” خط در زبان گیلکی ” قسمت اول

خط در زبان گیلکی

             ” یک گام به پیش ، دوگام به پس

چکیده :

  اگر قرار باشد که برای شیوه‏‌ی نگارش و یا تغییر خط  در زبان گیلکی پژوهشی شکل بگیرد تا بر اساس آن، این رویه پیش رود، طبیعی است که ویژگی‏‌های مثبت و منفی برون و درون زبان ارزیابی شود، چه بسا که پس از آن اصلا نیازی به تغییر بنیادین خط نباشد مگر در حد اصلاح که آن نیز دیرزمانی در حال وقوع است و هر بار با کاهش یا افزایش نویسه و علایمی تلاش می‏شود تا به روان‏‌خوانی و روان‌‏نویسی زبان گیلکی منتهی شود.
اما آنچه که تاکنون اتفاق افتاده بیشتر در حوزه‌‏ی عمل بوده است تا اندیشه که بتوان به غلط یا درست بر آن تکیه نمود و اگر خلاف این باشد، این نادانی را از بی اطلاعیِ‏ِِ نگارنده‏‌ی این متن تلقی کنید. ولی این کاستی‏ها درپژوهش را نمی‏توان فقط در بی تفاوتیِ متولیان بی اجر و مواجب و علاقمند به زبان گیلکی دانست، چرا که دولت به عنوان متصدیِ امور، برنامه‏‌های خود را توسط نمایندگان خودی اعمال می‏کند و برنامه‏‌های پیشنهادیِ ظاهرا غیر خود مانند آموزش زبان گیلکی در مدارس ودانشگاه را رد می‏کند. به این ترتیب طبیعی است که کارها به طور غیرطبیعی بر مداری بچرخد که امور بین دونیروی مرکز و گریز از مرکز معلق بماند و هر نسلی همان مشکلی را به دوش بکشد که نسل‏های قبل متحمل آن بوده‏اند.
خط و زبان فقط به پاسبان نیاز ندارد، در کنار آن نیاز به خلاقیتی دارد که مهندسی زبان و خط را بطلبد و اگر به جز این باشد مطمئنا همان جور نخواهد بود که تاکنون بوده است بلکه بدتر از آن نیز خواهد شد.
پیشنهاد انتخاب شیوه‏‌ی نگارش خط به جهت سازگاری با نوع زبان و راحتیِ خوانش هم در حوزه‏‌ی نوشتاری و هم در حوزه‏‌ی خوانداری، می‏تواند پیشنهاد بجا وشایسته‌‏ای باشد، اگر با اندیشگی و تحلیل همراه گردد. اندیشگی و تحلیل هم نهفته است در آگاهی از علم زبان‏شناسی، زبان‏دانیِ زبان مورد نظر، جامعه شناسی زبان، روانشناسی استقبال، روان‏خانی و روان‏نویسیِ خط پیشنهادی، آنگونه که مثلا علایم و نویسه‏‌های خط پیشنهادی، زیاد و گیج کننده نباشد تا احتمالا منجر به فرار گیلک زبانان شود.

واژگان کلیدی :
خط معیار، انتخاب خط، تغییرخط، گیلکی، زبان معیار

مقدمه :
خطی که برای زبان گیلکی به کار گرفته می‏شود همان گونه که می‏دانید به تعبیری  “خط عربی” است و این که این خط با آن زبان چگونه به سازگاری رسیده است مربوط به این مقاله نمی‏شود اما آنچه که برای ما مسئله است و موضوع این نوشته می‏شود، توان خط عربی و رابطه‏‌ی آن با زبان گیلکی است.  طرح این موضوع و رفتن در پی آن، نیاز به‌‏گفتن نیست که زحمت زیاد ویک تلاش جمعی می‏طلبد تا علاقمندان بخشی از عمر کوتاه خود را بدون اجر وُ مواجب در این امر متمرکز کنند.
تاکنون چگونه بوده است که به گواه تاریخ زبان شناسی یا زبان شناسیِ تاریخی، زبان‏هایی که نتوانسته‌‏اند خود را با دگرگونی‏هایی در هر زمینه از حوزه‏‌های انسانی، تطبیق دهند، مرده‌‏اند یا در حال مرگ‏‌اند، اما در خط و نوشتار این حادثه روی ندهد؟  پس بر همان سیاق اگر خطی در برخورد با پدیده‏‌های متنوع انسانی و همچنین فقدان توان خط در پاسخ به رسانش زبان در میدان نوشتار و کاستیِ راحتیِ خواندن آن برای زبانی خاص، خط را به سوی حذف پیش می برد و خطی دیگر را جایگزین آن برای زبان می‏کند. تاریخ زبان و تاریخ خط این مسئله‏‌ی حذف و جایگزینی را بارها به ما نشان داده است. با این تفاوت که چون تاریخ زبان در برابر تاریخ خط از قدمت یک میلیون ساله در برابر قدمت ده هزار ساله برخوردار است، از مرگ وُ میر بیشتری نسبت به تارخ تحول خط می گوید و نکته‏‌ی دیگر این که خط در برابر زبان از تنوع کمتر و بار محافظه کاریِ بیشتری نیز دارد. در برابر این همه زبان زنده ونیمه زنده‏ی ‏دنیا، جامعه‏‌ی انسانی تقریبا ازپنج خط عمده و اصلیِ “رومیایی“، “سیریلی“، “چینی“، “دواناگری”  و خط  “عربی” بهره برده و می‌‏برد. بر اساس محاسبه‏‌ی زبان شناسان بیش ازشش هزار زبان در سراسرکره‏‌ی زمین استفاده می‏شده که بیشتر آنها برای هر ده هزار نفر یا کمتر کاربرد داشته است و بر طبق این برآورد تا صد سال دیگر یعنی سال 2100 میلادی، تعداد آنها به نصف خواهد رسید. به عبارتی هر دوازده روز یک زبان خواهد مرد. (1) این حذف و زایش در خط کمتر اتفاق افتاده است.
بدون شک زبان گیلکی وقتی می‏تواند بالندگیِ مناسب خود را داشته باشد که در حوزه‌‏ی نوشتار یا در نظام نوشتاری، خط، آن ساختار مناسب خود را به دست آورده تا مشکلات نوشتاری و خوانداری‏‌اش رو به کاستی نهد.
زبان گیلکی در عمر خود، بنا به دلایلی نتوانسته است خود را در گذر زمان با تغییرات منطبق بسازد و یا حتی در یک جدل تئوریک وارد بشود و به سان  دکتر محمدرضا باطنی که در بحث اصلاح رسم‏الخط زبان فارسی در برابر اصرار بر رعایت قوانین سنتی نوشتار از جانب  دکتر ابوالحسن نجفی عنوان تمثیلیِ”غلط بنویسیم” را برگزیده بود، بحث تئوریک راه افتاده باشد و کم کم نگاه به خط رایج در زبان گیلکی از یک گفتگوی معمولی پا را فراتر بگذارد.
برای این که موضوع انتخاب خط و شیوه‌‏ی نگارش یا اصلاح آن در زبان گیلکی به سوی یک نتیجه‌‏ی نسبتاً مطلوب پیش برود، پایگاهی جز اطلاع و آگاهی از زبانشناسی، جامعه وحکومت و هم چنین روان شناسی حاکم بر مردم ندارد. بحث را از این منظر به پیش می‏بریم.

بحث و بررسی :

موضوع تغییر  و  اصلاح خط و یا شیوه‏‌ی نگارش  پدیده‏‌ی نوینی نیست که تازه با آن برخورد کرده باشیم، تاریخ خط از این دگرگونی‏ها فراوان به خود دیده و تجربه آن را  برای انسان نسل های بعد بجا گذاشته است. میهن ما ایران نیز در این دستآورد دور از ماجرا نبوده و نقش تاریخیِ خود رادر این تحول ایفا نموده است. پس موضوع را از این نکته آغاز می کنیم که:
دبیره” با ریشه در زبان بابلی و کاربرد فراوان در پارسی میانه که عربیِ آن خط می‏شود، در فارسی و گیلکی نیز به همین نام جا افتاده است. دبیره هفت نوع خط را دربر می‏‌گرفت که در دوره‌‏ی ساسانیان از آن بهره می‏بردند. نام این خط‏ها بیشتر از کتب و منابع اسلامی استخراج شده و به جز “خط دین دبیری” یا خط دینی و یا خط مذهبی که در پارسی میانه از آن نام برده شده است، مرجع بقیه‏‌ی خط‏ها همان منابع اسلامی بوده است که خط‏های زیر را  شامل می‏شود:
1- خط دینی یا خط دین دبیره  که گفته می‏شود اوستا با این خط نوشته شده است و منشا آن را خط پهلوی دوره‏‌ی ساسانی می‏دانند. مسعودی  نیز در دو کتاب خود، التنبیه والاشراف   و  مروج الذهب، از آن به عنوان خطی نام می‏برد که دارای شصت علامت برای نشان دادن واکه‌‏ها  و هم خوان‏ها داشته است.
2- خط ویش دبیریه  که  ابن ندیم  در الفهرست از آن به عنوان خطی نام می برد با  365  حرف، برای نشان دادن صداهای مختلف از قبیل صدای آب، زنگ گوش، صدای پرندگان و چهارپایان و همچنین برای ثبت تغییر قیافه مثل ایما و اشاره و پیری کاربرد داشته است. مسعودی  تعداد حروف این خط را 160 حرف می‏داند.
3 – خط گشته یا کشتج دبیری یا گشتک  که  حمزه‏‌ی اصفهانی  در  التنبیه علی حدوث التصعیف، این خط را مغایره یا دگرگون شده  می‏‌نامد وبیست و هشت حرف را تاکنون در آن تشخیص داده‏‌اند. از این خط برای ثبت قولنامه ها، معاملات ملکی و قراردادهای اقتصادی بهره می‌‏بردند. بقایای این خط را دربعضی از سنگ نوشته‏‌ها مانند نوشته‌‏ی بیست خطی در همدان و یک لوح مسی از دوره‏ی مازیار در منطقه‌‏ی گرگان و اسناد رسمی مثل مهرها، سکه ها، پاپیروس و کتیبه‏‌های اواخر دوره‏‌ی ساسانی و همچنین کتاب‏هایی در زمینه‌‏ی پزشکی کشف شده است.
4- نیم گشتک دبیری، خطی است که باید از نوع همان گشتک باشد و دارای بیست و هشت حرف بوده که در زمینه‌‏ی طب و فلسفه کاربرد داشته است.
5- خط رازدبیری  که به خط اسرار و رازها معروف بود و به مکاتبات سری بین امیران و پادشاهان اختصاص داشته است . ابن ندیم  چهل حرف را در آن تشخیص داد. خط راز سحریه   خط دیگری است که  ابن ندیم از آن یاد می کند و از بیست و چهار حرف ساخته می‏شد. خطی بود که فلسفه و منطق را با آن می نوشتند.
6- خط نامگ دبیری یا فروردگ دبیری یا خط نامه ها، خطی بود که در نامه نگاری به کار می‏رفته و نمونه‌‏هایی از آن خط را بر روی پوست و پاپیروس پیدا کرده اند.
7- خط هام دبیری یا خط همگان، خطی بود که همه‌‏ی مردم می‏‌توانستند از آن استفاده کنند و در التنبیه علی حدوث التصحیف نوشته شده که این خط به خط پهلوی معروف بوده و 28 نوع مختلف آن را دربر می‏گرفت و از هفت گونه‌‏ی آن نام می‏برده است که شامل؛ داد دفیره  برای پرونده ها و احکام قضائی، شهر هماره دفیره  برای حساب‏های حکومتی،  کده هماره دفیره  برای حساب‏های دربار سلطنتی.  گنج هماره دفیره   برای حساب‏های خزانه،  آهور هماره دفیره  برای گزارشات اصطبل سلطنتی، آتش هماره دفیره  برای مسائل مربوط به امور آتشکده‏‌ها و بلاخره  خط روانگان هماره دفیره برای گزارش مربوط به موقوفات.
اگر ما همچنان به بحث انواع خط در تاریخ خط ادامه بدهیم به خطوط بیشتری از آن می‏رسیم، چه به صورت سنگ نوشته‌‏ها و … و چه به صورت افسانه و اسطوره، مثل داستان تهمورث در شاهنامه‌‏ی فردوسی که می‏گوید تهمورث سی خط از دیوان آموخت. این تنوع و دگرگونی نشان می‏دهد که خط در مناسبات اجتماعی چنان  مهم بوده که مورخین مدرن از جمله مورخین آلمانی آن را مرز بین تاریخ و پیش از تاریخ قرار داده اند.  اما اینکه تاریخ دقیق شروع نوشتن از چه زمانی بوده است واقعا مشخص نیست مگر اینکه همیشه به آخرین کشفیات از اولین نوشته‏‌ها تکیه نمود و به پژوهش‏ها ادامه داد. در ارتباط با آغاز پیدایش خط در ایران به ظروف سفالین نقش داری اشاره می‏کنند که در نواحیِ غرب ایران پیدا شده‌‏اند، اما آنچه را که بطور معمول می‏توان نام خط  را بر آن نهاد و تاکنون بدست کاوشگران افتاده‏‌اند و باستان شناسی نیز بر این نکته تأکید دارد،  همان کتیبه ها و سنگ نوشته‏‌ها می‏باشد که اولین نشانه‏‌ها ازخط را  در خود دارند. یافته‏‌های جدید در سال 1385 در کُنار صندل  از توابع جیرفت نشان می‏دهد که دو کتیبه‏‌ی پادشاهیِ بدست آمده، دارای خطی با پیشینه‌‏ی تاریخیِ2500 سال قبل از میلاد مسیح می‏باشد. به این ترتیب تاریخ خط در ایران را که تا قبل از کشف اخیر تا 1200 سال قبل از میلاد با توجه به یافته‏‌ها در شوش می‏دانستند، بازهم پیشینه ‏بیشتری به تاریخ خط در ایران می‏‌بخشد. اما هیچ قوم وملتی، پیدایش وتکامل خط را نمی‏‌تواند صرفا بخود منتصب کند وعلایم اولیه‏‌ی ارتباطیِ انسان‏های نخستین را که امروز نشان کمی از آنها به جای مانده است، نادیده بگیرد.

 

 

یک پاسخ ارائه کنید