” خط در زبان گیلکی ” قسمت دوم
” خط در زبان گیلکی ”
“یک گام به پیش ، دوگام به پس “
خط ، زبان ثبت شده ی کسانی است با تاریخی در حدود ده هزار سال که توانسته اند تجارب و دانش خود را تا به امروز انتقال دهند ، تصویرهای غار ” الپامیرا “ تا سنگ نوشته ها و نشانه های سفالی و … نشان دهنده ی تلاش بشر در اختراع و تکامل خط می باشد . ولی تاریخ خط و نوشتار که بر اساس نظام نوشتاری ی الفبایی باشد ، تاریخی کمتر از سه هزار سال دارد و بر اساس همان قدمت ، دگرگونی و تحول خط را در سه مرحله بررسی می کنند . اما قبل از آن باید به دو مرحله پیشین نیز اشاره نمود . مرحله ای که انسان ها از جامعه ی ثابتی برخوردار نبودند و برای رفع نیازهای خود از خط تصویر نگار استفاده می کردند مثلا ازشکل باران برای با ران و رسم خورشید ، برای خورشید بهره می بردند وهمچنین برای نشان دادن حیوانی ، شکل آن را می کشیدند . پس از آن، تصاویر شکل ساده تر و نمادین به خود گرفت و برای انتقال مفاهیم کاربرد پیدا کرد و به نمایش اندیشه پرداخت . مثلا با نفاشی ی دوپا ، مفهوم راه رفتن و چشم اشک آلود ، مفهوم غم و اندوه را به بیننده منتقل می کردند . این نوع از نصویرگری که در انتقال معنا و مفهوم نقش داشت به خط اندیشه نگار معروف شد .
بعد از دومرحله ی فوق که نارسایی آن در انتفال مفهوم و بی ارتباطی اش با زبان مشخص شد ، مجبور به انتخاب روشی شدند که نوشته با چشم دیده شود و آن را به زبان نزدیک کند . یعنی به ازاء هر کلمه یک نشانه برگزیده شد . به عبارتی هر زبانی اگر مثلا ده هزار واژه داشته باشد ، برای نوشتن آن باید ده هزار نشانه داشت . به این روش خط واژه نگار گفته می شود. درچین هنوز از خط واژه نگار استفاده می کنند و در مصر باستان ، هیروگلیف عنوانی بود که به خط واژه نگار اتلاق می شد . خط میخی واژه نگار در سومر به همراه هیروگلیف از خطوط اولیه محسوب می شوند .
بعد از آن خط به مرحله ی دوم یعنی نمایش هجا رسید و هر نشانه به مفهوم تلفظ یک هجا تلقی شد ، این خط را خط هجانگار نامیدند .
پس از آن ، خط وارد سومین مرحله ی خود یعنی خط الفبایی می شود ، خطی که با پیشرفت روش هجایی که فنیقی ها از مصر گرفته و از آن بهره می بردند ، توسط خود آنها هم به سمت خط الفبایی پیش برده شد . یونانی ها با استفاده از آن ، خط الفبایی را که هر حرف معرف یک صدا باشد ، درست کردند و در برابر هر نشان یک صوت قرار دادند . به این ترتیب ساخت خط الفبا یی را به مردم یونان نسبت می دهند .
خط آرامی نیز از مشتقات خط هجایی می باشد که درمسیر تکامل خود به سوی خط الفبایی میل می کرد . اما ایرانیان به تعبیری هرگز خطی از خود نداشتند و در طول تاریخ از خط دیگران استفاده می کرده و آنها را پس از ساده کردن با زبان خودشان تطبیق می دادند ، به همین دلیل از دوران مادها اثری مکتوب بر جای نمانده است و آنچه که از اوایل دوران هخامنشیان بدست آمده به زبان آرامی و عیلامی وبه خط میخی می باشد که به زبان پارسی باستان خوانده می شد .
خط میخی ی ایران از خط اکدی اقتباس شده و پس از ساده سازی برای زبان فارسی کاربرد داشت . این خط بیست وُ شش حرف را در بر می گرفت و برای اعداد نشانه های مخصوص وضع کرده بودند .
از دوره ی اشکانیان که زبان پهلوی رایج بود ، نوشته ای بدست نیامده مگر چند سکه که نوشته ی روی آن به خط یونانی می باشد و علت آن هم به قدرت رسیدن اشکانیان پس از فروپاشی حکومت یونانیان بود ، زیرا تا مدتی بعد از آن ایرانیان از خط یونانی استفاده می کردند . اما پس از چندی در اسناد رسمی از خطی استفاده شد که از خط آرامی ریشه می گرفت و این خط را خط پهلوی نام نهادند و در دوره ی ساسانیان نیز با اندکی تفاوت از آن استفاده می کردند .
خط سغدی و همچنین خط مانوی نیز از انشعابات خط آرامی می باشد . خط مانوی توسط مانی متولد 215 میلادی تنظیم شد و دینی که او آورده بود تقریباً هزار سال از دین های رایج میان ادیان بود که در قرن های سوم و چهارم میلادی اروپای جنوبی ، آسیای غربی ، آفریقا ، فرانسه و اسپانیا را فرا گرفت ، اما در قرن هفتم در رویارویی با آیین مسیحیت ، اسلام و بودایی شکست خورد . در خط سغدی مانند خط پهلوی برای مصوت های کوتاه نشانه وجود ندارد و فقط سه حرف ( آ ، و ، ی ) برای مصوت های بلند مشاهده شده است .
خط پهلوی نیز در دوره ی ساسانیان از خط آرامی که مادر همه ی خطوط الفبایی تلقی می شود ، ساخته شده و برای نوشتن زبان فارسی ی آن دوران که به پارسی ی میانه معروف بود استفاده می شد . این خط تا سه قرن پس از اسلام با اتکا به اسناد موجود ، سنگ نوشته هاو سکه ها و… هنوز کاربرد داشت . پس از آن موبدان زرتشتی بر اساس خط پهلوی ، خطی ساختند که در انطباق صوت با حروف ، آن را یکی از بهترین خطوط الفبایی جهان می دانند و شامل چهل وُ هفت حرف بود که برای نوشتن کتاب دینی ی زرتشتیان استفاده کردند و به همین دلیل به خط اوستایی معروف شده است . اما این که خط عربی از چه زمانی برای نوشتن زبان فارسی بکار رفته است ، به طور دقیق معلوم نیست ولی با اتکا به اسناد موجود و تاریخ دار ، قرن پنجم هجری را آغاز آن می دانند ، ولی قبل از آن ، نامه ها و اسناد دولتی را با خط مشترک فارسی و عربی می نوشتند .
عده ای ازپژوهشگران بر این نظر تأکید دارند که منشا خط فارسی ازخط عربی نیست و ریشه درخطوط فارسی دارد ، زیرا زمان آشنایی اعراب با خط را از بعد از هجرت می دانند نه قبل از آن ، به همین دلیل خط کنده شده بر سنگ قبر امری القیس شاعرعرب به سال 328 میلادی یا 294 قبل از هجرت ، حکایت از آن دارد که اعراب زبان شان را با خطوط نبطی و سریانی می نوشتند و خط کوفی را دگرگون شده ی آن می دانند . ابواسحاق ابن ندیم می نویسد که : ” خط عربی اول مکی ، بعد مدنی . سپس بصری و آن گاه کوفی بوده است ” ( 2 ) . د ر زمان بعثت خطی که در میان اعراب متداول شد خط معقلی نام داشت .
ابن خلدون نیز اعتقاد دارد که ایرانی ها خط نسخ و خط فارسی را وضع نموده اند و بعد اعراب آن را می پذیرند و می نویسند و سپس ابن ندیم اضافه می کند که سه تن بر تکمیل خط عربی همت می گمارند ؛ مرامرین مره ، شکل الفبا را ترسیم می کند ، اسلم بن سدره نحوه ی نوشتن و وصل کردن حروف و عامربن جدره نقطه گذاری ی آنها را وضع می کند .
مدارک موجود نشان می دهد که اعراب پیش از ظهور اسلام با خط آشنایی نداشته و بعد از هجرت تعداد اندکی با خط آشنا می شوند ، خطی که منشا آن خط سریانی بوده که تازه خط کوفی هم در قرن سوم هجری پس از نفوذ خط پارسی ، به تقلید ازآن در مورد چسباندن حروف و نقطه گذاری ، تغییر پیدا می کند چون که شواهدنشان داده است خط کوفی ی اولیه هیچ شباهتی با خط نسخ وتعلیق فارسی نداشته و از دوریشه ی متفاوتِ اولی از خانواده ی سامی و دومی از خانواده ی آریایی می باشند .
مردم ایران پس از ورود اعراب در برابر مخالفت آنها که نوشته ها و کتاب های ایرانی ها را به اتهام ” زند یک ” و مخالف اسلام بودن سوزانده و از بین می بردند ، راه مقاومت را در نوعی خط یافتند که در نیمه ی دوم قرن اول هجری با خطوط قبلی ی ایرانیان تفاوت داشت . ابتدا قرآن را با آن خط نوشتند تا بهانه ی هرگونه تعرض به این خط ازجانب اعراب گرفته شود . ابن ندیم این خط را فیرآموز نامیده است .
خط شناسان معتقدند که حروف تعلیق و گردش آنها در خط فیرآموز کاملا از خطوط پهلوی و اوستا بوده است و به همین دلیل ریشه ی خط فیرآموز را از خط آریایی می دانند نه سامی . مانی نیز از خط راز سحریه خطی می سازد بنام خط استرنجلو که بنام او معروف است .
نمونه ای از خط استرنجلو
کتاب های مانوی پارتی ، ساسانی جنوبی وسغدی با همین خط نوشته شده است . ابن ندیم می نویسد :
“خط مانی از فارسی و سریانی استحراج گردیده و مخترع آن مانی است و انجیل ها وکتاب های مقدس خود را با آن می
نویسند ” ( 3 ) گفته می شود این خط در حدود 350 سال قبل از ظهور اسلام ساخته شده و 300 سال پس از اسلام هم در حوالی ماوراالنهر کاربرد داشته است .
جریان دیگری از مسلمانان ایرانی و مانوی های مسلمان شده به جهت فرار از تسلط بیگانه در حوالی ی سال 50 ه- خ ( 669 میلادی ) با استفاده از تجربه ی خط مانی ، خط دیگری از خط راز سحریه ساختند که در حروف تفاوت هایی با خط مانی داشت و اسم آن را خط فارسی نهادند . در این خط با تکیه بر خط پهلوی ، بعدها بعضی از حروف به هم چسبیده نوشته شدند و این کار موجب پیدایش حروف اول ، وسط و آخر شد . از این خط تا حدود سال 800 میلادی ( 200 ه-خ ) استفاده می شد و علت متروک شدن آن ، استفاده ی فرقه ی به آفریدگان از این خط بود که فرقه ای خارج از اسلام و منحرف شده از آن به شمار می آمدند و درنگارش آراء خود ازخط فارسی بهره می بردند . ایرانیان نیز به جهت گریز از اتهام کافری خط دیگری ساختند که در عین کامل بودن ، ساده تر از خط قبلی شد و اسم آن را خط فیروز آموز گذاشتند و مستند تاریخی ی آن ، اکنون یک قباله ی زمین است که بر اساس گفته ی مارگولیوت ، باستان شناس ، متعلق به سال 400 هجری می باشد . سند دیگر ، کتاب صفات الشیعه می باشد که به خط نصربن عبدالله قزوینی در سال 792 هجری ( 1000 میلادی ) نوشته شده است . (4 )
نمونه ی خط نصربن عبدالله قزوینی
سپس خواجه ابوالعال ازخط فیروز آموز، خط تعلیق فارسی را سامان داد و برای حروف پ ، پ ، ژ و گ سه نقطه گذاشت و همچنین برای خ و ق سه نقطه اختیار کرد که اکنون جزء حروف متروکه محسوب می شود .
همان طور که گفته شد خط تعلیق شکلی دیگر از خط پیرآموز است نه برگرفته از خط کوفی و پهلوی ، چون بعضی از پژوهشگران قدیمی به علت عدم اطلاع از خط پیرآموز آن را خط پهلوی تصور می کردند و منشا خط پهلوی را هم خط آرامی و عربی می دانستند . اما خط شناسان معتقدند که اصلا نباید به پهلوی عنوان خط اطلاق گردد زیرا بر طبق اصول خط شناسی وقتی به یک نوشته نامی خاص اطلاق می شود که از نظر حروف وشکل نوشتن با خطوط دیگر تفاوت بارزداشته باشد ، حال آنکه خط موسوم به پهلوی ، شکلی از خط اوستایی دین دبیره است که در زمان پارت ها به صورت متصل نوشته می شد و به خط پارتها یا پرتوی هم معروف است . بعدا در زمان ساسانیان که شدیدا مخالف پارت ها بودند در صدد حذف آن خط برآمدند و شکل دیگری از خط دین دبیره را برگزیدند که به خط ساسانی معروف شد وبه غلط آن را خط پهلوی می نامند . به این ترتیب ریشه ی خط پهلوی ، خط دین دبیره است که پس از خط شکل وُ
شمایل دار میخی درست شد .
بنابراین در تاریخ خط در ایران ، خط تعلیق بعداز پیرآموز،اولین خط رسمی ی فارسی محسوب می شود که تا قرن هفتم رواج داشته وبه خط کتابت معروف بوده است . بعدا از روی قوانین حاکم بر روی آن ، خط نسخ استخراج می گردد و این کار توسط فردی معروف به محمد ابن علی فارسی وزیر المقتدربالله خلیفه ی عباسی که در سال 318 هجری ( 939 میلادی ) به دستور او کشته شد انجام گرفت . او با توجه به دانشی که در باره ی خط پیرآموز و خط تعلیق داشت خط جدید نسخ را تنظیم نمود و علت انتخاب نام نسخ برای این خط به گفته ی خود او این است که چون خودش این خط را ناسخ خطوط عربی ، مکی ، مدنی و کوفی می دانست نامش را نسخ برگزید . خط نسخ سپس در دستگاه خلافت نفوذ کرده و مورد استقبال قرار گرفت و خطوط دیگر مثل خط سامی وخط عربی را به حاشیه راند . آنگاه محمدابن علی مقله از روی این خط ، پنج نوع نگارش ابداع کرد که هر کدام را برای کار و رشته ای خاص مورد استفاده فرار داد که نگارش های زیر را دربر می گرفت :
1 – خط ریحان ، برای نوشتن قرآن و دعا
2 – خط ثلث ، برای تعلیم و ورزش خوش نویسی
3 – خط رقاع ، برای نوشتن نامه های دیوانی
4 – خط نسخ برای نوشتن تفسیر و حدیث
5 – خط توقیح برای نوشتن مناشیر و فرمان ها و خطی دیگر بنام محقق که برای نوشتن اشعار و قصاید کاربرد داشت .
تصویرخط رقاع
البته بعدها اشکال متنوعی از خط نسخ که از ترکیب نسخ و تعلیق بودند بنام خطوط اصلیه موزون پدید آمدند که 36 عنوان را به خود اختصاص دادند ماننده ؛ طومار ، جلیلی ، مجموع ، ریاسی ، ثلثین ، نصف ، جوانحی ، مسلسل ، غبار حلیه ، مؤامرات ، محدث ، مدمج ، منثور ، مفترن ، حواشی ، اشعار ، لؤلوی ، مصاحف ، فضاح النسخ ، غبار ، عهود ، معلق ، مخفف ، مرسل ، مبسوط ، مقرر ، ممزوج ، مفتح ، معماه ، مؤلف ، توامان ، ممجز ، مخلع ، دیوانی ، سیاقت و قرمه می باشند . مغول ها نیز پس از اشغا ل ایران از روی خط فارسی ، خط ایغوری را ساختند .
مطالعهی خطوط ایرانی از جمله خط تعلیق ، خط نسخ ، خط مانی و… نشان داده است که الفبای این خطوط وهمچنین نوع نوشتن آنها از یک ریشه ی مشترک برخودار بوده وهمگی از خط راز دبیره مربوط به دوره ساسانی استخراج شده اند و به زعم عده ای از پژوهشگران هیچ رابطهای بین خطوط فارسی و خطوط عربی و کوفی تاکنون به دست نیامده است و این که عده ای خط فارسی را خط عربی میدانند شاید به علت عدم تحقیق و پژوهش کافی با شد .