زخمی اساطیری
وقتی
موریانه ی بیداد
اندام ِزخمیِ تورا
هر روز
می جوَد
پُر اشتهاتر از دیروز
با خود
از انهدام ِتدریجیِ تو
در هراسم…
آ…ی
زخمیِ اساطیری من
_باورِ ترک خورده ی تاریخ_
وحشت ِنگاهم را
به کدامین سو خیره کنم
تا ساغرِ خیال
جرعه های امید را
در کام ِتشنه ام
بنوشاند؟!
(ژولای 2001/تابستان 80)
آلمانBottrop
از کتاب “هماغوشی نگاه در رقص ِماه“
انتشارات ایلیا چاپ 84