از قول غزل

کهکشان سیرم و دارم سرِ پرواز دگر
تا به خطی رسم از نقطه ی آغاز دگر

کاهی از کوه نیاید که به جولانگهِ باد
شده ام ریگ روان را علم افراز دگر

شد گلو گیرِ قفس نغمه ام ای مرغ هوا
به هوایی که شوم طعمه ی شهباز دگر

به تماشای خود از آینه رو گردانم
در نگر همّتم از چشم نظر باز دگر

جز من ای عشق بلند آمده درگاه هنوز
خاکبوس قدمت نیست سرانداز دگر

خالی ام همچو نی از ناله دم گرم تو کو؟
تا به لب آیدم از پرده ی دل راز دگر

جز به جبران زمینگیری خود چرخ نگشت
آسمان دگری خواهم و پرواز دگر

گر موافق خورَدَم زخمه به ساز ملکوت
هم به شور آورمت باز به شهناز دگر

نتراشیده سرآنگونه قلندر شده ام
که به گیلانکده ام خواجه ی شیراز دگر

شیون این مایه که دم می زنی از قول غزل
به ردیفت نرسد قافیه پرداز دگر …

یک پاسخ ارائه کنید