال 250 قبل از میلاد ، دولت اشکانی در جنوب شرقی دریای گیلان ، دامغان ، شاهرود و دیگر بلاد خراسان تشکیل شده ، پس از گذشت زمانی نه چندان کوتاه گیل و کادوس در عهد سلطنت فرهاد اول اشک پنجم و مهرداد اول اشک ششم در فاصله سالهای 181 تا 136 ق.م با فرهنگ اشکانی تلاقی می کند.
از آن پس نام گیل و دیلم بر جای گیل و کادوس می نشیند. وسعت آن از جانب مشرق به تپورستان می رسد . نام رویان (( رستمدار )) و دماوند ، به جای آمارد برده می شود و از صفحه مارد یا آمارد سخنی به میان نمی آید . گویی کوهستانها و جلگه گیلان و دیلمان و صفحات ماردها و منطقه دماوند یکپارچه گردیده ، نام و عنوان پتشخوارگر – پدشوارجر-یافته و با تپورستان متحد شده است و تحت فرمان فرمانروای واحدی قرار گرفته که عنوانش شاه و شاهزاده تپورستان و پتشخوارگر بوده است.

ورود به قلمرو زبان ساسانی ((پارسی میانه ))

در فاصله سال های 612 – 216 میلادی در دوران اردشیر بابکان بنیانگذار سلطنت ساسانیان ، (( گیلان کادوسی و دیلمی )) با وسعتی که اشاره شد همراه با متحدش تپورستان بر حسب دعوت ((تنسر)) هیربدان هیربد و دایی اردشیر همبستگی با دولت ساسانی را پذیرفته می شود و با اندوخته هایی از گنجینه فرهنگ باستان و پارسی هخامنشی و پارتوی (اشکانی) به قلمرو زبان پارسی میانه که زبانی فاخر تر بوده است ، وارد می شود.
اما مقام و عنوان خاندان گشنسب همچنان محفوظ می ماند مگر در عهد پادشاهی قباد ، که او یکی از فرزندانش به نام (( کیوس )) را که گویا مشرب مزدکی داشته ، بنا به مصلحت عقیدتی به فرمانروائی پتشخوارگر منصوب می دارد که این قاعده چندان نپائید. زیرا انوشیروان فرزند دیگر قباد 531 م پس از قتل عام مزدکیان بر کیوس نیز دست یافته و او را هلاک کرد و عنوان پتشخوار شاهی از سلسله عناوین کشوری حذف می کند و برای هر یک از دو استان طبرستان و گیل و دیلم حکمرانانی جداگانه انتخاب می نماید. در نتیجه بین طبرستان و گیل و دیلم شکافی ایجاد می شود که حدود یک قرن پدیدار بود.
در خلال آن مدت اوضاع و احوالی در ایران روی داد که زمامداران وقت مصلحت دانستند که عنوان پتشخوارشاهی را احیا کنند و فرمان آن را به نام گیل گیلانشاه فرمانروایی گیل و دیلم صادر نمایند و طبرستان و گیلان را باری دیگر یکپارچه سازند این امر هنگامی صورت گرفت که فرهنگ ایران رودرروی فرهنگی غیر ایرانی قرار گرفته بود .
جنگ نهاوند موجب شد که یزدگرد به مقصد مرو و به سوی خراسان فرار کند . سپاهیان ایران به جانب قرارگاههای خویش باز گردند و از ناروائیها و بی حرمتیها شکوه نمایند. از آن سو تازیانی که از حلوان و نهاوند و پارس گذشته ، به همدان روی آورده بودند ، تحت فرمان نعیم بن مقرن قصد ری داشتند و آماده تعرض بودند که مهتا امیر دیلم و مرزبان پتشخوارگر پس از تمهید مقدمات همکاری با سپاهیان مستقر در ری که زیر فرمان فرخان زیبندی بودند ، رهبری عملیات مشترک را بر عهده گرفته ، در سال 22 هجری ، 642 میلادی ، پیشروی به سوی همدان را آغاز کرد . در (( دشتبی )) همدان ، ناحیه (( جرندف )) تلاقی فریقین شد . جنگی مهیب و بی رحمانه روی داد . درگیرودار جنگ مهتا کشته شد . قتل او سرآغاز پیکارهایی گردید که بیش از دو قرن گیلان و دیلم را تکیه گاه مدافعانی نمود مه در مناطق مختلف ایران به مبارزات آشکار و نهان دست یازیده بودند.

منبع : جهانگیر سرتیپ پور(ویژگیهای دستوری و فرهنگ واژه های گیلکی)

یک پاسخ ارائه کنید