نگرشی کوتاه بر زندگی احسان الله خان دوستدار

در تبیین ادوار زندگی و ویژگیهای حیات سیاسی احسان الله خان میتوان چهار دوره را درنظر گرفت. مرحله اول از بدو زندگی تا پایان حضورش در درگیریهای منطقه غرب ایران که همزمان است با جنگ جهانی اول.

دوره دوم حضور او در کمیته مجازات و جایگاه و نقش وی در این مقطع است. شاید مهمترین و تأثیرگذارترین مرحله مربوط به حضور او در کنار میرزا کوچک خان و نهضت جنگل باشد. مرحله پایانی به عزیمت وی از ایران و سپری کردن سالهای پایانی زندگی اش در خاک شوروی باز میگردد. نکته بارز در تمامی این مراحل عملکرد افراطی و افزایش دامنه این تندروی هاست. خاطرات احسان الله خان به خوبی گویای این نکته است.
احسان الله خان فرزند «میرزا علی اکبر حافظ الصعه» به سال 1305ق در ساری متولد شد. او تحصیلات خود را در مدرسه تربیت تهران دنبال کرد و در مدرسه سن لویی به فراگیری زبان فرانسه پرداخت.1
خانواده احسان الله خان به دوستدار شهرت داشتند. از این رو گاهی به عنوان لقبی خانوادگی برای احسان الله خان به کار میرفت. ابراهیم فخرایی از او به عنوان آموزگار زبان فرانسه فرزندان «میرزا عیسی خان املشی» یاد کرده است.2 علاوه بر این در حوادث مربوط به مشروطیت وی را در زمره مجاهدین قرار میدهد.3
وی پس از پیروزی انقلاب مشروطیت به عضویت انجمن حقیقت، یکی از انجمنهای مشروطه خواه ساری، درآمد. در دوره استبداد صغیر همراه با مجاهدین شمال در ماجرای فتح تهران حضور داشت. پس از آن به ساری بازگشت و در مدرسه ای که آزادیخواهان ساری دایر کرده بودند به آموزش زبان فرانسه پرداخت. در تهاجم «ابوالفتح میرزا سالارالدوله»، از مرزهای شمالی، حاضر شد.4
از میزان و نوع فعالیت های احسان الله خان تا زمان حضورش در منازعات غرب ایران همزمان با جنگ جهانی اول اطلاع دقیقی در اختیار نیست. با توجه به دیدگاه های افراطی او بعید به نظر نمی رسد که در دوران پس از مشروطیت با «حیدرخان عمواوغلی» و «حسینخان لله» همراه بوده باشد. نقش این دو در ترور «سید عبدالله بهبهانی» مشخص و آشکار است. رفاقتی که بعدها بین احسان الله خان و حسین خان پیدا شد، نشانگر نزدیکی فکری و عملی این دو بود.
ارتباط عمواوغلی با چهره های افراطی و آموزش آنان میتواند در خصوص احسان الله خان هم صدق کند. «اسدالله خان ابوالفتح زاده» که بعدها از پایه گذاران کمیته مجازات شد، ارتباط نزدیکی با عمواوغلی داشت. با توجه به گفته احسان الله خان مبنی بر پیوند دوستانه با ابوالفتح زاده، می باید ردپای احسان الله خان را در برخی تحرکات افراطی پس از مشروطیت نیز جستجو نمود.
با آغاز جنگ جهانی اول و بی ثمری اعلام بیطرفی ایران، روسها و انگلیسیها برای ممانعت از حضور و فعالیت آلمانها و ترکها بر دامنه فعالیت خود در ایران افزودند. سقوط مکرر دولتها و شکل گیری دولت مهاجرت در کرمانشاه، از ویژگی های این ایام بود. دولت مهاجرت که متشکل از تعدادی از نمایندگان مجلس سوم و افراد و گروههای ضدروس و انگلستان بود، در مناطق غربی ایران به زد و خورد با نیروهای نظامی روس پرداختند. روسها عملاً بخش های شمالی ایران را اشغال نموده در تعقیب کابینه مهاجرت به مناطق ساوه، اراک، بروجرد، همدان و کرمانشاه سرازیر شده بودند. به هر صورت این دولت نتوانست به اهداف و برنامه های خود دست یابد. روسها نیز به دلیل شکل گیری انقلاب 1917م خاک ایران را تخلیه کردند. احسان الله خان به همراه حسینخان لله در زمره مهاجرین بود. و آنگونه که در خاطراتش آورده، فرماندهی یک دسته را برعهده داشته است. بارزترین ویژگی این دوران از زندگی احسان الله خان عدم همراهی و همفکری او با رهبران مهاجرین است. وی در خاطراتش به شدت اعمال و رفتار و شیوه جنگ رهبران مهاجرین از جمله «نظام السلطنه مافی» را سرزنش میکند. شاید بتوان گفت او به نوعی اختلافات دولت مهاجرت را دامن زد. حتی با جدا کردن گروه خود از آنها مخالفت ها را تا جایی دنبال میکند که به همراه حسینخان لله و «کریم دواتگر» طرحی برای ترور نظام السلطنه مافی ساماندهی میکنند. اما با آشکار شدن این توطئه، مجبور به اختفا می شوند.5
آنان پس از ناکامی های مکرر در مناطق غربی به تهران باز میگردند. در این زمان مرحله دیگری از فعالیت های احسان الله خان آغاز میگردد. کمیته مجازات، سازمانی تروریستی بود که در اواخر سال 1334ق توسط «ابراهیم خان منشی زاده» و «اسدالله خان ابوالفتح زاده» تشکیل شد. آنها به زعم خود با هدف ترور خائنین به کشور، این کمیته را پایه گذاری کردند و چند نفری را هم به قتل رساندند. بی تردید افکار و عملکرد اعضای کمیته مجازات با نگرشهای احسان الله خان هماهنگی داشت. چون احسان الله خان از قبل با ابوالفتح زاده و کریم دواتگر آشنایی داشت، کشف ارتباط او با این شبکه کار دشواری نیست. کریم دواتگر که خود یکی از تروریست های کمیته بود، سابقه ترور «شیخ فضل الله نوری» را در کارنامه اش دارد. او در جنگهای غرب ایران نیز حضور یافته بود و بلافاصله پس از بازگشت ابوالفتح زاده به واسطه آشنایی با او، زمینه ورودش را به کمیته فراهم کرد.6

به این ترتیب اطلاع از اعضا و عملکرد کمیته مجازات برای احسان الله خان چندان دشوار به نظر نمیرسید. در عین حال برای جلب اعتماد اعضای کمیته، او و حسین لله «میرزا محسن مجتهد»، داماد آیت الله بهبهانی را که نامش در فهرست ترور کمیته قرارداشت، روز هفدهم شعبان 1335 در بازار حلبی سازها، بین مسجد شاه و مسجد جمعه، مورد حمله قرار داده و او را کشتند.7
با کشته شدن میرزا محسن مجتهد، کمیته مجازات در اطلاعیه ای این قتل را به نیروهای خود منتسب میکند. نکته قابل تأمل در این مسئله حضور حسینخان لله در قتل آیت الله بهبهانی و پس از آن دخالت مستقیم در ترور داماد او میرزا محسن مجتهد است. با توجه به همراهی و نقش مستقیم احسان الله خان در این قتل می بایست ردپای وی را تا ماجرای ترور بهبهانی نیز جستجو کرد و احتمال دخالتش را در آن ترور نیز از نظر دور نداشت. به نظر میرسد کشتن میرزا محسن در مقایسه با سایر ترورهای کمیته، بیشتر در جامعه منعکس شده باشد. منشی زاده در این خصوص مینویسد: «این قتل که مردم آن را از جانب کمیته مجازات می دانستند، ترس کمیته را در دلها انداخت و مردم دچار هول و وحشت زیادی شدند. از اینکه کمیته کوچکترین واهمه ای از نفوذ افراد نمیکند، غرق حیرت شدند. عاملی که این ترس را بیشتر می ساخت، کشته شدن میرزا محسن در روز روشن و در مقابل چشم صدها نفر بود.»8
پس از این اقدام احسان الله خان مدتی به عنوان تروریست در خدمت «کمیته ایران» قرار داشت. این کمیته توسط نصرت الدوله فیروز و برای خنثی کردن اقدامات کمیته مجازات تشکیل شد که توفیق چندانی به دست نیاورد. احسان الله خان نیز با این توجیه که از پول و اسلحه آنها به نفع کمیته مجازات بهره برداری کند به عضویت کمیته ایران درآمد.9
با اوجگیری ترس و وحشت عمومی از عملکرد کمیته مجازات، سرانجام با بی احتیاطی «میرزا مهدی خان سلمانی» خواهرزاده حسین خان لله، نظمیه او و احسان الله خان را بازداشت کرد. اما بازجویی از آنها بی نتیجه بود و «عبدالله خان بهرامی» رئیس نظمیه تهران تحت فشار و تهدید کمیته مجازات مجبور به آزادی آنها شد.
در خصوص دخالت مستقیم یا غیرمستقیم احسان الله خان در سایر قتل های کمیته مجازات اطلاعی در اختیار نیست. سرانجام در اواخر سال 1335ق با بروز اختلاف جدی بین اعضای کمیته مجازات، نظمیه اکثر اعضای آن را شناسایی و بازداشت کرد. تقریباً تمامی اعضای کمیته در تهران دستگیر شدند، اما احسان الله خان و حسینخان لله به شمال فرار کردند. بر اساس گزارش روزنامه ایران، حسینخان لله نیز پس از تعقیب به وسیله نظمیه رشت دستگیر و به تهران انتقال داده شد.10
نکته حایز اهمیت در این بازداشت ها اینکه تمامی اعضای کمیته و حتی حسینخان لله نزدیکترین دوست احسان الله خان دستگیر شدند و فقط احسان الله خان از دست مأموران نجات یافت. این مسئله نیز از دیگر مباحثی است که بر رفتارهای سیاسی احسان الله خان سایه افکنده است و با توجه به نقش آینده او در نهضت جنگل، تردیدها را درباره صداقت گفتاری و رفتاری او افزون میسازد. اما مهمترین و مؤثرترین ایام فعالیت احسان الله خان را باید در زمان حضورش در نهضت جنگل جستجو کرد. بدون تردید پیگیری شیوه رفتاری وی در طول مدت فعالیتش در نهضت جنگل، عامل مهمی در ایجاد اختلاف و بروز دوگانگی در سازمان نهضت جنگل بود. دوران اقامت احسان الله خان در شمال را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول، همراهی با اعضای نهضت جنگل و نزدیکی با میرزا کوچک خان؛ در تمام این مدت اختلافات فکری و اعتقادی این دو به خوبی مشهود بود. اما این اختلافات جدایی قطعی را به همراه نداشت. اما مرحله دوم که بیشتر به دوره ورود نیروهای شوروی به گیلان باز میگردد به جدایی قطعی میرزا کوچک از احسان الله خان و عزیمتش به جنگل منتهی شد. این مرحله تا پایان حیات میرزا کوچک خان و عزیمت احسان الله خان از گیلان ادامه یافت.
زمان دقیق ارتباط میرزا کوچک خان و احسان الله خان مشخص نیست. اما آن گونه که احسان الله خان در خاطراتش می آورد، گویا پیش از آغاز جنگ جهانی اول در تهران همدیگر را ملاقات میکنند و برای مبارزه با استیلای بیگانگان و همچنین خائنان داخلی تصمیم به مبارزه میگیرند.11
میرزا کوچک خان برای سامان بخشیدن به این مبارزه به شمال میرود و احسان الله خان در همدان علیه روسها وارد جدال میشود. منابع از ارتباط میرزا کوچک خان با احسان الله خان ذکری به میان نیاورده اند. اما احسان الله خان در خاطراتش یادآور میشود که فرستاده ای از طرف کوچک خان برای دریافت کمک مالی و اسلحه در همدان با او ملاقات کرده است که بسته بودن مسیر توسط روسها امکان برقراری ارتباط را از بین برده است.12
پذیرش احسان الله خان توسط میرزا کوچک و قرار گرفتنش به عنوان یکی از رهبران جنبش تا حدی نشانگر اعتماد رهبر نهضت جنگل به این فرد بوده است.
یکی از منابع مینویسد: «احسان الله خان به وسیله محمودرضا که از همشاگردان میرزا و از طلاب مدرسه جامع رشت بود به میرزا معرفی گردید و مورد احترام او قرار گرفت و بعدها به علت ابراز لیاقت از نزدیکان مورد اعتماد [وی] محسوب گشت.»13
با وجود اینکه میرزا کوچک خان احسان الله خان را مورد اعتماد قرار داد اما او ظاهراً از روی اضطرار این همراهی را می پذیرد. در جایی می نویسد: با آنکه میرزا از آزادیخواهان دست راست بود و من این موضوع را به خوبی می دانستم به عللی مجبور به همکاری با او بودم.14
تحت این شرایط برخورد با بازمانده نیروهای روس در گیلان و رویارویی با نیروهای نظامی انگلیس وجهه همت رهبران نهضت قرار گرفت. نحوه برخورد با عناصر آلمانی و ترک که در خدمت نهضت جنگل بودند یکی از مسائلی بود که در همین مراحل آغازین، زمینه اختلاف بین طرفین را فراهم کرد. احسان الله خان خواستار اخراج آنها از نهضت بود و در مقابل معتقد بود باید از انقلابیون جدید شوروی کمک گرفت. این مسئله به دلیل مقاومت میرزا کوچک خان، مطابق امیال احسان الله خان پیش نرفت. نکته دیگر نوع برخورد و رویارویی با نیروهای انگلیس بود. ارتش انگلیس به فرماندهی «دنسترویل» قصد عبور از گیلان و رسیدن به باکو را داشت. نیروهای جنگل و احسان الله خان در چند نقطه به مقابله با آنها پرداختند اما توفیقی نیافتند و در چندین مرحله از آنها شکست خوردند. میرزا تحت شرایطی خاص و برای حفظ موجودیت نهضت جنگل مجبور به انعقاد پیمان صلحی با انگلیسی ها شد که بر اساس آن انگلیسی ها، موجودیت نهضت جنگل را به رسمیت شناختند. این موضوع از دیگر موارد اختلافی آنها بود و ثمره این اختلاف، تضعیف قدرت نهضت و از هم پاشیدگی سازمان نهضت بر اثر تهاجم نیروهای دولتی بود. دکتر حشمت یکی از نزدیکترین یاران میرزا کوچکخان در این ماجرا دستگیر و اعدام شد.
این ناکامی بر روحیات میرزا کوچک خان و سایر افراد نهضت تأثیر منفی گذاشت. از این رو تمایل نسبی که پیش از این برای کمک گرفتن از انقلابیون قفقاز شکل گرفته بود، این بار با شدت بیشتری توسط احسان الله خان به میرزا کوچک خان تلقین شد و او رضایت داد که با نیروهای انقلابی شوروی ارتباط برقرار نماید. پس از ایجاد این روابط و مکاتباتی که صورت گرفت، نیروهای بلشویک نیز با استفاده از فرصت پیش آمده نیروهای نظامی خود را در ساحل انزلی پیاده کردند.15
میرزا کوچک خان تحت شرایطی حاضر به پذیرش کمک و همکاری بلشویک ها گردید که از تبلیغات کمونیستی خودداری نمایند، در امور داخلی ایران مداخله نکنند و فقط در قبال دریافت وجه به نهضت جنگل اسلحه بفروشند.
پس از انعقاد قرارداد با بلشویک ها، شهر رشت که از نیروهای دولتی روس و انگلیس تخلیه شده بود در اختیار نیروهای نهضت جنگل قرار گرفت و در روز 24 رمضان 1338 کمیته انقلاب گیلان با عضویت میرزا کوچک خان، احسان الله خان و خالو قربان و چند نفر دیگر تشکیل شد.16
دوران تداوم جمهوری شورایی دیرزمانی نپایید و زمینه های اوجگیری اختلافات و جدایی بین میرزا کوچک خان و احسان الله خان فراهم شد.
آنچه بر این اختلافات دامن زد، فعالیت برخی از اعضای حکومت شورایی گیلان در تبلیغ مرام کمونیستی و تلاش در صدد اجرایی کردن برنامه های آن بود. به قول یکی از نویسندگان حاضر در ماجرای نهضت جنگل، تضاد فکری و عملی جناح چپ با میرزا، عدم توافق در مورد حدود دخالت نیروهای شوروی، و تبلیغات حزب کمونیست و توقیف کالاهای تجار ایرانی در بادکوبه از عوامل اصلی این اختلافات بود.17
عناصر وابسته به احسان الله خان و خالوقربان براساس بینش شخصی و نگرشهای چپگرایانه خود نه تنها به مصادره اموال و املاک مردم پرداختند، بلکه مقدار معتنابهی از کالاهای تجار ایرانی را که به بادکوبه ارسال شده بود، توقیف کردند. این رفتارها با افکار اعتدالی و مذهبی میرزا کوچک خان به هیچوجه همخوانی نداشت؛ از این رو در 22 شوال 1338 رشت را به مقصد فومنات ترک کرد. بلافاصله احسان الله نیز به همدستی همفکرانش کودتایی علیه هواداران میرزا کوچک خان ترتیب داد و تعدادی از آنها را بازداشت کردند. با این کودتا احسان الله خان حکومت جدیدی با عنوان جمهوری کمونیستی گیلان اعلام کرد. بلافاصله پس از آن به تقسیم زمینها و املاک پرداخت. این اقدام آنها باعث وخیم تر شدن اوضاع دهقانان گردید.18
علاوه بر این فشار مالیاتی سنگین برای تأمین مخارج حکومتی بر مردم وارد شد. احسان الله خان در مساجد و معابر به صورت آشکار به تبلیغ و ترویج اصول کمونیستی پرداخت. با این شرایط اوضاع گیلان رو به وخامت گذاشت و آنچه در این منطقه می گذشت بیشتر به کابوس شبیه بود تا رؤیای ملی گرایانه یا حتی کمونیسم روسی!19
همزمان با این رویدادها، «میرزا حسن خان مشیرالدوله» نخست وزیر ایران با میرزا کوچک خان وارد مذاکره شد و از سوی دیگر نیروهای دولتی نیز به فرماندهی «استاروسلسکی» عازم گیلان شدند. عدم مداخله میرزا کوچک خان باعث غلبه نیروهای دولتی بر رشت شد. اما این برتری دیری نپایید و به دلیل شرایط خاص حاکم بر تهران، نیروهای دولتی شهر را ترک کردند و رشت دوباره به دست کمونیستها افتاد. به نظر میرسد میرزا کوچک خان این بار برای جلوگیری از تضییع حقوق مردم و بازگرداندن نهضت به مسیر اصلی، تصمیم به سازش با احسان الله خان گرفت و پس از چند نوبت مکاتبه و گله گذاری تصمیم به مصالحه گرفتند و میرزا کوچک خان مجدداً وارد رشت شد.
همزمان با این آشتی حیدرخان عمواوغلی نیز در زمره سران نهضت آشکار شد و کمیته اشتراکی شامل عمواوغلی، میرزا کوچک خان و خالو قربان تشکیل گردید. اما به نظر میرسید احسان الله خان همچنان بر دیدگاههای خود اصرار داشت و همین مسئله توافق بین اعضای این کمیته را دشوار ساخته بود. فشار بیش از حد احسان الله خان برای متقاعد کردن میرزا کوچک خان جهت حمله به تهران بی نتیجه بود. به همین دلیل وی خودسرانه نیروهای حامی خود را آماده حمله به تهران نمود. در این میان «ساعدالدوله» فرزند «محمدولی خان خلعتبری سپهسالار» نیز به او قول مساعد داد. نکته جالب توجه اینکه احسانالله خان به لحاظ اینکه میرزا کوچک خان افکار او را نپذیرفت وی را به نداشتن روح انقلابی متهم نمود ولی حاضر شد با فرزند بزرگترین فئودال ایران یعنی ساعدالدوله متحد شود.20
اما خدعه وی به احسان الله خان و مقاومت نیروهای دولتی برنامه احسان الله خان را با شکست جدی مواجه ساخت. این واقعه در اردیبهشت 1300 اتفاق افتاد.21
این ناکامی در کنار واقعه ملاسرا که منجر به قتل حیدرخان عمواوغلی و چند نفر دیگر گردید عملاً امکان همراهی طرفین را از بین برد و به دشمنی میان میرزا کوچک خان و احسان الله خان انجامید. اما به دلیل توافق شوروی و انگلیس بر سر ایران و عقب نشینی بلشویکها از گیلان، نیروهای دولتی با هدایت رضاخان سردار سپه علیه نهضت جنگل وارد عمل شدند. با تضعیف قدرت نهضت فروپاشی آن سرعت گرفت و میرزا کوچک خان نیز تن به تسلیم سپرد و در سرما جان داد. اما احسان الله خان و تعدادی از همراهانش اجازه یافتند از طریق انزلی با کشتی راهی بادکوبه شوند.22
دقیقاً داستان کمیته مجازات در این مقطع هم تکرار شد و احسان الله خان که علیرغم دستگیری تمامی عناصر آن ماجرا توانست جان خود را نجات دهد، این بار نیز با وجود دستگیری و یا کشته شدن بیشتر سران نهضت جنگل، توانست از مهلکه بگریزد.
آخرین مرحله از زندگی احسان الله خان به دوران اقامت وی در قفقاز برمیگردد. به نظر نمی رسد در این دوران روزگار خوشی بر او گذشته باشد. سیاستهای سخت و دشوار کمونیستها و دیدگاههای سختگیرانه استالینستی بر زندگی احسان الله خان و برخی از همراهان او سایه افکنده بود. هر چند در آغاز اجازه حمل اسلحه داشتند و مقرری هم دریافت میکردند، اما در تصفیه حساب، چند نفری از آنها به قتل رسیدند. شورویها که به شدت نسبت به نفوذ جاسوسان انگلیسی حساسیت داشتند به احسانالله خان ظنین شدند و او را به قتل رساندند.

دکتر عبدالله متولی

پانوشتها:
٭ استادیار گروه تاریخ و عضو هیئت علمی دانشگاه اراک.
-1 مهجوری، اسماعیل، تاریخ مازندران، ج 2، ناشر مؤلف، ساری، 1345، ص 294.
-2 فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، انتشارات جاویدان، تهران، 1354، ص 339.
-3 همان.
-4 تاریخ مازندران، ص 294.
-5 جودت، حسین، یادبودهای انقلاب گیلان و تاریخچه جمعیت فرهنگ رشت، بینا، 1351، ص 7.
-6 مجله ترقی، شم 1149، بهمن 1343، ص 9.
-7 کمیته مجازات و خاطرات عمادالکتاب، به اهتمام محمدجواد مرادینیا، تهران، اساطیر، 1384، ص 71.
-8 مجله ترقی، شم 1153، اسفند 1343، ص 6.
-9 تبریزی، جواد، اسرار تاریخی کمیته مجازات، انتشارات فردوسی، تهران، 1362، صص 56 ـ 55.
-10 روزنامه ایران، شم 174، س دوم، سوم جمادیالاول 1336، ص 1.
-11 منشور گرکانی، سیاست دولت شوروی در ایران از 1296 تا 1306، بینا، تهران، 1326، ص 30.
-12 متن خاطرات، ص 18.
-13 رفاهی، احمد، جنبشهای انقلابی ایران، بینا، 1346، ص 311.
-14 سپهر، مورخالدوله، ایران در جنگ بزرگ، تهران، ادیب، 1362، ص 385.
-15 روزنامه رعد، شم 49، 1338ق، ص 1.
-16 صفایی، ابراهیم، مقدمات کودتای 1299، انتشارات افست، بیتا، ص 429.
-17 یقیکیان، گریگور، شوروی و جنبش جنگل، به کوشش برزویه دهگان، انتشارات نوین، تهران، 1363، ص 51.
-18 لنچافسکی، جرج، رقابت روسیه و غرب در ایران، ترجمه حورا یاوری، ابنسینا، تهران، 1352، ص 194.
-19 ذبیح، سپهر، تاریخ جنبش کمونیستی در ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، عطایی، تهران، 1364، ص 414.
-20 گیلک، محمدعلی، تاریخ انقلاب جنگل، نشر گیلکان، رشت، 1371، ص 439.
-21 سردار جنگل، ص 346.
-22 جنگلی، میرزا اسماعیل، قیام جنگل، انتشارات جاویدان، 1357، ص 246

منبع : گذرستان

یک پاسخ ارائه کنید