هیئت مدیره جنگل 3
جستجویی درتأسیس و تشکیلات اتحاد اسلام گیلان
مسعود جوزی
منتشرشده در فصلنامه گیلهوا، شماره ۱۷۸، بهار ۱۴۰۳
بخش سوم
مرامنامه اتحاد اسلام
مرامنامه سوسیالیستی جنگل:
مرامنامه اتحاد اسلام از مسایلی است که در سالهای اخیر مناقشهانگیز شده است. تا سال ۱۳۹۲ فقط یک متن بهعنوان مرامنامه جنگل در دست بود که هم در «سردار جنگل» فخرایی و هم «تاریخ انقلاب جنگل» گیلک منتشر شده بود ولی در انتساب آن به جنگل شبهاتی وجود داشت. از جمله مسعود کوهستانینژاد در مقدمه مجموعه اسناد ارزشمندی که در سال ۱۳۸۰ منتشر کرد، نوشته بود: «با توجه به وجود بندهایی همچون “تساوی زن و مرد در حقوق مدنی و اجتماعی” و “انفکاک روحانیت از امور سیاسی و معاشی” در مرامنامه مذکور، شکی باقی نمیماند که آن مرامنامه نمیتواند به هیئت اتحاد اسلام مرتبط باشد و احتمالاً متن مذکور متعلق به یکی از چندین گروه سوسیالیستی است که تحت عنوان “اجتماعیون” در فاصله سالهای ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۸ ش. در ایران فعالیت داشتند» (کوهستانینژاد: ۲۰).
اینکه «آن مرامنامه نمیتواند به هیئت اتحاد اسلام مرتبط باشد» حرف درستی است، ولی نکته مهم این است که این مرامنامه در سال ۱۲۹۹ خورشیدی تدوین و منتشر شده و اصلاً ربطی به «اتحاد اسلام» که در اسفند ۱۲۹۷ منحل شده بود، ندارد:
«جنگلیها پس از ورود روسهای انقلابی به ایران، برای آنکه در مقابل فرقه و مرام کمونیسم دارای مرام و تشکیلات حزبی باشند، خود را اجتماعی نامیدند و مرامنامه زیر را به اکثریت تصویب نمودند» (گیلک: ۵۲۷).
«در کنگره منعقده در کما به سال ۱۲۹۹ شمسی، روش اجتماعیون را انتخاب و مشی آینده جنگل روی مقررات مدونی بر مبنای اصول سوسیالیزم بنیاد نهاده شد» (فخرایی: ۵۲).
چنانکه از متن گیلک مشخص است، نوشتن این مرامنامه واکنشی بود به تشکیل کنگره اول حزب کمونیست ایران (که در همین زمان از حزب عدالت تغییر نام داده بود) در روزهای ۲ تا ۴ تیر ۱۲۹۹ در انزلی (احمدی: ۱۹۷). زمان دقیق کنگره کما و نوشتن این مرامنامه مشخص نیست، ولی میدانیم که روستای کما، در نزدیکی کسما، پس از خروج میرزا کوچک و همراهانش از جمهوری شوروی ایران در ۱۸ تیر ۱۲۹۹ (فخرایی: ۲۶۹) و بازگشت به جنگلهای فومنات، از آبان همین سال محل استقرار جنگلیها بوده است: «هنگام انصراف واحدهای ارتش سرخ از تعقیب قوای جنگل بعد از شکست صومعهسرا، نیروی عمده جنگل از سسار و دوالکوه به فومن و صومعهسرا نزدیک شده در قریه “کما” متمرکز میشوند و آنجا را کانون اداری جمعیت قرار میدهند. در این وقت نامهای از طرف انقلابیون رشت به جنگل میرسد به تاریخ ۱۴ عقرب (آبان) ۱۲۹۹» (فخرایی: ۳۱۸). پس زمان کنگره کما و صدور مرامنامه فوق باید بین آبان تا اسفند ۱۲۹۹ باشد.
یکی از نکات جالب این مرامنامه این است که جنگلیها که پیشتر به نزدیکی با دموکراتهای ایرانی (عامیون) مشهور بودند، در این زمان آن عنوان را وانهاده و خود را سوسیالیست (اجتماعی) میخواندند؛ و البته مرامنامه ۱۲۹۹ نکات بسیار جالب و گفتنی دیگری نیز دارد اما از آن جهت که حدود دو سال پس از انحلال اتحاد اسلام منتشر شده است، در این یادداشت از بررسی آن درمیگذریم.
مرامنامه اتحاد اسلام:
اما آیا اتحاد اسلام در طول حدود ۱۹ ماه فعالیت خود مرامنامه نداشته است؟ فخرایی که گویی از وجود مرامنامه اتحاد اسلام بیخبر است، نداشتن مرامنامه را توجیه میکند: «به حکم آنکه پیدایش هر عقیده و “دکترین” سیاسی به وضع اجتماعی زمان خود متعلق است، هدف جنگلیها در سنوات اولیه عبارت از مشتی الفاظ و عبارات شیوا، حاوی افکار و اندیشههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نبود بلکه به تبعیت از شرایط عمومی روز، به این چند کلمه خلاصه میشد: اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت و رفع بیعدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد.» و از روزنامه جنگل، شماره ۲۸، شاهد میآورد: «ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلالی به تمام معنی کلمه یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی. اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است. ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم. این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به همصدایی کرده خواستار مساعدتیم» (فخرایی: ۵۱).
اما بهواقع اینطور نبود. هماکنون مرامنامهای در دست داریم که بر صفحه نخست آن عبارات «مرامنامه و نظامنامه / ایران / کمیته اتحاد اسلام / (گیلان) / ۱۳۳۶» بهصورت عمودی و ستونی نقش بسته؛ و صفحات بعد آن شامل «مقدمه» (دو صفحه)، «مرامنامه جمعیت اتحاد اسلام» (یک صفحه) و «تشکیلات جمعیت اتحاد اسلام» (چهار صفحه، شامل: «شرایط عضویت»، «تشکیل کمیته»، «ترتیب انتخاب»، «وظایف کمیتهها» و«تتمیم») است. این مرامنامه که تاریخ سال ۱۳۳۶ قمری (از ۲۵ مهر ۱۲۹۶ تا ۱۳ مهر ۱۲۹۷ خورشیدی) را بر خود دارد، نخستین بار در سال ۱۳۹۲ خورشیدی در شماره ۳۷ فصلنامه ۱۵ خرداد در مقالهای با عنوان «مرامنامه کمیته اتحاد اسلام و بازخوانی آرمانهای اسلامی نهضت جنگل» به قلم میثم عبداللهی منتشر شد.متن این مرامنامه نویافته شامل ۱۲ بند است:
مرامنامه جمعیت اتحاد اسلام ایران
(۱) حفظ استقلال و تمامیت ملکی ایران و رفع تجاوزات اجانب
(۲) تحکیم مبانی حکومت ملی
(۳) محافظت اصول و قوانین مقدسه اسلام بارعایت احترام سایر ادیان
(۴) ایجاد نظام ملی متحدالشکل برای اجرای مقصود
(۵) اعمال مظاهرت تامه در رفع تعدیات و اجحافات از طبقه برزگران و صنعتگران و سوداگران و عملهجات
(۶) تکریم عموم فرق آزادیخواه بدون ملاحظه نژاد و ملیت
(۷) نسخ و الغای تحمیلات و عوارضات غیرقانونى
(۸) تشکیل محاکم برای مجازات خائنین بدون ملاحظه رتبه و مقام
(۹) اصلاح ادارات بر طبق اصول بیم و امید
(۱۰) تعلیم اجباری و حفظ خصایص ملیت
(۱۱) نظام ملی و اجباری است
(۱۲) مالیات از عایدات ماخوذ خواهد شد.
اما گذشته از این متن، نتایجی که نویسنده از ارایه آن میگیرد، چنان مناقشهانگیز است که باید ابتدا درباره آنها توضیح داد:
۱. نویسنده معتقد است مرامنامه منتشرشده در «سردار جنگل» را فخرایی جعل کرده است و حتی اسمش را «مرامنامه فخرایی» میگذارد؛ و مهمترین دلیل آن را نیز وجود عبارت «انفکاک روحانیت از امور سیاسی و معاشی» میداند: «این مرامنامه دارای چند اشکال اساسی است که با روح اسلامی نهضت در تعارض است. این نوع اشکالات از نهضتی که در رأس آن هیئت اتحاد اسلام و بعد کمیته اتحاد اسلام که متشکل از مجتهدین برجستهای چون آیتالله سیدعبدالوهاب صالح ضیابری، آیتالله سیدمحمود روحانی، آیتالله شیخ علی علمالهدی، آیتالله میرزا محمدرضا حکیمی و روحانی صاحبنامی چون میرزاکوچک بودند، سازگاری ندارد …انفکاک روحانیت از امور سیاسی بهمعنای جدایی دین از سیاست است» (عبداللهی: ۳۳۰). در حالی که اولاً مرامنامه ۱۲۹۹ عیناً در کتاب گیلک هم هست که ۲۰ سال پیش از فخرایی و با مشارکت عدهای از زعمای جنگل نوشته شده بود؛ و ثانیاً با توضیحات بالا، روشن است که آن مرامنامه در زمانی نوشته شده که دیگر «مجتهدین برجسته» در رأس جنبش قرار نداشتند و جنگلیهای خروجکرده از جمهوری سوسیالیستی، در تقابل با رقبای «کمونیست»شان، خود را «اجتماعی» (سوسیالیست) میخواندند.
۲. عبداللهی از بند سوم مرامنامه نویافته (محافظت از اصول و قوانین مقدسه اسلام با رعایت احترام سایر ادیان) نتیجه میگیرد: «این نکته مبین این مسئله است که نویسندگان مرامنامه از مجتهدین و علما بودهاند و نیز کسانی که دغدغه اجرای احکام اسلامی را پیگیری میکردند …با توجه به شکل و ترکیب کمیته اتحاد اسلام که مجتهدین طراز اول در آن حضور داشتند، بهروشنی معلوم میشود که قلم و محتوای این مرامنامه کاملاً با افکار آنها سازگار است و بدیهی است غرض این نهضت تشکیل حکومت مردمی بر پایه شعایر دینی و احکام و مقدسات دین مقدس اسلام است؛ چه اینکه در اعلام حکومت توسط نهضت جنگل، قوانین اسلام را در قالب جمهوری عرضه کردند و شعار تشکیل جمهوری اسلامی و انقلابی در رأس شعارهایشان قرار گرفت» (عبداللهی: ۳۲۳).در صورتی که با خوانشی منصفانه و بیطرفانه از این مرامنامه، ضمن اینکه مسلماً عبارت «محافظت اصول و قوانین مقدسه اسلام» (البته «با رعایت احترام سایر ادیان») نشان از دغدغههای دینی نویسندگان آن دارد، ولی باز هم در مقایسه با دیگر متون همزمان،حتی متمم قانون اساسی مشروطه که بهنوعی شورای نگهبان هم داشت،[1]نسبتاً سکولار بهنظر میرسد.
نویسندگان مرامنامه اتحاد اسلام:
بههرحال در این مقاله نه نشانی از نویسندگان مرامنامه هست و نه شرایط و تاریخ دقیق تدوین آن؛و در ۱۰ سال پس از انتشار آن نیز چیزی در اینباره منتشر نشده است؛ اما اکنون بهنظر میرسد بتوان با کنار هم قرار دادن اطلاعات چند منبع دیگر،به نکات تازهای دست یافت:
۱. در مقاله «خورشید بر فراز جنگل» یک نسخه نظامنامه داخلی و یک آییننامه از مجموعه اسناد سازمان اسناد ملی منتشر شده (کوهستانینژاد، ۳۰) که هر دو مربوط به دورهای است که اتحاد اسلام هنوز از «هیئت» به «کمیته» تبدیل نشده بود. از این دو، بهنظر میرسد دومی نسخه تجدیدنظرشده اولی بوده و پس از مدتی وقفه در جلسات در اثر «تهاجم امور و پیشامدهای مهم و رفع سوءتفاهم» نوشته شده باشد. هر دو این اسناد بیشتر معطوف به نظم و ترتیب تشکیل جلسات هستند و نشان میدهند که هیئت اتحاد اسلام، جز جمعهها و اعیاد ملی، هر روزه در دو نشست سهساعته صبح و عصر تشکیل جلسه میداده است.
۲. حداقل تا پیش از بهمن ۱۲۹۶ اتحاد اسلام مرامنامه نداشت، زیرا نامهای از اوایل بهمن ۱۲۹۶ داریم که در آن یکی از اعضای مشترک حزب دموکرات و کمیته اتحاد اسلام لزوم نوشتن مرامنامه را گوشزد میکند: «اگرچه روزنامه جنگل مرام و مقصد این جمعیت را نشر میدهد ولی در هیچ نقطه از عالم برای یک جمعیت سیاسی روزنامه جایگزین مرامنامه نبوده و شما لابد یا باید مرامنامه دموکرات را پذیرفته و خود را بدان منسوب دارید و یا اگر از بعضی جهات اختلافی با آن دارید، مرامنامه مخصوص نشر دهید» (دفتر روائی: ۵۶).
۳. پس از پیمان صلح با انگلیس (۲۰ مرداد ۱۲۹۷) و تجدید سازمان کمیته اتحاد اسلام بالاخره فرصت نوشتن مرامنامه فراهم شد: «نگارنده [میرزا حسین خیاط] و دکتر ابوالقاسم خان [فربد]که مدیر صحیه قشون نیز بود و میرزا رضاخان [افشار] مأمور نوشتن مرامنامه شده و آن را بر طبق مرامنامه فرقه دموکرات با مختصر تغییراتی تنظیم نمودیم و پس از طبع شدن، تشکیلات را مطابق مرامنامه و نظامنامه مزبور تمرکز داده» (خیاط: ۱۲۳).
نتیجه:
ازآنجا که شهریور ۱۲۹۷معادل بااواخر سال ۱۳۳۶ قمری (پایان: ۱۴ مهر ۱۲۹۷) است و میدانیم که تا بهمن ۱۲۹۶ اتحاد اسلام مرامنامه نداشت و پس از آن نیز ابتدا درگیر مذاکره و سپس جنگ با انگلیسیها بود، میتوان نتیجه گرفت که مرامنامه مورد اشاره که تا این زمان در منابع جنگل از آن حرفی به میان نیامده بود، همین مرامنامه تازهیافته منتشرشده در سال ۱۳۹۲ است؛ و جالب اینکه نویسندگانش نه «مجتهدین و علما» بلکه یک پزشک تحصیلکرده پاریس، یک «نفوذی»تحصیلکرده آمریکا و یک دموکرات قزوینی بودند. این هم که میرزا حسین خیاط میگوید«بر طبق مرامنامه فرقه دموکرات با مختصر تغییراتی» نوشتیم، احتمالاً منظور بخش تشکیلات آن است که از شرایط عضویت را در بر میگیرد تا تشکیل کمیتهها در سراسر ایران؛ و البته مقایسه تطبیقی آن با «مرامنامه فرقه دمکرات ایران، چاپ چهارم، ۱۳۲۹ق.» (اتحادیه: ۱ تا ۸) و «قوائد [قواعد] و نظامنامه فرقه سیاسی دموکرات ایران (عامیون)، چاپ دوم ۱۳۲۹ق.» (اتحادیه: ۹ تا ۱۹) میتواند موضوع مقاله جداگانهای باشد.
اما چرا این مرامنامه در روزنامه جنگل یا دیگرمنابع منتشر نشده بود؟
پاسخ را باید در مقالهای از گریگور یقیکیان بخوانیم.اوکه در آن سالها گذشته از حضور در گیلان،مراوداتی هم با شخص میرزا و دیگر جنگلیها داشت، در شماره ۲۸ آبان ۱۲۹۸ روزنامه ارمنیزبان «زانک» (Zank) تبریز[2] مینویسد: «آنان زمانی یک جزوه که آن را برنامه میخواندند منتشر کردند؛ اما به تصویب کنگره یا اجلاس عمومی نرسید و بخشهای مختلف سازمان نیز با آن مخالفت کردند. این برنامه از حمایت عمومی برخوردار نشد و بهدلیل اعتراضات فقط ۱۵۰ نسخه از ۵۰۰۰ نسخه چایی آن توزیع شد» (شاکری، ۹۵).
به این ترتیب، این آخرین معما هم حل میشود؛ اگرچه فقط میتوانیم احتمال دهیم این اعتراضات عمومی از جانب جناح سنتگرای اتحاد اسلام (نزدیک به حاج احمد کسمایی) بوده باشد؛ ولی اینکه آیا گیلک و فخرایی و نیز روزنامه جنگل به این دلیل از انتشار آن خودداری کرده باشند، کاملاً روشن نیست.
سخن پایانی
هنوز درباره اتحاد اسلام گیلان ناگفتهها و ابهامات بسیاری باقی است؛ بهویژه درباره پایان کار آن و نیز انتساب آن به جنبش جهانی اتحاد اسلام. امید که یادداشتهای بعدی کمی از این ابهامات بکاهد.
پایان بخش سوم
——————————————————–
[1]اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه: «مجلس مقدس شورای ملی … باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلیالله علیه و آله و سلم نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده علمای اعلام ادامالله برکات وجودهم بوده و هست؛ لهذا رسماً مقرر است در هر عصری از اعصار هیئتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند … به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در مجلسین عنوان میشود بهدقت مذاکره و غوررسی نموده، هر یک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشته باشد طرح و رد نمایند…» (سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی).
[2]در سالهای ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ م. مجموعه مقالاتی با عنوان «کوچک خان و کار او» با امضای و. واساکنی (V. Vasakouni) در روزنامه زانک منتشر شد. خسرو شاکری در بخش منابع و مراجع کتاب میلاد زخم ۱۵ شماره از این مجموعه (از ۱۸ آوریل ۱۹۱۹ تا ۶ مارس ۱۹۲۰) را فهرست کرده است (شاکری، ۶۹۹). روبرت واهانیان که یک مقاله از این مجموعه و یک مقاله دیگر از مجموعه «یک سال در گیلان» (از ۱۲ ژوئن ۱۹۲۰ به بعد) به قلم همین نویسنده را در «مخزن دولتی نسخ خطی ایروان در ارمنستان» یافته و بههمراه مسعود حقانی ترجمه و در دو شماره ۱۵۳ و ۱۵۲ مجله گیلهوا منتشر کرده است، مینویسد واساکنی احتمالاً نام مستعار گریگور یقیکیان است (واساکنی: ۱۳). بهنظر میرسد یافتن بقیه شمارههای این دو مجموعه مقاله و ترجمه آنها میتواند در تکمیل حلقههای مفقوده نهضت جنگل بسیار سودمند باشد.
منابع:
۱. اتحادیه، منصوره (۱۳۶۱). مرامنامهها و نظامنامههای احزاب سیاسی ایران در دومین دوره مجلس شورای ملی، نشر تاریخ ایران
۲. احمدی، محمدعلی (۱۴۰۱). گفتمان چپ در ایران، نشر ققنوس
۳. افشار، ایرج (۱۳۸۰). برگهای جنگل، نامههای رشت و اسناد نهضت جنگل، نشر و پژوهش فرزان روز
۴. املشی، بهاءالدین (۱۳۵۲). گوشههایی از تاریخ گیلان، به کوشش محمدهادی میزان، چاپخانه بهمن
۵. خیاط، میرزا حسین (۱۴۰۲). من و آزادی، خاطرات میرزا حسین خیاط، به کوشش مهدی نورمحمدی، نشر نامک
۶. دفتر روائی، ناصر (۱۳۶۳). خاطرات و اسناد ناصر دفتر روائی، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، انتشارات فردوسی
۷. روزنامه جنگل (۱۳۹۵). به کوشش هادی میرزانژاد موحد، نشر فرهنگ ایلیا
۸. شاکری، خسرو (۱۳۸۶). میلاد زخم، جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران
۹. صبوری دیلمی، محمدحسین (۱۳۹۴). نگاهی از درون به انقلاب مسلحانه جنگل، خاطرات محمدحسین صبوری دیلمی از خیزش جنگل، تصحیح و تحشیه افشین پرتو، نشر فرهنگ ایلیا
۱۰. عبداللهی، میثم (۱۳۹۲). مرامنامه کمیته اتحاد اسلام و بازخوانی آرمانهای اسلامی نهضت جنگل، فصلنامه ۱۵ خرداد، شماره ۳۷ و ۳۸، ص ۳۱۹
۱۱. عظیمی، ناصر (۱۳۹۹). جنبشی که به انقلاب تبدیل شد، انتشارات سپیدرود
۱۲. فخرایی، ابراهیم (۱۳۵۷). سردار جنگل، انتشارات جاویدان
۱۳. فرخ، مهدی (۱۳۴۸). خاطرات سیاسی فرخ (معتصمالسلطنه)، انتشارات جاویدان
۱۴. کسمایی، احمد (۱۳۸۳). یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل، به کوشش منوچهر هدایتی خوشکلام، انتشارات کتیبه گیل
۱۵. کوهستانینژاد، مسعود (۱۳۸۰). خورشید بر فراز جنگل، فصلنامه گنجینه اسناد، ش ۴۳، ص ۲۰
۱۶. گیلک، محمدعلی (۱۳۷۱). تاریخ انقلاب جنگل (به روایت شاهدان عینی)، نشر گیلکان
۱۷. مدنی، میراحمد (۱۳۷۷). جنبش جنگل و میرزا کوچک خان، خاطرات میراحمد مدنی، به کوشش سیدمحمدتقی میرابوالقاسمی، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
۱۸. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی. متمم قانون اساسی مشروطه (rc.majlis.ir/fa/law/show/133414)
۱۹. مهرنوش، صادق (۱۳۹۸). تاریخ جنگل، به کوشش محمد کلهر، انتشارات شیرازه
۲۰. واساکنی، و. (۱۳۹۷). یک سال در گیلان (تحولات سیاسی سال ۱۹۱۹)، به کوشش و ترجمه روبرت واهانیان و مسعود حقانی، دوماهنامه گیلهوا، ش ۱۵۲، ص ۱۲.