انگور خرما طعم
ژرفای چشمانت تماشا دارد امّا! یک پنجره مشرف به دریا دارد امّا! لب می گزی تا من نگویم آن عسل رنگ ان…
ژرفای چشمانت تماشا دارد امّا! یک پنجره مشرف به دریا دارد امّا! لب می گزی تا من نگویم آن عسل رنگ ان…
آه … اگر رگبار گیسوی تو دریا دم نبود یک کف از خاکِ کویرِ خاطرم، خرّم نبود چشم گلدانها به دید…
من ازتوپُرشده ام درجهان خالی عشق چنانکه برکه ی آیینه، اززلالی عشق یقین گمشده ام! آه … ای گما…
عشق آمد و آفتابی ام کرد بااین همه ابر، آبی ام کرد ازمردم چشم او بپرسید بیمارِ که رختخوابی ام کرد؟ …
تو، قرص ماهی شکسته،دراشکم؛این برکه واره من ، تشنه ترشاهماهی! می نوشمت پاره پاره ازشورمرجانی آب تا …
ای دوست که ظرفیّت دریا داری تو به اندازه ی تنهایی من جا داری می شود از ستم ثانیه ها در تو گریخت غف…
به زخمه ای که به زخمت زدم چگور شدی زبان زمزمه ی زندگان گور شدی فشردمت به خیال شبانه در آغوش چکیدی …
بنشین که از بی ریایی این گوشه همتا ندارد این گوشه ی بی ریا را آغوش دنیا ندارد اینجا بلند آستانست ب…
در زمینِ بی زمانی ناکجا آبادی ام شهروند روستای هرچه بادابادی ام سوی بی سویی دوخلسه مانده تا ژرفای …
مباش سبزه که در خوابِ تو چرا بکنند ترا که پوشش سبزی علف صدا بکنند یله به خاک تو پهلو زنند گلّه ی س…