هوایا آتش وارستی. آتشا آتش گیفتاندوبو. پیاده‌رو عَرق گوداندره زواله گرما مییان. تون‌توند شوندوبوم خانه کولرا فارسم. اَمی همساده گول فوروشا دینم چف آبه، شلوارک مرا هَی دوکان مییان شِه آیه، فندرم اونا گم: “شلوارک دوگودی؟!” تفتازِه حال مرا گِه: “بله شلوارک دوگودم امری بو؟… شایدم واگردستی بیده‌یی هَنم دوگوده نارم..!”

تابستان ۹۷

برگردان:

از هوا آتش می‌بارید. آتش را داشت آتش می‌گرفت. پیاده رو غرقِ عرق بود. در گرمای داغ تابستان، با شتاب می‌رفتم که به کولرِ خانه برسَم. گُل فروش ِ همسایه‌ام را می‌بینم چلیده در آب با شلوارک‌اش داخلِ مغازه در حال رفت‌و‌آمد بود. نگاهش می‌کنم میگم: “شلوارک پوشیده‌ای؟! ” با حالتی گرمازده می‌گه‌: “بله شلوارک پوشیدم، امری بود؟… شاید هم برگشتی دیدی همین را هم نپوشیده باشم.

 

یک پاسخ ارائه کنید