به بوسه ای دل مظلوم را به جا آور!
تـو آفـریـــده شـدی تــا کــه دلبــری بکنی که مـن غلام تو بــاشـم که سروری بکنی غلامــی تو بـــرای…
تـو آفـریـــده شـدی تــا کــه دلبــری بکنی که مـن غلام تو بــاشـم که سروری بکنی غلامــی تو بـــرای…
خشکی لب های من، منتظر کام توست دست بجنبان عزیز، اسب دلم رام توست جوشش دریا کم است، زلزله ها…
تو که از دیدن هر منظره دلخواه تری می توانی به نگاهی دل ما را ببری وصف زیبائی تو در همه جا پ…
آتش گرفته دست من از دست های تو دیدی چقدر زود شدم مبتلای تو؟ آواز باد و نم نم باران و لحن گل…
طلوع چشم تو آغاز راه این غزل است به من بتاب که خورشید نسخه ی بدل است حریم پاک تو یک گوشه از…
نشسته ای به دلم با تمام شک و گمان خدا به خیر رساند، خدای خوب جهان نوازشی کن و من را بگیر زی…
فدای تو همه چیزم، اگرچه ناقابل حقیقت است، حقیقت، نشسته ای در دل خدا خودش دل ما را به جنبش آ…
دستی برسان این لب بیچاره رسیده ست خون در رگ خشکیده ی این تاک دویده ست پاییز خجالت زده رفته ست از ا…
تو خودت ماهی و هر بار که کامل شده ای از پس پرده به بیرون متمایل شده ای ماه شب ها ئی و خورشی…
چنان به دست تو مغرور و شاد و خرسندم که دل به دست کسی در جهان نمی بندم تو مثل یک دم گرمی که …