ساجده جبارپور

چهارم دی ماه 1369 در شهر رشت در خانواده ای علاقمند به ادبیات متولد شد. هرچند از ابتدای نوجوانی می نوشت اما از سال 88 غزل را به عنوان قالبی جدی انتخاب کرد.

از سال 90 شروع به شرکت در جشنواره های ادبی کرد. سرو بلورین جشنواره شعر فجر و ده مقام اول کشوری از جمله افتخارات او به شمار می‌آید. هرچند علاقه به ادبیات در ارکان زندگی او مشهود است اما تحصیلات آکادمیک او در زمینه‌ای متفاوت بوده و در کارشناسی ارشد حقوق بین الملل خوانده است.

مجموعه اشعار او به نام «حرف بیربط» توسط انتشارات نیماژ به چاپ رسیده است.

1
باز باران نشسته در چشمم باز آرایشم به هم خورده
طالعم مطلع پریشانی سرنوشتم چه بد رقم خورده

خنده هایم به بایگانی رفت بوسه هایم به بی نشانی رفت
خسته ام بس که روی پیشانیم بی سبب مهر متهم خورده

خسته ام پس کجاست دستی که به ته زندگی هلم بدهد
یک نفر در من ست پیش از من از دوایی که می خرم خورده

گاه آتش زدند و دود شدم گاه با ضربه ای کبود شدم
گوشوارم کشیده شد، تاریخ بر سر کشتنم قسم خورده

زهر در جام دشنه در سینی پشت هم اتفاق می چینی
زندگی این کسی که می بینی نامش از دفترت قلم خورده

***

مادر از من به تنگ می آید پدرم با تفنگ می آید
می خزد در سکوت انباری ناله ی دختری که سم خورده

ساجده_جبارپور
حرف_بیربط

2

پس کنارم نیستی؟ حتی سر صبحانه هم؟!
از غذای ظهر کم کرده تو را پیمانه هم

بس که دوری پشت گوشی آشنایی می دهم!
دلخوشم با جمله های خشک بی رحمانه هم

دور چشمم… دور لب…دور خودم خط می کشم!
خستگی های مرا آرایش روزانه هم…

(آن زنم که هرچه بغضش بیش لابد بیشتر
می کشد خط توی چشمانش به مویش شانه هم)

بی تو اینجا کارهای ساده یادم می رود
عصرها خاموش می ماند چراغ خانه هم

عصرها که خسته از کار اداری می رسی-
می کنم با درددل هایم تو را دیوانه هم

میرسی و میبرد دلتنگی ام را دیدنت
گریه ام بر شانه پیراهنی مردانه هم

#ساجده_جبارپور

3
و بر تقویم رنگی سرخ پاشیدند ساعت ها
محرم آمد و شد گرم تر بازار هیئت ها

نشستم با زنان مومن همسایه در روضه
شدم بعد از اذان همراهشان سرگرم غیبت ها

ببخشید این جماعت را کنار سفره ات هرشب
اگر اشکی چکید از حُبِّ دنیا بود و حاجت ها

ببخش از اسب های تغزیه بر خاک افتادی
تورا صد بار اگر کشتیم در ذکر مصیبت ها

چه شد پس سجده های رفته در قدقامت شمشیر
کجا رفت از زبان های فروبسته جسارت ها

شب شام غریبان ست نذری داده اند انگار
میان این شکم سیران به خاک افتاده برکت ها
#
چه میگویم؟…به این ها نیز عطری از تو پیچیده
به نذری ها و حاجت ها و برکت ها و هیئت ها

ساجده_جبارپور

4

دوران پادشاهی ماتم رسیده‌ است
اندوه جای سیب به آدم رسیده‌ است

دنیا جهنمی‌ست که در باغ‌های آن
بر هر درخت میوه‌ای از غم رسیده‌است

آیین عشق رحمت بی‌انتهای توست
به عده ای زیاد، به من کم رسیده‌است

می‌خواستم جنون تورا مبتلا شوم
در استخاره سوره مریم رسیده‌است

مردم پیام و هدیه و تبریک می‌دهند
از تو فقط سکوت به دستم رسیده‌است
ساجده_جبارپور

یک پاسخ ارائه کنید