جنگل، دو سال نخست 1

نگاهی انتقادی به تاریخ‌نگاری رخدادهای دو سال نخست جنبش جنگل

مسعود جوزی

منتشرشده در فصلنامه گیله‌وا، شماره ۱۷۷، زمستان ۱۴۰۲

 

مقدمه

اگرچه مجموعه وقایعی که معمولاً با ‌عنوان «نهضت جنگل» خوانده می‌شود، از بهار ۱۲۹۴ تا پاییز ۱۳۰۰ خورشیدی به‌مدت حدود شش سال و نیم ادامه پیدا کرد، ولی متاسفانه بیشترین توجهات، به‌گونه‌ای نابرابر، به ۱۸ ماه پایانی آن معطوف شده که دارای ابعادی ملی و بین‌المللی است. این بی‌توجهی به پنج سال نخست به‌ویژه درباره دو سال آغازین با ناآگاهی از سیر رخدادها نیز همراه است؛ نقیصه‌ای که از سال ۱۲۹۶ با آغاز انتشار روزنامه جنگل تا حدی برطرف می‌شود. در واقع با وجود مقالات،پایان‌نامه‌ها، کتاب‌ها و سخنرانی‌های بسیاردرباره جنبش جنگل، هنوز روایتی یک‌دست و بدون خطاهای گاه‌نگاری از رویدادهای دو سال آغازین آن در دست نداریم.در روایت‌های دست اول و منابع نخستین جنبش جنگل اغلب رویدادها بدون تاریخ وقوع آمده و اگر در پاره‌ای موارد تاریخ مشخصی ثبت شده، این تاریخ به‌دلیل تعارض با سایر داده‌های در دسترس پذیرفتنی نیست یا با دیگر روایت‌های موجود ناهمخوان است.متاسفانه این نقیصه در منابع جدیدتر نیز مورد بررسی انتقادی قرار نگرفته و گاه‌نگاری‌ها یا به همان صورت اولیه تکرار شده یا اگر تغییر یافته، به دستکاری مولف و علت آن اشاره نشده است. اگرچه ممکن است این آشفتگی در نگاه اول فاقد اهمیت به‌نظر برسد،اما گذشته از این‌که ارایه روایتی سرراست و درست از جنبشی را که کمتر از ۱۱۰ سال از آغازش می‌گذرد ناممکن می‌کند، بلکه رسیدن به تحلیل دقیق از سیر وقایع و عوامل آن را نیز دشوار می‌سازد.

در این یادداشت با دقت بیشتر در منابع و روایت‌های اولیه جنبش و نیز سود بردن از پاره‌ای اسناد که دیرتر به‌دست آمده یا منتشر شده است، می‌‌کوشیم ترتیب درستی از تمامی نبردهای مهم و برخی دیگر از وقایع دو سال اول جنگل ارایه دهیم.

نبردهای مهم دو سال نخست جنبش جنگل

اگر از درگیری مختصر باجمعی موسوم به «منگلی» در پسیخان در همان ابتدای کار که با غافلگیری و تسلیم سریع آنان پایان یافت (گیلک، ۲۰)[۱] صرف‌نظر کنیم، در دو سال نخست جنبش، یعنی سال‌های ۱۲۹۴ و ۱۲۹۵، با هفت عملیات نظامی عمده روبه‌رو هستیم. برای بررسی ترتیب این نبردها، ابتدا فهرستی از آن‌ها را از کتاب «تاریخ انقلاب جنگل» محمدعلی گیلک برمی‌گزینیم و برای هر یک از آن‌ها حرفی اختصاری و قراردادی معین می‌کنیم:

۱.جنگ با عبدالرزاق شفتی در پسیخان (A)

۲.جنگ باسالار شجاع، برادر امیر مقتدر تالش در ماسوله (B)

۳. جنگ اول با قوای قزاق روس‌ و ایرانی در ماکلوان (C)

۴. جنگ دوم با قوای قزاق روس‌ و ایرانی در ماسوله (D)

۵. جنگ با قوای روس و تالش در شاندرمن (E)

۶.جنگ با روس‌ها در راهدارخانه خمام (F)

۷. جنگ باقوای مفاخرالملک در کسما (G).

درمهم‌ترین منابع رویدادهای دو سال اول جنگل، یعنی کتاب‌های«تاریخ انقلاب جنگل» محمدعلی گیلک، «سردار جنگل» ابراهیم فخرایی، «خاطرات میراحمد مدنی»، «یادداشت‌های احمد کسمایی» و «یادداشت‌های میرزا اسماعیل جنگلی»، ترتیب رویدادن نبردها به قرار زیر است:

گیلک: ABCDEFG

مدنی: ABCDG

کسمایی: ABCDG

اسماعیل جنگلی: ABCDG

فخرایی: AGCD.

این آشفتگی در تاریخ‌نگاری‌های بعدی جنگل نیز وجود دارد که به‌عنوان نمونه می‌توان به سه کتاب «گیلان و خیزش جنگل» افشین پرتو، «گاه‌شمار نهضت جنگل» هومن یوسفدهی و «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد» ناصر عظیمی اشاره کرد:

پرتو: AGBCDEF

یوسفدهی: CABDFGE

عظیمی: AGBCD.

اسناد چه می‌گویند؟

همان‌طور که روبرت واهانیان در مقاله «نگاهی به جنبش جنگل در بستر تحولات ملی-منطقه‌ای» و جدول پیوست آن نشان داده است (واهانیان)، گذشته از نقطه آغازین جنبش که در اغلب منابع اولیه روز اول شوال ۱۳۳۳ قمری برابر با۲۰ مرداد ۱۲۹۴ خورشیدی آمده است (گیلک، ۱۹؛ مدنی، ۴۲؛ جنگلی، ۶۲؛ که البته در این آخری شوال ۱۲۹۳ آمده که احتمالاً خطای حروف‌چینی است)، در دو سال نخست فقط دو رویداد مهم دارای تاریخ مشخص است: شکست عبدالرزاق شفتی از قوای جنگل (A) که براساس گزارشی از نظمیه ایران در روز ۱۹ مهر ۱۲۹۴ اتفاق افتاده است (کریمیان)؛ و شکست مفاخرالملک از جنگلی‌ها(G) که زمان آن، بنا بر دو تلگراف دولتی در تاریخ‌های ۲۷ و ۲۸ آبان ۱۲۹۵ (گلشنی)و نامه ۲۹ آبان محمدجعفر کاظم‌اف به حاج حسین امین‌الضرب (افشار، ۱۱) در روز ۲۶ آبان ۱۲۹۵ بوده است.

علاوه بر این دو، با دقت در معدود منابع موجود، دو تاریخ تقریبی هم داریم: زمان رویارویی جنگلیان با سالار شجاع در ماسوله(B) را براساس تطبیق گزارش میرزا علی طالقانی با مقدمه گیلک بر این گزارش، باید بعد از ۲ دی ۱۲۹۴ (روز سقوط دولت مستوفی‌الممالک) دانست (گیلک، ۲۴ و ۲۹)؛[۲] و نیز زمان نبرد شاندرمن بین قوای مختلط قزاق روس و تفنگچی‌های تالش با جنگلیان (E)،براساس تلگراف‌های رد و بدل شده بین امیر مقتدر و وزارت داخله ایران، بهمن و اسفند ۱۲۹۵ است (کشاورز، ۵ و ۵۰)[۳] که با نامه دیگری از کاظم‌اف به تاریخ ۱۹ بهمن ۱۲۹۵ که اشاره به سقوط شاندرمن دارد (افشار، ۱۱)[۴] همخوان است.البته گیلک زمان نبرد شاندرمن را پیش از اردوکشی مفاخرالملک ثبت کرده است (گیلک، ۳۸) که با توجه به اسناد فوق، اشتباه به‌نظر می‌رسد.

جنگ‌های ماکلوان و ماسوله

برای تعیین زمان دقیق دو نبرد با روس‌ها در ماکلوان (C) و ماسوله (D) به دقت بیشتری در منابع نیاز داریم. اگر دو تاریخ قطعی و مشخص نبرد با عبدالرزاق (A) در ۱۹ مهر ۱۲۹۴ و نبرد با مفاخرالملک (G) در ۲۶ آبان ۱۲۹۵ را به‌عنوان دو سنگ نشانه در نظر بگیریم، روایت‌های اولیه دو سال اول جنگل به دو دسته تقسیم می‌شوند:فخرایی تاریخ نبردهای ماکلوان و ماسوله را پس از سنگ نشانه دوم یعنی بعد از آبان ۱۲۹۵ ثبت می‌کند، در حالی که گیلک، مدنی، کسمایی و اسماعیل جنگلی آن را بین دو سنگ نشانه یعنی در فاصله ۱۳ ماهه بین ۱۹ مهر ۱۲۹۴ و ۲۶ آبان ۱۲۹۵ می‌دانند؛ و نیز از آن‌جا که هر چهار منبع اخیر متفق‌اند که این دو رویارویی پس از زد و خورد جنگلیان با سالار شجاع در ماسوله اتقاق افتاده است، زمان مورد نظر این راویان به فاصله بین دی ۱۲۹۴ تا آبان ۱۲۹۵ محدود می‌شود.

کدام‌یک از این دو روایت را باید پذیرفت؟ برای پاسخ به این پرسش، یک داده مهم اضافی در اختیار داریم.

می‌دانیم که پس از شکست در نبرد ماسوله، عده‌ای از جنگلی‌ها جنبش را رها کردند و به مهاجران کمیته دفاع ملی در کرمانشاه پیوستند. گیلک می‌گوید «بعد از این شکست که یکی از علل آن نفاق داخلی بود، جمعی از آن‌جمله حسن خان معین‌الرعایا و اسمعیل خان قهر کرده به همدان نزد مهاجرین رفتند» (گیلک، ۳۷)؛ و کسمایی می‌نویسد «یک شب حسن خان معین‌الرعایا که از همراهان ما بود، نمی‌دانم به چه دلیل گروهی از افراد تالشی و ماسوله‌ای و راهنمایان ما در جنگل را همراه خود برداشته و از ما گریخته… حسن خان معین‌الرعایا بعداً به کرمانشاه فرار کرد و جالب است که به کمیته ملی ملحق شد» (کسمایی، ۳۱). از آن‌جا که می‌دانیم مهاجران کمیته دفاع ملی در فاصله روزهای ۱۴ دی تا ۴ اسفند ۱۲۹۴ در کرمانشاه حضور داشتند (اتابکی)، زمان‌نگاری فخرایی (بعد از آبان ۱۲۹۵) کنار می‌رود و روایت مشترک گیلک، مدنی، کسمایی و اسماعیل جنگلی درست درمی‌آید.اما نمی‌شود پیش‌تر رفت و به تاریخ دقیق‌تری در فاصله ۱۴ دی تا ۴ اسفند ۱۲۹۴ رسید؟

از بین این چهار راوی،فخرایی با ذکر این‌که در زمان جنگ ماسوله «برف سنگینی به زمین نشسته» (فخرایی، ۷۶) فقط به فصل وقوع این جنگ اشاره دارد، اسماعیل جنگلی پیش‌تر می‌رود و «زمستان ۱۲۹۴» را اعلام می‌کند (جنگلی، ۶۴)،در حالی که گیلک برای دو نبرد ماکلوان و ماسوله دو تاریخ مشخص ثبت می‌کند که با توجه به سایر داده‌ها، هیچ‌یک از آن دو پذیرفتنی نیست.

گیلک زمان جنگ دوم با روس‌ها یعنی حمله نیروهای کلنل مامانوف به جنگلی‌ها در ماسوله را «اواسط بهمن ۱۳۳۳» قمری یعنی اواسط بهمن ۱۲۹۳ آورده که مسلماً غلط است چون در آن زمان هنوز جنبشی شروع نشده بود؛ ولی اگر تصور کنیم که تاریخ مورد نظر اواسط بهمن ۱۳۳۴ قمری یعنی اواسط بهمن ۱۲۹۴ بوده و به‌دلیل اشتباه مولف، خطای نسخه‌خوانی یا غلط چاپی اشتباه ثبت شده باشد، با توجه به تاریخ حضور مهاجران در کرمانشاه و نیز همخوانی با روایت اسماعیل جنگلی، منطقی و درست به‌نظر می‌رسد.

وی زمان جنگ اول با روس‌ها یعنی جنگ ماکلوان را هم ۱۴ ذی‌قعده ۱۳۳۳ یعنی ۳۱ شهریور ۱۲۹۴ ثبت کرده که نمی‌تواند درست باشد، چون این تاریخ پیش از رخداد جنگ با عبدالرزاق است که به‌اجماع همه منابع، اولین نبرد جدی جنبش است. حتی اگر مشابه مورد قبلی، تاریخ فوق ۱۴ ذی‌قعده ۱۳۳۴ یعنی ۲۱ شهریور ۱۲۹۵ باشد، باز هم درست درنمی‌آید؛ چون باز به‌اجماع منابع، جنگ ماکلوان باید بین دو رخداد رویارویی با سالار شجاع و جنگ ماسوله اتفاق افتاده باشد. کوتاه سخن، با توجه به داده‌های فوق، زمان وقوع جنگ ماکلوان باید در فاصله این دو رویداد،یعنی احتمالاً بین اواسط دی تا اوایل بهمن ۱۲۹۴ باشد.

جنگ خمام

بدین ترتیب، حالا ترتیب احتمالاً درست و زمان مشخص یا تقریبی اغلب نبردهای مهم دو سال اول جنگل را در دست داریم؛ و فقط می‌ماند زمان یورش جنگلی‌ها به روس‌ها در راهدارخانه خمام (F).

بنا به روایت فخرایی، حشمت‌الدوله والا تبار، والی گیلان، در زمان نخست‌وزیری مستوفی‌الممالک تلگرافی از او دریافت کرده بود که «کار جنگل را از طریق سازش تمام [کند]اما وقتی محمدولی خان تنکابنی(سپهسالار) روی کار آمد حشمت‌الدوله دریافت که نخست‌وزیر جدید را هوای دیگر در سراست» (فخرایی، ۸۲). خلاصه این‌که حشمت‌الدوله موفق شد دستخطی از شاه خطاب به نخست‌وزیر بگیرد مبنی بر این‌که عملیات سرکوب متوقف و کارها با مذاکره دنبال شود. مذاکرات صلح میان والی گیلان و سران جنگل در فومن شروع شد و به نتایجی از جمله صدور تامین‌نامه برای عده‌ای از جنگلیان هم رسید؛ اما «در این اثنا خبر رسید که روس‌ها در غرب دست به آدم‌کشی و غارت و یغما زده‌اند و جنگلی‌ها در مقام معارضه به عده‌ای از سربازان روس بین رشت و انزلی حمله‌ور می‌شوند و بعد از دادن و گرفتن تلفات و به‌دست آوردن تعدادی تفنگ و فشنگ به جای اول‌شان برمی‌گردند. این مساله از یک طرف صدور تامین‌نامه‌ها را متوقف ساخت و از سوی دیگر اشاره شد که حشمت‌الدوله از فرمانداری گیلان برکنار شود. دولت ایران به توصیه سفارت روس مفاخرالدوله را به‌جای حشمت‌الدوله به گیلان فرستاد»(فخرایی، ۸۲).

می‌دانیم که دوران نخست‌وزیری مستوفی‌الممالک از ۱۲ مرداد تا ۲ دی ۱۲۹۴ و دوران نخست‌وزیری محمدولی خان از ۱۳ اسفند ۱۲۹۴ تا ۲۲ مرداد ۱۲۹۵ بوده است. این دوران همزمان با دور اول حکومت حشمت‌الدوله بر گیلان از ۲ اردیبهشت ۱۲۹۴ (سپهر، ۱۶۲) یا ۳ اردیبهشت ۱۲۹۴ (عاقلی، ۱۰۳) تا اوایل اردیبهشت ۱۲۹۵ (افشار، ۸) است(حشمت‌الدوله در تیر ۱۲۹۶ نیز مجددا به حکومت گیلان منصوب شد، ولی چنان‌که در ادامه خواهیم دید،زیر بار این مسوولیت نرفت)؛بنابراین می‌شود نتیجه گرفت که مذاکرات فوق بعد از جنگ ماسوله و احتمالاً از فروردین ۱۲۹۵ شروع شده و زمان حمله جنگلی‌ها به روس‌ها در خمام نیز اوایل اردیبهشت همان سال بوده است.اما روایت فخرایی از نظر زمانی تا حدی مغشوش است که پایان این مذاکرات را به زمان انتشار روزنامه جنگل وصل می‌کند که آغاز انتشارش یک سال بعد است.

روایت گیلک نیز از آن جهت که واقعه خمام را مقدمه ماجرای مفاخرالملک می‌داند، کمابیش همین تاریخ بهار ۱۲۹۵ را به‌دست می‌دهد: «دولت در این بین حاجی مفاخرالدوله حکمران گیلان را … معزول و حشمت‌الدوله … را به‌جای وی به حکومت منصوب نمود… حشمت‌الدوله پس از آمدن به رشت پیغام‌هایی برای میرزا کوچک خان فرستاد و او را دعوت به تسلیم نمود و قول داد اگر اجابت نماید از طرف دولت مناصب عالیه و هر شغلی که بخواهد برای وی بگیرد ولی جواب منفی شنید و چون آدم سلیم‌النفسی بود شخصاً با چند نفر از رشت به فومنات آمده و در حدود یک ماه در آن‌جا اقامت نمود … بعد از آن‌که نتوانست مقصود خود را انجام دهد مایوسانه به رشت مراجعت نمود و طولی نکشید که از حکومت معزول گردید … بعد از عزل حشمت‌الدوله مجدداً به میل روس‌ها حاجی مفاخرالدوله به شغل سابق برقرار و این دفعه در اطاعت کامل از عمال روس بیش از پیش بذل مساعی می‌کرد … در زمان حکومت حشمت‌الدوله واقعه دیگری نیز اتفاق افتاد که ذکر آن خالی از اهمیت نیست و شایع شد که قزاق‌های روس دو نفر دختر ایرانی را از همدان به‌زور گرفته و به آن‌ها لباس قزاقی پوشانده‌اند. خبر اعم از آن‌که راست بود یا دروغ در میرزا موثر [افتاد]و او را به خیال انداخت که جنگ دیگری با روس‌ها بنماید… بعد از جنگ خمام، روس‌ها دولت ایران را مجبور کردند برای قلع و قمع جنگل اقدام سریعی به‌عمل آورد … و در همان وقت این قبیل نقشه‌ها و تدارکات در قونسول‌خانه روس به مشورت عده‌ای از مالکین و متنفذین و ملانماهای ایرانی طرح و به‌دست عمال دولت ایران که در راس آن‌ها حاجی مفاخرالدوله حکمران و مفاخرالملک رییس نظمیه سابق رشت جا داشتند، اجرا می‌گردید» (گیلک، ۳۸).

تصحیح یک اشتباه

همان‌طور که دیدیم، فخرایی از مفاخرالدوله به‌عنوان حاکم بعد از حشمت‌الدوله نام می‌برد: «اشاره شد که حشمت‌الدوله از فرمانداری گیلان برکنار شود. دولت ایران به توصیه سفارت روس مفاخرالدوله را به‌جای حشمت‌الدوله به گیلان فرستاد» (فخرایی، ۸۲). گیلک نیز حاکم پیش و پس از حشمت‌الدوله را مفاخرالدوله می‌داند: «دولت در این بین حاجی مفاخرالدوله حکمران گیلان را … معزول و حشمت‌الدوله … را به‌جای وی به حکومت منصوب نمود… و [پس از برکناری حشمت‌الدوله]این قبیل نقشه‌ها … به‌دست عمال دولت ایران که در راس آن‌ها حاجی مفاخرالدوله حکمران و مفاخرالملک رییس نظمیه سابق رشت جا داشتند، اجرا می‌گردید» (گیلک، ۳۸).

این در حالی است که می‌دانیم از اسفند ۱۲۹۰ تا حوالی آغاز قیام جنگل میرزا صالح آصف‌الدوله حاکم گیلان بود (دایره‌المعارف بزرگ اسلامی) و گفتیم که حشمت‌الدوله والاتبار از اوایل اردیبهشت ۱۲۹۴ جانشین او شد و تااوایل اردیبهشت ۱۲۹۵ در این جایگاه بود. پس از او نیز مجدداً آصف‌الدوله به حکمرانی رسید و اواخر اردیبهشت هم وارد رشت شد(افشار، ۸) ولی به‌ نوشته فخرایی زیاد در رشت نماند و مفاخرالملک «در غیاب فرماندار گیلان آصف‌الدوله که به طهران احضار شده بود کفالت حکومت ایالتی را نیز یدک کشید و در این سمت بود که عازم سرکوب جنگلی‌ها شد» (فخرایی، ۶۸)؛ اگرچه بنا بر تلگراف مورخ ۲۸ آبان ۱۲۹۵ آصف‌الدوله، وی حداقل در زمان انشای این تلگراف در رشت بوده ولی اردوکشی بدون اطلاع او بوده است: «جناب قنسول … بدون اطلاع بنده و شور و مصلحت با محترمین رشت، پنج روز قبل مفاخرالملک را به سمت فومن و کسما فرستادند» (گلشنی).

از سوی دیگر، به استناد مطالب متعدد روزنامه جنگل می‌دانیم مفاخرالدوله حداقل از زمستان ۱۲۹۵ حاکم گیلان بود[۵](احتمالاً پس از کشته شدن مفاخرالملک و سر باز زدن آصف‌الدوله از ادامه حکمرانی در گیلان)؛و حداقل تا اول تیر ۱۲۹۶ نیز در این مقام باقی بود (میرزانژاد موحد، ۴۶) تا این‌که به روایت یک نامه از کاظم‌اف،ابتدا معزول شد و سپس در ۱۴ تیر ۱۲۹۶ رشت را ترک کرد: «ایالت گیلان هم اگرچه معزول بودند ولی وقوع این قضیه[ترور معین همایون، امین مالیه گیلان] اسباب حرکت به طهران گردید و در تاریخ ۱۵[رمضان برابر با ۱۴ تیر ۱۲۹۶] حرکت کردند» (افشار، ۱۶). پس از مفاخرالدوله تا چند ماه حاکمی معین نشد و برادرزاده‌اش مخاطب‌السلطان کفیل حکومت بود تا اواخر آبان همان سال که او نیز به تهران گریخت (میرزانژاد موحد، ۲۶۶)؛ و معتصم‌السلطنه فرخ، کارگزار گیلان،با حفظ سمت به کفالت حکومت تعیین شد (فرخ، ۱۳).[۶]البته در تیر۱۲۹۶ حشمت‌الدوله یک بار دیگر به حکومت گیلان منصوب شده بود (عاقلی،۱۱۹؛ افشار، ۱۶) ولی ظاهراً زیر بارنرفت و به رشت نیامد.

پس این‌که فخرایی و گیلک در این مورد و برخی موارد دیگر (از جمله گیلک در شرح ماجرای عبدالرزاق) به‌جای آصف‌الدوله، اسم مفاخرالدوله را آورده‌اند، احتمالاً به‌خاطر تشابه اسم مفاخرالملک (کفیل آصف‌الدوله) با اوست، و نیز این‌که مفاخرالدوله حتی در مواقعی که حاکم گیلان نبوده نیز، به‌دلیل ارتباط گسترده با کنسولگری روسیه، نفوذ و تاثیر زیادی در سیاست‌های ضدجنگلی داشته است؛ کما این‌که مدنی نیز از این اشتباه بری نبود و مصحح یادداشت‌های او در پانویس واقعه کشته شدن مفاخرالملک در کسما اشاره می‌کند که «در متن گاهی به‌جای مفاخرالملک، مفاخرالدوله نوشته شده بود» (مدنی، ۴۷).

 

جنگل، دو سال نخست (بخش دوم)

——————————————————————————————–

[۱]بنا بر دو نامه خطاب به حاج امین‌الضرب، در تیر ۱۲۹۶ در اطراف لاهیجان نیز شبیه‌سازی مشابهی از جنگلی‌ها با همین نام جعلی «منگلی» روی داد (افشار، ۱۷ و ۱۸) که نباید با سوءاستفاده نخست که در پسیخان و در حوالی شهریور ۱۲۹۴ رخ داد، اشتباه گرفته شود.

[۲]«هنوز جنگ با طالش‌ها شروع نشده بود … دو نفر به تهران فرستادند تا از مرحوم مستوفی‌الممالک و آقایان سلیمان میرزا و مساوات ملاقات و درخواست شود که با آرزوی جمعیت مساعدت و تا آن‌جا که ممکن است از بروز جنگ‌های داخلی و برادرکشی جلوگیری به‌عمل آورند» (ص ۲۴).

«طرف عصر خبر رسید کابینه مستوفی استعفا داده و شاه از حرکت منصرف گردید ولی قبل از استعفای مستوفی آقای سلیمان میرزا نامه‌ای از ایشان مبنی بر تهدید و توبیخ ضرغام‌السلطنه گرفته و به ما داده بودند» (ص ۲۹).

[۳]در نخستین تلگراف به تاریخ 21 دی ۱۲۹۵ از سوی وزارت داخله (فتح‌الله خان اکبر) خطاب به امیر مقتدر، ضمن تقدیر از اعلام آمادگی‌اش برای قلع و قمع جنگلیان، قول پیوستن بریگادهای قزاق روس و ایرانی به او داده می‌شود.

تلگراف دوم به تاریخ ۱۹ بهمن ۱۲۹۵ از سوی کارگزاری وزارت خارجه در رشت به وزارت خارجه، ضمن شرح اردوکشی امیر مقتدر برای نبرد با جنگلی‌ها، شرحی از فعالیت‌های کارگزاری در بسیج دیگر خوانین تالش و مذاکره با کنسولگری روسیه برای پیوستن قزاق‌های ایرانی و روس به این نبرد و محاصره جنگلی‌ها می‌دهد.

تلگراف سومبه تاریخ ۸ اسفند ۱۲۹۵ باز از سوی وزارت داخله خطاب به امیر مقتدر، شامل تهییج و ترغیب او به جدیت در این کار است و قول ارسال تسلیحات می‌دهد.

تلگراف چهارم به تاریخ ۱۳ اسفند را امیر مقتدر خطاب به وزارت داخله فرستاده که در آن از برآورده نشدن وعده‌های فوق و نرسیدن کمک از مرکز گله دارد و با اعلام خبر تصرف شاندرمن توسط جنگلی‌ها، از سرکوب آنان ابراز نومیدی می‌کند.

[۴]«از نامه ۲۹ ربیع‌الثانی ۱۳۳۵ [۳ اسفند ۱۲۹۵] (ص ۵، مورخ ۳ جمادی‌الاولی ۱۳۳۵ [۶ اسفند ۱۲۹۵]) آقا محمدجعفر کاظم‌اف از رشت:در تاریخ ۱۵ ربیع‌الثانی[۱۹ بهمن ۱۲۹۵]از ماسال راپرتی به‌وسیله قاصد آوردند. از طرف انزلی که جنگلی‌ها شاندرمند و ماسال را اشغال و تمام برنج‌های محلی را با بقایای رعایا گرفته، البته در روزنامه‌ها هم خوانده و مستحضر گردیده‌اید. ولی خوشبختانه فدوی در تاریخ ۲۲ ربیع الاول [۲۶ دی ۱۲۹۵]مشهدی رضا مباشر ماسال را فرستادم از طرف انزلی به شهر آورده و پیش‌بینی نموده و برنج مال‌الاجاره را به مشارالیه فروختم.»

[۵]در نامه ۱۴ اسفند ۱۲۹۵ فتح‌الله خان اکبر، وزیر کشور وقت، مخاطب نامه به تعبیر روزنامه جنگل «حکومت گیلان و طوالش آقای حاجی مفاخرالدوله» است (میرزانژاد موحد، ۲۲).

[۶]معتصم‌السلطنه در کتاب خاطرات خود، دلیل فرار مفاخرالدوله از رشت را متفاوت از نامه کاظم‌اف و روزنامه جنگل (میرزانژاد موحد، ۱۵۸) تعریف می‌کند؛ و نیز خود را جایگزین بلافصل مفاخرالدوله می‌داند نه مخاطب‌السلطان (فرخ، ۱۳).

 

جنگل، دو سال نخست (بخش دوم)

یک پاسخ ارائه کنید