دریای خزر در ادبیات سفرنامهنگاران و تاریخ نگاران
دریای خزر در ادبیات سفرنامهنگاران و تاریخ نگاران/ از دیرینه زمان
به قلم؛ محمود اصغری/ نویسنده کتاب “پویشی در گیلان شناسی“
“هرودوت“، تاریخ نگار یونان باستان، “ارسطو“، فیلسوف یونان باستان، به دریاچه بودن دریای خزر آگاه بودند ودر نوشتههای خود، آن را با نام” دریاچه” آورده اند. “ابن خلدون“، جامعه شناس تونسی، در جایی از “بحر خزر” به عنوان” بحیره” یا دریاچه یاد کرده است. تاریخ نگاران و جغرافی دانان نام آشنایی مانند “مسعودی “، در” مروج الذهب”،” استخری” در” مسالک الممالک “،” یاقوت حموی” در “معجم البلدان”، “ابوالفدا “، در” تقویم البلدان”،” ابی الفقیه“، در “تقویم البلدان”، “مارکوپولو“، گردشگر ایتالیایی، در سفرنامه مشهور خود نیز به دریاچه بودن دریای خزر آگاه بودند. به عنوان نمونه،” استخری” نوشته است؛ “… واین دریا، به هیچ دریا پیوسته نیست و اگر کسی خواهد که گرد این دریا گردد، هیچ چیز او را باز ندارد. “(مسالک الممالک، صغحه ۱۷۵) ” یوری فیگالوف“، استاد دانشگاه کیف، بر این باور است که یکی از منابع بزرگ نفت در نیمکره شمالی، زیر بستر دریای خزر وجود دارد وزمینشناسان میگویند که؛ حوزه نفتی دریای خزر، آنقدر وسیع است که ۵ برابر خود دریای خزر است. (گیلان در گذرگاه زمان، صفحه ۳۳) “ژول یونر فرانسوی“، بر این باور است که دریای خزر در گذشته به اقیانوس منجمد شمالی متصل و اراضی بین دریا و اقیانوس، زیر آب بوده است. (گیلان در گذرگاه زمان، صفحه ۳۱) “حسن پیرنیا، مشیرالدوله“، از قول “هون تینگ تون، جغرافی دان آمریکایی، نقل میکندکه؛ سطح دریا در زمان اسکندر مقدونی ، ۱۵۰ پا بالاتر ازسطح کنونی بوده است. (گیلان در گذرگاه زمان، صفحه ۳۲)
برای دریای خزر، در آثار گذشته و نوشتههای کنونی، نامهای گوناگونی ذکر شده است، که ریشه آن ها را میتوان با توجه به اقوامی که در کرانههای آن میزیستند؛ ( خزر، کاسپین، تبور)، یاشهرها و بندرگاههایی که در سواحل آن قرار داشتهاند؛ (ساری، بادکوبه، طبرستان، مازندران)، دانست. در هیچ یک از نوشته های نویسندگان خاوری و باختری دوران پیش از اسلام، نامی از “خزر” بر دریای شمال ایران دیده نشده است. در نوشتههای نویسندگان اسلامی، این دریا را در کنار نامهای دیگر، “خزر “هم نامیده اند. در آغاز سده هفتم میلادی،” قوم خزران”، در دشتهای سفلای رود تِرک و رود ولگا و شمال کوه های قفقاز، سکونت داشتند. ( ایران و تُرکان، در روزگار ساسانیان، صغحه ١۴۵) نام دریای خزر، از همان” قوم خزران”، ساکن در کرانه دریا گرفته شده است. (فرهنگ فارسی معین، جلد پنجم، صفحه ۴۷۸). در عهد هخامنشیان و اشکانیان، دریای هیرکان(گرگان) یا “ورکانه” نام دریاچه بزرگی که امروز به نام دریای خزر خوانده میشود، بوده است. ورکانه( پارسی) و هیرکانیا( یونانی) است.( وُرک) به معنی گرگ در پارسی امروزی و( ورکانه) به معنی گرگان میباشد. اعراب آن را دریای جرجان یا گرگان میخوانده اند. به باور “عنایت الله رضا” در کتاب” نام دریای شمال ایران “، محتملترین نام امروز این دریا،” دریای کاسپین ” است.، کاسپین، کاسپن، کاسپیس، کاسپیش، اصطلاحی است که در بسیاری از زبانهای باختری و حتی در زبان عِبری، برای دریای شمال ایران به کار میبرند. کاسیها یا کاسیان، مردمان سفید پوستی بودند که از هزاره دوم پیش از میلاد تا دوره ساسانی، مکتوبها و اشارههایی به حضور آن ها در شمال و باختر ایران وجود دارد. “کاسپین”، صفت وصفی یا نَسَبی است برای کاسپی( فرانسوی/انگلیسی) و به طور کلی، “کاسپین”، اروپایی شده کاسی و کاسپی است. به طور کلی دو نام “هیرکانیها و” کاسپی”، دیرینهترین نامهای دریای خزر است. (نام دریای شمال ایران، صفحه ۱۸۰) دریای طبرستان نام دیگری است که در منابع کهن آمده است.
بنابر استعلامی که در سال ۱۳۸۱ خورشیدی از وزارت خارجه وقت جمهوری اسلامی ایران به عمل آمد، آن وزارتخانه اعلام کرد؛ نام بینالمللی دریای شمال ایران “کاسپین” و نام آن در زبان ترکی و فارسی، “خزر “ و در زبان عربی هر دو نام” قزوین“ و “خزر“ به کار میرود و در تمام اسناد بینالمللی که یک طرف آن ایران بوده، همواره نام “خزر” به کار رفته است و“دریای مازندران “هم یک نام محلی است که فقط در ایران گاهی در متون رسمی مورد استفاده قرار میگیرد.
البته این نامگذاری انتقادات فراوانی در داخل کشور داشته و هنوزم دارد. چرا که پژوهندگان و ایران شناسان، با توجه به اسناد تاریخی، بر این باورند که نام “خزر” برگرفته از قوم تاریخی “خزران” بوده که درقسمت شمال و شمال باختری این دریا سکونت گزیده و بیتردید سابقه ستیز دیرینه با ساسانیان را هم در کارنامه خود داشته اندو حال نامگذاری پهنه آبی شمال کشور به نام این قوم مهاجم، وجاهت ملی و تاریخی ندارد. از دیگاه نگارنده این یادداشت، بهترین و شایستهترین نام، چه در متون داخلی و چه در مکاتبات بینالمللی، دریای کاسپین(caspian) است و تمایز نامگذاری در مکاتبات داخلی و خارجی ضروری به نظر نمیرسد و توجیهی ندارد که ما نام خزر را به کار ببریم. آن گاه که دنیا، با واژه کاسپین، مانوس تراست و کاسپین، ریشه تاریخی ایرانی دارد، کاربرد واژه خزر، موجه به نظر نمی رسد.