گیلان در دوره امیر تیمور
امیر تیمور گورکان، که دنیای عهد خود را بلرزه درآورده، بسیاری از سرزمینهای آسیای مرکزی و شرق میانه را زیر فرمان گرفته بود در مورد گیلان تنها به گرفتن باجوخراج قناعت میکرد.
او از سال 771 تا 807 هجری بر غالب ممالک آسیایی چیره شد و زمانی طولانی با نهایت قدرت و عظمت پادشاهی کرد.
همزمان با شروع فرمانروایی امیر تیمور دولتی از سادات علوی در بخش شرقی گیلان تأسیس شد. قبل از این تاریخ دولت سادات در مازندران تأسیس یافته بود، بدینترتیب که در اواسط قرن هشتم هجری نهضتی در مازندران بوقوع پیوست که به نهضت سادات شهرت یافت. مردم مازندران که از حکومت باوندیان سخت ناراضی و متنفر بودند تحت تأثیر تبلیغات یکی از سادات به نام سید قوام الدین مرعشی سر به طغیان و شورش برداشتند. سید قوام الدین فرزند سید عز الدین مرعشی پیشوای درویشان، از سبزوار به منظور وعظ و تبلیغ وارد مازندران شده بود. وی ضمن وعظ و تبلیغ به لزوم مساوات و برابری طبقات و تعدیل ثروت و تقسیم املاک و اموال اشاره کرده مردم را به شورش دعوت میکرد. در اینهنگام افراسیاب چلبی که دارای افکار ملیگرایی بود با کمک مردم قیام کرد و فخر الدوله حسن امیر باوندی را سرنگون ساخته به قتل رسانید. او ابتدا با سید قوام الدین سازش کرد اما چون با افکار افراطی وی و طرفدارانش موافق نبود سید را دستگیر کرده به زندان افکند. طرفداران سید سر به طغیان برداشته افراسیاب را به قتل رسانیدند و سید را از زندان آزاد ساختند. بدینترتیب قدرت روحانی و سیاسی به دست سید قوام الدین مرعشی افتاد و او حکومت سادات مازندران یا حکومت درویشان را بنیاد نهاد.
در اینموقع نهضت همانندی در گیلان به وقوع پیوست. مردم گیلان که با مالکان بزرگ و امرای محلی در حال مبارزه بودند به یاری و راهنمایی سادات درویش گیلان قیام کردند. سادات مازندران و درویشان آن سامان نیز به شورشیان گیلان یاری رساندند.
از جمله رهبران قیام سید علی کیا بود. وی در سال 772 هجری که نهضت مردم به نتیجه مطلوب رسید در رأس دولت سادات قرار گرفت و در اندک مدتی چنان قدرت پیدا کرد که بر تمامی شرق گیلان تسلط یافت.
قاضی نور الله شوشتری مؤلف مجالس المؤمنین مینویسد: سید علی کیا بعد از مرگ پدر به اتفاق اخوان خود به مازندران عزیمت کرد و از سوی سید قوام الدین مرعشی والی آنجا با احترام و عزت فراوان پذیرفته شد. آخر الامر در زمان تیمور بر حسب استدعای اهالی گیلان بر سریر سلطنت نشست و لشکر به گیلان بیهپس کشید و به اتفاق برادرش مهدی کیا، رشت را بتصرف درآورد: «بر اثر تقاضای مردم گیلان، سید علی کیا متقلد امر سلطنت گیلان بیهپیش (لاهیجان) گردید و سپس به کمک برادر خویش مهدی کیا بر گیلان بیهپس (رشت) نیز دست یافت و پیش از این ناحیت تنکابن را نیز از سیّد رکابزن حکمران آن ناحیه گرفته بود.»
امیر تیمور با اطلاعاتی که از گیلان و مردم آن کسب کرده بود و با توجه به مشکلات فراوان لشکرکشی و حمله به گیلان از تسخیر این ولایت چشم پوشیده بود و ملوک گیلان نیز در برابر مصون ماندن خاک خود از هجوم لشکریان تیمور و به منظور اجتناب از جنگ و خونریزی به پرداخت مبالغی در سال به عنوان خراج تن در داده بودند. نظام الدین شامی مورخ دوران تیموری درباره روابط ملوک گیلان و تیمور در کتاب ظفرنامه که به شرح فتوحات امیر تیمور اختصاص دارد نوشته است:
«ملوک گیلان که سالها بل قرنها بود که در مقام فرمانبرداری، هیچکس را گردن ننهاده بودند مطیع و منقاد گشته مال فرستادند و خراج قبول کردند و امان طلبیدند. بندگی حضرت، ایشان را امان داده عذر تقصیرات ایشان قبول فرمود و به سیورغال و خلعت مخصوص گردانید.»
نباید فراموش کرد که نظام الدین شامی که در جو سیطره امیر تیمور میزیسته و توسط او ملزم و مکلف به نوشتن شرح پیروزیهای وی گردیده است ناچار به تعریف و تمجید از کارهای تیمور و بزرگ نمایاندن اعمال او و حتی تطهیر جنایات وی بوده است. اما به هرترتیب از خلال نوشتههای او میتوان به حقایق و وقایع تاریخی پی برد.
مدتهای مدید روابط ملوک گیلان و تیمور بر این شیوه ادامه داشت و ملوک گیلان با پرداخت خراج سالانه از هرگونه تعرضی مصون بودند حتی طبق مدارک و شواهد تاریخی تا اوائل سال 788 هجری بین تیمور و ملوک گیلان روابط حسنه برقرار بوده است. در نامهای که تیمور در اوائل سال مزبور به سید علی کیا نوشته از حسن توجه و محبت وی به خاطر رد کردن تقاضای امیر پیرولی تشکر و سپاسگزاری نموده است.
امیر پیرولی بیسور از امیران درگاه طغا تیمور آخرین سلطان مغول در ایران بود که پس از کشته شدن طغا تیمور قدرت و نفوذ زیادی پیدا کرد و استرآباد را تصرف نمود. وی لقمان پسر طغا تیمور را فراری ساخت اما سرانجام با حمله تیمور مصادف شد و پس از جنگهای پراکنده راه فرار در پیش گرفت. پیرولی رسولانی نزد میر سید علی کیا فرمانروای شرق گیلان فرستاده از وی تقاضای پناهندگی کرد ولی میر سید علی تقاضای او را نپذیرفت. امیر تیمور پس از اطلاع از رد تقاضای پناهندگی پیرولی نامه تشکرآمیزی به سید علی کیا نوشت و تحف و هدایایی نیز برای وی ارسال داشت.
مدت کوتاهی از ارسال این نامه نگذشته بود که روابط بین امیر تیمور و سید علی کیا تیره شد و سید علی کیا علم طغیان برافراشت و از پرداخت هرگونه باجوخراج به امیر تیمور خودداری کرد. وی حتی قدم از خاک گیلان بیرون گذاشته نقاط دیگر را نیز مورد حمله و تعرض قرار داد. بر طبق نوشته حافظ ابرو مورخ معتبر دوران تیموری لشکریان گیلان در سال 788 هجری قزوین را مورد حمله قرار داده راه سمرقند و خراسان را مسدود کردند. حافظ ابرو که در دربار تیمور بوده و در سفرها نیز تیمور را همراهی میکرده است هنگام وصول خبر تعرض گیلانیها به قزوین در رکاب تیمور بوده و خود با صراحت این نکته را یادآوری مینماید: «بعد از یک هفته که در شمّ غازان نزول فرموده بودند از طرف سلطانیه آواز رسید که لشکریان گیلان در قزوین خرابی میکنند و راه سمرقند و خراسان را در بند آوردهاند. بندگی حضرت اعلی امیر عادل را طلب کرد و گفت مردم گیلان در قزوین خرابی میکنند … میباید که به عیسی و اعجکی که در قلعهاند مکتوب بنویسی تا ایشان را معاونت نماید … امیر عادل این بنده را فرمود تا مکتوبات به این جماعت نوشتم و این حال در بیست و چهار سنه ثمان و ثمانین و سبعمائه بود.»
تیمور با آنکه ممالک و سرزمینهای بسیاری را تسخیر کرده و بر ارمنستان و هرات و خراسان و مازندران و شروان و اصفهان و قسمتی از خاک روسیه دست یافته بود از حمله به گیلان و مقابله با گیلانیان خودداری میکرد. وی صلاح کار را چنین تشخیص داده بود که اختلافات خود را با فرمانروای شرق گیلان به صورتی مسالمتآمیز حلوفصل نماید لذا نامه تهدیدآمیزی برای وی فرستاده او را به تسلیم و اطاعت دعوت کرد.
سید علی کیا که مردی شجاع و متهور و دارای ایمان و اخلاص و ارادهای محکم و استوار بود پاسخ دندانشکنی به دربار تیمور ارسال داشت.
اگر قدرت تیمور و آوازه شهرت او را در آن روزگاران بخاطر آوریم به میزان شجاعت و شهامت و ایمان و اخلاص سید علی کیا پیمیبریم. تیمور تا آن زمان هرگز طعم شکست را نچشیده و در تمام جنگها به پیروزی و موفقیت دست یافته بود. او یکی از بیرحمترین و سفاکترین جهانگشایان تاریخ بشمار میرفت که صدها هزار نفر را از دم تیغ گذرانده بود. در اصفهان به فرمان او با هفتاد هزار سر بریده چند منار بنا کردند.
فرمانروای شرق گیلان با اتکاء به ایمان و اراده خود و سلحشوران دلیر گیلانی چنین خونخوار بیرحمی را مورد فحاشی قرار داده زشتترین ناسزاها را نثار وی کرده بود. اما با نهایت شگفتی ملاحظه میکنیم که تیمور، نامه مزبور را بدون جواب گذاشت و تا زمانیکه سید علی کیا فرمانروائی داشت از لشکرکشی و تجاوز به گیلان خودداری کرده آن را به فرصتی مناسب موکول نمود. مدتزمانی طول نکشید که این فرصت با کشته شدن سید علی کیا بدست آمد. سید علی و برادرش مهدی به سال 799 در وقت نماز جمعه بقتل رسیدند و سید رضا فرزند سید علی بجای پدر نشست.
تیمور با استفاده از موقعیت دستور حمله به گیلان را صادر کرد و لشکری به این سرزمین فرستاد اما پس از مذاکراتی چند با برخی از امرای گیلان به توافق رسیده قراردادی در طارم با ایشان منعقد کرد. بر طبق قرارداد مزبور گیلانیان تعهد کردند هرسال مقادیری ابریشم و تعدادی اسب و گاو به عنوان خراج بدهند. مؤلف ظفرنامه در این زمینه مینویسد:
«… و در خلال این احوال ملوک جبل و دیالمه به حضرت گردون اقتدار آمدند و مقدّم ایشان ملک و مرتضی اعظم صاحب السیف و القلم قدوه العتره الظاهره زبده العشره الزاهره سید رضا کیا، که به شرف نسب، نامدار و انتما به دودمان بزرگوار سید المرسلین صلوات اللّه علیه بر اقران متفوّق بود و به فضایل علمی و ملکات ملکی به ذروه اعلی متمسّک و چون قاعده مقرر و ضابطه معین است که … کریمان قدر کریمان دانند و بزرگان از عهده توقیر بزرگان بیرون آیند مقدم عزیز او را به اعزاز و اجلال تلقی کرده تربیتهای پادشاهانه در حق او به تقدیم رسانید و آنچه درباره چنان سیدی بزرگوار از حضرت چنین ملکی بااقتدار، که سایه آفریدگار است، سزد ارزانی داشت تا به زبان حال و بیان مقال این ترنم میکرد … و تربیتهای خسروانه را به دعا و ثنا مقابل گردانیده … و از جمله کرمهای پادشاهانه بعد از خلع و احسان و عطاهای بیحدّ و گران آن بود که مال گیلانات بر ده هزار من ابریشم که به سنگ هرات پانزده من باشد و هفت هزار اسب و سه هزار گاو مقرر شده بود. خواست که تربیت او به طریقهای فرماید که رجحان او بر سایر ملوک گیلان ظاهر شود و ایشان جمله ممنون منت او باشند. از آن جمله از آنچه بر مرتضی مشار الیه و امیر محمد مقرر بود نصفی و از آنچه بر بقیه ملوک گیلان مقرر بود ثلثی به یک دفعه و یک قلم درباره او انعام فرموده و فرمان جهان مطاع به نفاذ پیوست.»
مؤلف روضه الصفا در این زمینه مینویسد چون امرای گیلان فقط به ارسال رسل و هدایا اکتفا میکردند و مراتب انقیاد و اطاعت به ظهور نمیرسانیدند امیر تیمور سپاهی به سرپرستی چند تن از فرماندهان به گیلان فرستاد و سپس فرمان داد که امیرزاده شاهرخ با چند قشون از چریک منصور نیز به آن ولایت بروند. هنگامیکه امرای گیلان از نزدیک شدن سپاه تیمور آگاهی یافتند رسولانی فرستاده آمادگی خود را برای پرداخت باجوخراج اعلام کردند. مراتب به اطلاع تیمور رسید و وی موافقت نمود لذا سید رضا گیلانی و امیر محمد رشتی، دو تن از ملوک گیلان به اتفاق نمایندگان اعزامی از جانب سایر سرداران گیلان به دربار امیر تیمور رفتند و متعهد پرداخت باج و خراج گردیدند.
پرداخت باجوخراج از سوی ملوک گیلان به امیر تیمور مدت زیادی ادامه پیدا نکرد. تیمور به سال 807 هجری هنگامیکه به قصد تسخیر چین عازم آن کشور بود در کنار سیحون چشم از جهان پوشید و گیلانیان از زحمت پرداخت خراج آسوده شدند.
در دوران جانشینان تیمور نیز گیلان استقلال داشت و باجوخراج نمیپرداخت. در تمام این دوران بخش وسیعی از گیلان زیر فرمان خاندان کیا یا به قول مورّخان قدیم سلسله کیائیه بود. این سلسله بیش از دو قرن، از سال 772 تا اوائل قرن یازدهم هجری فرمانروائی کردند. سرسلسله دودمان کیا سید علی بود؛ فرزندش سید رضا کیا تا سال 829 زمام امور شرق گیلان را در دست داشت. پس از وفات او کارکیا ناصر جای او را گرفت. در زمان فرمانروائی ناصر اداره امور طالقان از سوی جهانشاه ترکمان به وی محول شد. پس از آن که وی در سال 851 وفات یافت فرزندش کارکیا سلطان محمد جانشین وی گردید. دوران حکومت او تا سال 883 ادامه داشت. پس از وفات سلطان محمد فرزند او کارکیا میرزا علی به فرمانروائی دست یافت. در زمان کارکیا میرزا علی اسماعیل صفوی به لاهیجان مقر حکومت او پناهنده شد و به کمک وی نخستین گامهای موفقیتآمیز را برای جلوس بر تخت پادشاهی ایران برداشت.پس از کارکیا میرزا علی چند تن دیگر از خاندان کیا زمام امور را در بخش وسیعی از گیلان در دست داشتند؛ مشهورترین آنان خان احمد خان فرزند سلطان حسن بود که تا زمان شاه عباس فرمانروائی داشت. با پناهنده شدن او به دربار عثمانی، چنانکه در صفحات بعد خواهد آمد، خاندان کیا منقرض شد و گیلان نیز استقلال خود را از دست داد.