مرجع تقلید من!

خشکی لب های من، منتظر کام توست

دست بجنبان عزیز، اسب دلم رام توست

 

جوشش دریا کم است، زلزله ها سطحی اند

این همه یک گوشه از، چهره ی آرام توست

 

آه از آن زلف تو، مرجع تقلید من

گردن من تابع سلسله احکام توست!

 

مقصد آغاز ها مبدأ آغوش توست

چشم سیاحتگرم غرق در ابهام توست

 

شعله کشیدم ببین تاب مرا باد برد

دم نکشیده است دل، پیر دلم خام توست

 

روز و شب از چشم تو مشق نوشتم ببین

روز و شبم در هم است، روی لبم نام توست

 

 

یک پاسخ ارائه کنید