زدم بر سیم آخر

 

برای من بکن کوتاه امشب دامنت را
هوا گرم است وا کن دکمه ی پیراهنت را

زدم بر سیم آخر، عزم خود را جزم کردم
اگر زلفت گذارد تا ببوسم گردنت را!

زکات نعمت وافر ضروری هست، لطفا
به سوی من بچرخان چشم های روشنت را

تو یک گنجینه ی محضی، من آن کاشف که باید
به کند و کاو باشم تا بیابم معدنت را

مرا می رانی از خود، گرچه با چشمان گریان
تماشا می کنم از دور موج خرمنت را

#محمد_فرخ_طلب_فومنی
از کتاب طره های باد

 

یک پاسخ ارائه کنید