شْو نشینی/شوْ چَره

✍به قلم و با پژوهش؛ محمود اصغری/ نویسنده کتاب نگاهی به مردم شناسی لاهیحان

شْو نشینی/شوْ چَره/لاجونئینَ هم نشینی شبانه

شوْ نشینی/شوْچَره /اونه یادَم، اَمِه تاسیونه!
(یاد شب نشبنی های قدیم و آن چه گفته و خورده می شد/برای نسل ما یک حس دلتنگی است!)
خیلی سالونه، دِه شونشینی قدیمی تَمَنا بو!
(سال های زیادی است که دیگر شب نشینی سُنتی برگزار نمی شود!)
دونیا عَوضا بو!
(دنیا دگرگون شد!)
او قدیمون، پَئیزو زوموستون
(اون قدیما، پاییز و زمستان)
که شوْ دراز بوو روز کوتاه
(شب ها طولانی و روزها کوتاه بود)
شوْنشینی و شوْچره روبه را بو
(شب نشبنی و خوردنی های ویژه آن رو به راه بود)
آدمون، کَس به کَسه تَنا گیتَن!
(آدم ها با همدیگر رفت و آمد و معاشرت می کردند و خیلی نزدیک بودند!)
“موبایل”نبو،که هرکس، در هرجا، اونه هَمَه ما سَرگرمه بون!
( تلفن همراه نبود که هرکسی باآن مشغول و سرگرم بشود)
آدمون باهم گَب زئن
( آدم ها باهم حرف می زدند)
درده دیل همَه اِشتوسَن
(به درد دل هم گوش می کردن)
اگه توشکه ای بو، اونه واگودَن
( اگر گِره و مشکلی در زندگی کسی بود، سعی به گشایش آن می کردند)
شونشینی مِئین، هم گَب زئین، هم شوچَره خوردن
(در شب نشینی، هم حرف می زدند، هم آن چه خوراکی آورده می شد، می خوردند)
شوچَره در شو نشینی چه بود؟
(خوراکی های شب نشبنی چه بود؟)
بیجا بیحی( خَربَزه دونه/هِیندونه دونه/کدو دونه/ برشته و ببیشته)
( آجیل سنتی و خانگی/تخم خربزه/تخم هندوانه/تخم کدو/بوداده شده)
خونه گی و فصلی میوه
(میوه خانگی و فصلی):
خوج(گلابی محلی)
توج( به محلی)
کاله کونوس/بَبَته کونوس(ازگیل خام و پخته)
اربه دوشْو( دوشاب اربا/خرمالوی جنگل های گیلان)
انگوردوشو( دوشاب انگور)
بَپَته کدو(کدوی پخته)
بَپَته لبو(جغندر پحته)
خونَگی شیرنی(شیرینی های خانگی)
مانند؛ میئَن پور/حجی بادوم/نوخودی
( مانند؛ میان پُر/حاجی بادام/نخودی)
محلی نون؛ برنجی نون/کدونون
(نان محلی؛ نان برنجی/نان کدو)
لاجونه بهاره چایی
(چای بهاره لاهیجان)
که سبز برگه چایه، خونه مئین دست زئن و به عمل اَباردَن
( که برگ سبز چای را در خانه به چای سیاه و نوشیدنی تبدیل می کردند)
به به، چه عطری گود، جایی دَم بکَشه!
(به به؛ چای دَم کشیده، چه عطری داشت!)
خولاصه؛ چن ساعت، دورهم، باهم گَب زئن/خوشونه تجربه به هم گوتَن/اگر مشکلی بو، حل گودَن! “
(خلاصه؛ چند ساعت، با دورهمی، گفتگو و اگر امکان داشت، مشکل همدیگر را حل می کردند.)
اما؛ اَلونه ی؛ مَلیم شد، همدیگره وقت نَدانَن/هرکه خوشه سازه زِئنه!
( اما؛ در زمان حاضر، در دنیای امروز، برای همدیگر، وقت ندارند و هرکسی ساز خودش را می زند!)
تنهایی و فوچوردگی، خیلی زیاده بو!
(تنهایی و افسردگی خیلی زیاد شده است!)
دوباره هَن همو پیدا بوکونیم، همدیلی بوکونیم، کنار هم بَیْ سیم
( دوباره باید همدیگر را بیابیم و با همدلی، در کنارهم باشیم)
یعنی، بَنَه!؟
( یعنی می شود!؟)
خیلی وقتون، شونشینی و شوجره، مِه بَه تاسیونه!
( خیلی وقته که از دست رفتن شب نشینی ها وخوراکی های دوست داشتنی آن، برای من یک حس دلتنگی است!
باهم ببیم/تا گومه نَبیم
(باهم باشیم/تا گُم نَشیم)

 

یک پاسخ ارائه کنید