باشندگی‌های زیر متنیِ نشانه‌مند در مجموعه شعرهای گیلکیِ (تونگوله) آفرینه‌ی فرخ آلیانی

زبان گیلکی از دیدگاهِ زبان‌شناختی، در ردیفِِ زبان‌های شمال غربیِ ایران قرار دارد که با داشتنِ بیش از بیست(۲۰) هزار واژه‌ی گیلکی، و دستور کامل زبان و انواعِ مکتوب از انباشت‌های ادبی، فراتر از کاربردِ واژه‌ی (گویش)، که شماری از نویسندگان، به اشتباه، در نگاشته‌های خود از آن به جای واژه‌ی (زبان)، بهره می‌جویند، فرهنگ و هنر منطقه‌ی بزرگ گیلان و سایر مناطق گیلک‌نشین را بارور نموده است
شعر گیلکی، با حضور مکتوب خود در وجهِ آفرینه‌های چهاردانه‌ای زنده‌یاد “پیرِ شرفشاه دولاییِ گیلانی”، (بنیانگذارِ مکتب شعریِ شرفشاهی)، از قرن هشتم به عنوان میراث ادبی گیلان، از برازش‌های شکوهمند گیلانیان است
فرخ آلیانی، از شاعران کلاسیک شعرهای گیلکی است که در حوزه زبان غرب گیلانی، در قالب‌های غزل، مثنوی، دوبیتی، رباعی، سروده‌های پراگماتیسمیِ کشش‌مند و مردم پسند دارد
و با بهرجویی از ساده‌ترین زبان محاوره و گویش ِامروزِ جامعه‌ی غرب گیلانی، پدیدارهایی از (عین)های بازنمایی از روال زمانه را پدیدارشناسانه، در شعرهایش به تصویر می‌کشد که بیش از برآیندِ نمایش ِ واژگانِ بکارگرفته‌شده، مفاهیمِ بازیافته‌ی زیرِ متنی دارند
این ویژگی در همه‌ی آفرینه‌های شعریِ آلیانی ملحوظ است که در اختصار سخن، برای رسانگیِ منظورهای چند وجهی در شاکله‌ی شعرش، نیاز به ابیاتِ صفحه‌پرکن و اطاله‌ی کلام ندارد و با پردازش واژه‌های زلال و پرهیز از آرایه‌ها و صنایع مهجور و بهره‌گیری از نمادهای مربوط در برجسته سازیِ درون‌مایه یا مضمونِ سروده‌هایش، در چارچوب ایجاز، نظریه‌ی “اومبرتو اِکو” را برآورده می‌کند که مبنی است بر:

متنِ هر آفرینه‌‌ی هنری، در دریافت، ایده‌ی یگانه‌ای را مطرح نمی‌کند. در پی‌نهادش، ابهامی است که می‌تواند پدیدآورِ افق‌های بی‌شماری از تاویل‌های گوناگون و دامنه‌های همسو، یا متضاد باشد که به ذهنِ انواعِ مخاطب، متبادر می‌شود.

در این که همه‌ی شاعران، تواناییِ آفرینشِ چنین هنری را ندارند شکی نیست.
فرخ آلیانی، به گواهیِ آثاری که از او خوانده و شنیده و چاپ شده است، ذاتاً در شمارِ شاعرانی است که پی‌ریخت‌ ِ شعرهایش، در قطعیت ِ معنا خلاصه نمی‌شود و در کمال شفافیت، حاوی‌ِ پرداخت‌های تاویلی است و عیار سخن را در سفیدخوانی‌های جانبی‌اش، خجسته می‌نماید.
غزل کوتاهی از سروده‌هایش، به نمونه در زیر، نگرش می‌شود:

کاش اَتو سرسوم نخورده‌بیم، اَلنگاَ چاره بو
جاده‌یاَ از دس ندابیم، پای لنگاَ چاره بو

می ندانم‌کاری اَمرهَ کاش می را سر اَنقَدر-
شیشه‌خورده فونکوده‌بیم، قلوه سنگاَ چاره بو

دس دس ِ سر جاَ ننابیم، تا کی می کوگاَ دورون-
گُرگاَ میدان فاندابیم، بازم پلنگاَ چاره بو

تی‌مَرهَ آشتی نتیجه، جز ضرر هیچی نوبو
صلح، تی اَمرهَ بلایی بو کی جنگاَ چاره بو

جوری می قبراَ بکندی تو تی ناخونِ مَرهَ
روزی صد وار گم کی او بیل و کلنگاَ چاره بو

اندام‌وارگی و همنشینیِ بهینه‌ی مورد استفاده در این غزل، با زنجیره‌ی موسیقیاییِ عروضی، به روانی و آسانیِ آواهای گویش‌وریِ دلنشین گیلکانه، که در ارکانِ خوش‌آهنگ و پُرکاربُردِ (بحر رمل)، همبسته شده‌اند، به غنای شعر می‌افزایند و تکنیک و تاکتیک ِ ماهرانه‌ی پیوستار و همحضوریِ توامان با رویکردهای (کارکرد گرایی) و (روند‌ گرایی)، دربردارنده‌ و بازگوکننده‌ی رویدادها و روایت‌های نقش‌نمای تاریخی در خرده‌فرهنگ گیلکی و زبان مینیاتوری‌ِ گیلکان، در قواره‌ی چسبندگی متن، در بافت ِ این غزلِ مردف، ساخت‌واره‌ای را پی ریخته تا انواع مخاطب بتواند به تناسب پیشینه و بایگانی‌ِ یادمان‌های ذهنی‌ در بازنمایی و پی‌جوییِ تاویل‌های متصوره، به دریافت‌های لایه‌مند و رضامندیِ متفاوت ِ خوانش، نایل آیند و در ایجازِ کلامِ این غزل و بارِ بازتاب‌های هر بیت آن، با ‌توانشِ جملات کوتاهِ حاویِ مناسب‌ترین چینش، بتوانند به مفاهیمِ متکثر برسند و در حواشیِ آن‌ها دامنه‌های تازه‌ی تکثر، در انطباق با زمانِ حالِ مخاطب را، پدید آورند و از تازگیِ رونقِ دریافت ِ آفرینه‌‌های این شاعر، با چند‌معنایی، در پیوندهای ذهنیِ ساز‌گار با مدارِ تعاریفِ (زیست‌جهان)، و نمودارِ کُنش‌های نشانه‌شناسانه‌اش، بهره‌ور شوند که با فرآیندِ فرارَویِ باز‌ساخته، آفریده شده‌اند

شعرهای موزون آلیانی، نشانگرِ این است که شاعرش، وزن عروضی و همبستگی‌های بحور را، در پذیرش مضامین با ارکانِ گوناگون، به اعتبار بینشِ‌ مکتسبه‌اش می‌شناسد
(بحر مشاکل) از بحور ویژه‌ی فارسی است که در دوازده‌ گونه‌ی ارکان‌اش از گوش‌نشین‌ترین‌ وزن‌هاست که به شعرهای تشکل‌یافته و منسجم در رباعی، جلوه‌ای بسنده می‌دهد و از ویژگی‌های بارزِ آن‌، اختیاری است که شاعر، می‌تواند هر مصراع را در یکی از دوازده گونه‌ی ارکانیِ بحر مشاکل بسراید

دو نمونه رباعی از شاعر را مرور می‌کنیم:

(۱- ویرانه بوبوستمَه تی آبادی واسی
کولباره غماُ بیهِمَه تی شادی واسی

پیله مانَسان تمامه می عمره دورون
می دورهَ ببافتمَه تی آزادی واسی

(۲- موردابه مَرهَ خوشمَه دریایاَ نخام
امروز می رِه نوبوسته، فردایاَ نخام

من صبر نارم کی غوره حلوا بَبَه دِ
می سهمی‌یه غورهَ فادَه! حلوایاَ نخام

دوبیتی، از پذیرنده‌ترین شعرهای کوتاه و رایج گیلکی است که در (بحر هزج مسدس محذوف) با ارکانِ ( مفاعیلن مفاعیلن مفاعی)، سروده می‌شود و در همآهنگیِ آوایی با زبان گیلکی، سازگاریِ تلفیق و امتزاج موسیقیایی دارد و همنواییِ کششمندی را پدید می‌آورد و بسیار مورد پسند است چون پیوند واژگان در این وزن، از اجرای وقارمند برخوردار می‌شود
اکثر شاعران کلاسیک گیلک، بیش از هر قالبی، خود را در سرایش این نوع کوتاه‌واره می‌آزمایند به همین جهت حجم سرایش در این گونه شعر کوتاه در گیلان بسیار زیاد است نخستین اقبال معروفیت آلیانی هم بیشتر به انگیزه‌ی سرایش و خوانش دوبیتی‌های طنز و انتقادیَ دلنشین‌اش از تریبون‌هاست که با آکسان خاصِ صدایش، به زبان گیلکی، به خوانشِ آن‌ها می‌پردازد که دو قطعه به نمونه، نگاشته می‌شود:

۱)- اَلان وا بیشتاوم من تی گولازاَ
بیهینم دم به ساعت هئ تی نازاَ

وابین می شاخ و بالاَ، می چومان کور
خودم بوم ساب بدام تی کولِ دازاَ

۲)- بوکودم سایه اَمرهَ سر می‌خانهّ
بشاندم شوره‌زاره مئن می‌دانهَ

دوتا تونگوله اَمرهَ گول بوخوردم
نَزِه چاقو، فاگیفتم هیندوانهَ

شعرهای آلیانی به گواهیِ آن‌چه که در این نگاشته، نگرش شد، با سازواره‌ای که دارد، به دلیلِ نداشتنِ میانجیِ استعاره‌های گنگ و تشبیهات تقلیدی و محاکاتیِ کهنه، از عیارِ زیبایی‌شناسیِ پیرامونیِ ویژه، برخوردارست و خوشه‌هایی از سخن را رسانا می‌کند که حس‌‌آفرین و کشش‌مندند و در بستر دریافت‌های تاثیر‌گذار، جریان دارند.

سوم آبان ماه ۱۳۹۹
#محسن_آریاپاد

یک پاسخ ارائه کنید