کارکرد زنان گیلانی در عصر مشروطه

کارکرد زنان گیلانی در عصر مشروطه با تکیه بر عریضه های زنان به مجلس شورای ملی – دکتر عباس پناهی

مقدمه
گیلان سرزمینی شاداب و با طراوت است، به گونه ای که در تمام ایام سال طبیعت چشم نواز بوده و همواره زمین و طبیعت با مردمان این سرزمین مدارا می کند. در نتیجه شرایط اقلیمی و جغرافیای طبیعی گیلان موجب شده است تا این ایالت سیر تاریخی، اقتصادی و اجتماعی متفاوتی نسبت به سایر مناطق ایران داشته باشد. دیلمی ها و گیلانی ها همواره در طول تاریخ به جهت مواجه‌شدن با دشمنان مختلف به عنوان جنگجویان زبده معروف شدند. اشتغال دائمی مردان در امور نظامی و جنگی سبب شد تا زنان فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی را برعهده گیرند. کانون اقتصادی گیلان بر مبنای سه محور اقتصادی، ابریشم، برنج و صنایع دستی بود. علاقه مردان به امور نظامی و عدم توجه تولید و پرورش محصولات مورد اشاره موجب مهارت زنان در پرورش ابریشم و فرآورده‌های آن و تولید برنج گردید. فعالیت‌های اقتصادی مداوم زنان گیلانی سبب مشارکت‌های گسترده زنان در امور اجتماعی و امور کار و بازار شد. بنابراین نوع پوشش و فعالیت اجتماعی زنان گیلانی متناسب با کار و فعالیت آنها تغییر یافت. این تغییرهای رفتاری و اجتماعی از نگاه سیاحان اروپایی دور نماند و در سفرنامه‌های اروپاییان بازتاب یافت. با وجود آن که زنان عامل تعیین‌کننده‌ای در تولید ثروت جامعه گیلان بودند اما همانند دیگر زنان ایرانی به دلیل سنت‌های اجتماعی امتیازهای ویژه‌ای به دست نیاوردند. با این حال مهم ترین عاملی که موجب ایجاد دگرگونی های عمیق در وضعیت اجتماعی زنان گیلانی گشت، شکل گیری انقلاب مشروطه و تعمیق مبانی نظری مفاهیم مشروطه به ویژه رادیکال شدن مشروطیت در گیلان بود.
در یک تحلیل و بررسی علمی می توان به تفاوت دست آوردهای مشروطه گیلان با سایر مناطق پی برد. نخستین مدارس نوین زنان، انجمن های نسوان، شکوائیه های زنان به مجلس شورای ملی و ادعای دریافت حق و حقوق ارثی، اقتصادی و اجتماعی از نشانه های تأثیر مشروطه بر زنان گیلانی است.
در مقاله حاضر نویسنده با استناد به عریضه های زنان گیلانی به مجلس شورای ملی قصد دارد تا نقش و کارکرد آنان را در حیات اجتماعی این دوره مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.

نقش مشروطه بر حیات اجتماعی و فکری گیلانیان

از انقلاب مشروطه می توان به عنوان فصلی نوین در حیات فکری و اجتماعی ایرانیان یاد کرد. تأثیر این جریان تا اندازه ای بر جامعه ایران مؤثر بود که به جرأت می توان حیات تاریخی ایرانیان را به دو دوره ی ایران پیش از مشروطه و پس از آن تقسیم نمود. زیرا از منظر جامعه شناسی تاریخی تا پیش از وقوع انقلاب مشروطه، استبداد مطلقه بر ایران حکمفرما بود و تمامی مردم ایران از نگاه حاکمیت، رعیت و زر خرید شاهان به شمار می رفتند، در نتیجه مردم نقشی در اداره ی کشور نداشته و صرفاً وظیفه ی آنان اطاعت از حکومت و پرداخت مالیات بود. از این رو تغییر سلسله ها و حکومت ها در تاریخ ایران به منزله ی تغییر در اوضاع سیاسی و اجتماعی مردم نبود و اقدامی رو بنایی آن هم صرفا در مسیر تامین منافع حاکمیت به شمار می رفت.
این مساله همواره در تاریخ ایران با اندکی جرح و تعدیل در الفبای سیاست سلاطین ایرانی تا پیش از مشروطیت دیده می شد. اما پس از وقوع انقلاب مشروطه به جهت هیجان عمومی و آگاهی مردم از حقوق طبیعی شان مشارکت اجتماعی به بالاترین سطح خود رسید در نتیجه قشری وارد کارزارهای اجتماعی وسیاسی شد که پیش از این رعیت خوانده می شد. انقلاب مشروطه نتیجه ی تلاش ها و جانفشانی های این قشر از اقشار اجتماعی بود.
گیلان در عصر مشروطه از جمله ایالت هایی بود که مردم آن در به ثمر نشاندن مشروطه نقش مؤثری ایفا نمودند. زمانی که مردم تهران در دوره ی استبداد صغیر در اختناق و خفقان به سر می بردند مردم گیلان با تحصنها و اغتشاشات خود امور گیلان را به دست گرفتند.
مهدی ملک زاده فرزند ملک المتکلمین در توصیف شرایط و لزوم ایجاد تغییرات و پذیرش مشروطیت در گیلان می نویسد: «…مردم گیلان مخصوصاً ساکنین رشت و بندر پهلوی که در آن زمان بندر انزلی خوانده می شد بیش از سایر نقاط کشور استعداد قبول رژیم نو و مشروطیت را داشتند. علت اساسی این استعداد بیشتر از این حقیقت سرچشمه می گیرد که گیلانی ها کمتر از سایر مردم ایران گرفتار قیودات و خرافات بودند و کمتر مرض ریاکاری و سالوسی در آنها دیده می شد. به علاوه از دیرزمانی به واسطه ی نزدیکی و رابطه ی تجارتی که با روسیه و قفقاز مخصوصاً بادکوبه و تفلیس داشتند و مسافرت هایی که به آن نواحی می کردند و معاشرتی که با مردم آن دیار داشتند تا حدی از افکار نوین آگاهی پیدا کرده بودند…».
مردم گیلان از ابتدای نهضت مشروطیتبه این جریان پیوستند و عرصه را بر دولت و حاکم گیلان تنگ کردند. گزارشهای محرمانه انگلیس نشان دهنده ی اقدامات مردم گیلان است. «…اهالی گیلان ابریشم و سایر مال التجاره را مستمسک نموده هیجانی دارند و احتمال می داد بدین مستمسک شورشی برپا نمایند. اهالی دهات مایل به دادن اجاره به صاحبان املاک نیستند. جمعی از ایشان در مسجد پناهنده شده و غرضشان از این تحصن آن است که آنچه بین ایشان با صاحبان املاک قرار داده شده نپردازند.
چون در باکو ملاحین خط انزلی و باکو دست از کار کشیده بودند تا مدتی حرکت کشتی به تعویق افتاد و پست را کشتیهای تجار که عملجاتش روسی و معروف به نیم تنه آبی هستند به ایران حرکت می دادند بدون اینکه مسافری را حمل و نقل نمایند. عاقبت قایقچیان انزلی نیز محض همراهی با ملاحین باکو تعطیل نمودندرابینو کنسول انگلیس در رشت در یادداشت مورخه 9 [مارس] خود می نویسد:
«کلیه ی کارهای رشت مغشوش است. تخم نوغانیها پول خرید پیله نمی دهند و رعایا در مقابل تعدیات مالکین سری بیرون آورده اند. یک رعیت مالک خود را زد. مالک در انجمن هم کتک خورده بیرون رفت.»
توجه و علاقه ی مردم گیلان به انقلاب مشروطیت برای کسب آزادی علل و جهات مختلفی دارد. نخست آن که آزادیخواهی با سرشت مردم گیلان به جهت شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی عجین شده است، نیاکان آنها در طول تاریخ همواره علیه جور و ستم به پا خاسته و برای استقرار عدالت اجتماعی فداکاریها کرده اند. آنها ذاتاً استعداد قبول رژیم دموکراسی و حکومت مشروطه را داشتند. دوم آنکه علاقه ی فراوان مردم گیلان به ادب و فرهنگ و آشنایی بیشتر آنان به مظاهر تمدن از علل مهم گرایش به کسب آزادی و رهایی از قید استبداد و اختناق بود. آزادیخواهان گیلان با فداکاری و ایثار به استقبال خطر رفته و برای کسب آزادی از بذل جان و مال دریغ نکرده اند و سوم نارضایی شدید مردم گیلان از اوضاع آشفته و نابسامان منطقه بود که آنان را برای هرگونه قیام و جنبشی برانگیخت.»
در نتیجه حکومت مرکزی برای کنترل اوضاع گیلان به نفع خود همواره از حاکمان مستبد و فاسد استفاده می کرد تا راه قیام گیلانیان را مسدود نموده و منافع حکومت مرکزی را تأمین کند. در حالی که این تدابیر برای بلند مدت هرگز به نتیجه نرسید؛ زیرا شرایط جغرافیایی گیلان و ارتباط با اروپا از مسیر روسیه موجب ارتباط گسترده ی گیلانیان با افکار آزادیخواهانه ی روشنفکران ایرانی و غرب می¬گشت.

نقش جغرافیایی گیلان در رشد افکار مشروطه طلبی

از انقلاب مشروطه در ایران به عنوان یکی از وقایع مهم و تاریخ‌ساز یاد می‌گردد، با آن که مشروطه در معنای کامل خود نتوانست تمامی آرمان‌ها و ایده‌آل‌های خود را در جامعه‌ی ایران پیاده نماید، اما تأثیری شگرف بر اندیشه ها و باورهای مردم بر جای گذاشت به طوری که به عنوان مثال، مردم در عریضه‌های خود -که اغلب شکوائیه‌های خود را از خاندان‌های حکومتگر و یا مأموران حکومتی جهت اظهار تظلم به مجلس ارائه می‌نمودند- همواره به این جمله استناد می کردند که: «مگر ما در عصر استبداد به سر می‌بریم، ما مشروطه کردیم که حق‌مان را بستانیم.» و یا این که: «در حکومت مشروطه عدالت می‌خواهیم.» این افکار و اندیشه‌ها صرفاً نشانه‌ی تأثیرگذاری انقلاب مشروطه بر گیلانیان نبود، بلکه کم و بیش در اغلب شهرها و مناطق ایران تفکر عدالت‌خواهی و قانون‌طلبی ریشه دوانیده بود. بدون شک و تردید دو محصول مهم انقلاب مشروطه یعنی انجمن‌ها و آزادی بیان در زمینه ی روزنامه‌نگاری، نقش مهمی در توسعه و گسترش افکار آزادیخواهی در ایران و گیلان داشت، با این حال این مسئله در گیلان ریشه‌دارتر از سایر مناطق ایران بود، زیرا از نظر جغرافیایی گیلان در عصر قاجار دروازه‌ی اروپا از طریق روسیه به شمار می‌رفت. لذا شهرهای رشت و انزلی به صورت مرکز اندیشه‌های تجددخواهی درآمد.
با آن که در زمینه‌ مطالعات انقلاب مشروطیت ایران از همان دوره‌های نخست تاکنون آثاری متنوع پدید آمده است، اما با توجه به نقش مؤثری که گیلانیان داشته‌اند، تحقیقات عمیق و روشمند در این زمینه کمتر انجام شده است.

در این تصویر جمعی از مبارزین مشروطه خواه گیلانی و مبارزین مهاجر گرجی در سبزه میدان جلوی مسجد لاکانی دیده می شوند.

در یک تجزیه و تحلیل کلی اگر برای انقلاب مشروطه سه کانون عمده در نظر گرفته شود، بدون شک، مهم ترین کانون آن گیلان بوده است. زیرا علاوه بر نقش تاریخی‌ای که گیلانیان در سقوط استبداد محمدعلی شاهی و اعاده ی مشروطیت داشتند، این سرزمین دروازه‌ی ورود اندیشه‌های انقلابی، قانون خواهی، روشنفکری و سوسیال دموکراسی از طریق قفقاز و اروپا بوده است. هرچند تبریز نیز به عنوان یکی از کانون‌های ورود اندیشه‌های آزادیخواهان قفقازی به شمار می رفت، اما نزدیکی رشت به تهران موجب می‌شد تا سرزمین گیلان نقش مهم‌تری را در انتقال اندیشه‌های انقلابی به ایران بر عهده داشته باشد، و این مسئله موجب گشت تا بیداری فکری و سیاسی در گیلان بسترساز تحولات اجتماعی و اعتراضی علیه حکومت قاجار گردد. ‌نکراسوف در توصیف رشت و مردم آن مطلبی ارائه می‌دهد که در حقیقت نشان‌دهنده‌ی خلقیات مردم شهر رشت و تأثیر فکری و مدرنیته ی اروپا بر آنان است. وی می‌نویسد: «…رشت شهر عیجبی است و مردم عجیبی دارد. دیر واکنش نشان می‌دهند و اگر واکنش نشان دهند تا به هدف نرسند خاموش نمی‌شوند. در این شهر می‌توانی تماشاگر نخستین رسیده‌هایی باشی که از اروپا به ایران آورده شده‌اند. گاهی در خیابان‌هایش یادت می‌رود که در ایرانی…».
با توجه به تحلیل روانشناختی و جامعه شناسانه ی نکراسوف درباره‌ی مردم رشت همین نکته درباره‌ی زمان پیوستن مردم این شهر به جریان انقلاب مشروطه نیز صدق می‌کند. زیرا از نظر تاریخی مردم گیلان با وجود گسترش نارضایتی و آمادگی بستر انقلابی، نسبت به تهران، کرمان و تبریز دیرتر به آهنگ انقلاب پیوستند، با آن که بسترهای فکری در گیلان آماده بود، اما مناسبات ارضی و نظام ارباب- رعیتی در گیلان مانع از حرکت‌های انقلابی می‌گشت. هرچند با شروع انقلاب همین عامل یکی از مهمترین مسائل و عوامل انقلاب مشروطه گیلان گشت، به طوری که در عریضه‌های مردم گیلان به مجلس شورای ملی و انجمن ولایتی گیلان دعواهای رعایا با مالکان بخش زیادی از اسناد را به خود اختصاص داده است.
گیلان به عللی متعدد سرزمینی بود که بر اندیشه های نو گشوده شده بود. رشت مرکز مبادله ی بازرگانی گیلان با روسیه، و از این راه با اروپا بود. افرادی با ملیت های روسی، انگلیسی، یونانی، عثمانی، ایتالیایی و فرانسوی به آن شهر رفت و آمد داشتند یا در آنجا می زیستند. چند مدرسه ی جدید و تعداد زیادی مکتب خانه در شهر دایر بود. قشر متوسط تحصیل کرده بخش زیادی از افراد جامعه ی شهری را تشکیل می داد. بنابر چنین دلایلی بود که مأمور سیاسی و با دانش روسیه، نیکیتین، رشت را پیشرفته ترین منطقه ی ایران از نظر رشد افکار آزادیخواهی و نفوذ تمدن جدید بر می شمرد.
جنبش گیلان دارای پایه های مردمی بود و قشرهای فرودست را به میدان مبارزه ی اجتماعی کشاند. حرکت دهقانی گسترده ای آرام آرام سراسر منطقه را در بر می گرفت. روستاییان اجاره ی زمین و مالیات خود را نمی پرداختند و مباشران و زمین داران و مأموران دولتی را به ده راه نمی دادند و در بعضی موارد اموال اربابان را غارت کرده و خانه¬هایشان را به آتش کشیدند.

تأثیر مشروطه بر رشد اجتماعی و سیاسی زنان گیلانی

مشروطه علاوه بر تغییر بر ساختارهای سیاسی و اجتماعی جامعه گیلان، تأثیری شگرف بر موقعیت فکری و اجتماعی زنان این سرزمین داشت. مشروطه مفهومی مدرن بود که ساز و کارهای نوینی از نظر جامعه شناسی سیاسی در جامعه گیلان با خود به همراه آورد. جامعه ایران عصر قاجار از نظر اجتماعی جامعه ای ورشکسته محسوب می شد و در درون این جامعه مردم از کمترین حقوق اجتماعی محروم بوده و در سایه استبداد زندگی می کردند. زنان این جامعه با توجه به ماهیت زندگی عصر قاجار از هیچ حقوقی برخوردار نبودند و تنها نهادی که موجب مشارکت اجتماعی آنان را فراهم می آورد، هیأت های مذهبی بود. زنان با پیوند با این گروه ها تا اندازه ای سرخوردگی ها و خلاءهای اجتماعی موجود در جامعه را مرتفع می ساختند. متأسفانه گزارش های اسناد تاریخی و فرهنگی زیادی درباره کارکرد زنان گیلانی از این دوره در دسترس نیست، تنها تفاوت برجسته ی زنان گیلانی نسبت به زنان دیگر مناطق ایران، مشارکت فعالانه ی آنان در تولیدات کشاورزی بود. زنان گیلانی نسبت به مردان سهم بیشتری در تولید اقتصادی این سرزمین داشتند.این کنش اقتصادی پیوند تنگاتنگی با جغرافیا و تاریخ این پهنه از دوره باستان تا امروز دارد.
با وجود فشار ها و تنگنا های مختلف اجتماعی و اقتصادی که در عصر قاجار بر گرده زنان گیلانی قرار داشت، پس از پیروزی انقلاب مشروطه زنان گیلانی تحت تأثیر مدرنیته و مفاهیم مدنی آن قرار گرفتند.
بررسی و تحلیل درک زنان گیلانی از مشروطه و دموکراسی به جهت فقدان اسناد و مدارک مکتوب دشوار است. با این حال تنها اسناد موجود، نخست عریضه ها و شکوائیه های زنان به مجلس شورای ملی و سپس مطبوعات این دوره است. در مطبوعات این عصر جز اشاره های کوتاه و پراکنده نوشته های خاصی به چشم نمی خورد. اما متن عریضه های آرشیوی کم و بیش از تغییر جایگاه و بینش زنان حکایت دارد. با توجه به محتوا و فحوای کلام زنان در عریضه ها می توان این گونه برداشت کرد که زنان تحت تأثیر انقلاب مشروطه و مفهوم مدرنیته که از سوی انجمن ها و نشریات عصر مشروطه تبلیغ می شد، قرار گرفته و خود را انسانی با حقِ داشتن حقوق شهروندی می دانستند.
آنان در برخی از نامه ها و نوشته ها، خود را طالب حق دانسته و برای دریافت حقوق از دست رفته خود شهامت به خرج داده و از حکام و حتی ائمه جمعه نیز شکوائیه به مجلس و نهادهای قانونی می نوشتند. در نوشته های زنان واژگانی چون؛ آزادی، برابری، مساوات، تابعیت، قانون و … به چشم می خورد. این مفاهیم مدرن نخست از طریق مطبوعات روشنفکری و آزادیخواه برون مرزی از دوره ناصری به ادبیات سیاسی و روشنفکری ایران راه یافت. اما پس از استقرار حاکمیت قانون این مفاهیم به طور گسترده مورد استفاده مردم قرار گرفت. زنان در این عریضه ها به مجلس یاد آور شدند که به عنوان یک شهروند دارای منافع فردی و اجتماعی هستند، لذا حاکمان و یا شخصیت های متنفذ جامعه نمی توانند حقوق مادی و معنوی شان را ضایع نمایند.
علاوه بر نکات اجتماعی و حقوقی، اسناد یاد شده به خوبی بازتاب دهنده ی ساختار اجتماعی- فکری جامعه ی گیلان و نقش و عملکرد افراد متنفذ جامعه گیلان در این روزگار است.
از نظر محتوا و مفهوم، عریضه های زنان بیشتر در حوزه ی اختلاف های مالی با حاکمان، اختلاف های شخصی، توقیف دارایی ها، شکایت از ورثه، اعتراض به ازدواج دختر نابالغ، دست اندازی حاکمان به اموال زنان بی سرپرست، اختلاف مالک و رعیت و موارد دیگر است. زنان در این زمان به انسان های شجاع و حق طلب مطرح شدند در حالی که پیش از مشروطه از حداقل حقوق اجتماعی برخوردار نبودند. این بستر مناسب فرصتی بود که از سوی نهادهای برآمده از مشروطیت فراهم گشت و امکان دادخواهی برای زنان را به راحتی ایجاد کرد.
پس از شکل گیری مجلس دوم هجوم بیش از اندازه عرایض مردم به مجلس موجب گشت تا اداره ای به نام «دایره عرایض» در مجلس تشکیل شود. این اداره تمامی شکایات واصله را پس از وصول به وزارت خانه های متبوعه ارسال می کرد. نکته دیگر این که مجلس تا وصول نتیجه برای شاکی عریضه مربوطه را پیگیری می نمود به گونه ای که شاکی به حق و حقوق حقه خویش دست یابد.
با آن که محتوی اغلب شکوائیه های زنان گیلانی حول محور مسائل ملکی، حقوقی و اجتماعی قرار داشت و نهاد رسیدگی کننده به آن نیز وزارت عدلیه بود، اما شکایات از سوی عریضه نویسان به مجلس نگاشته می شد. این مسائل به جهت جایگاه مجلس و نهاد قانونگذاری در بین مردم بود که تصور می کردند استیفای حقوق آنها تنها از مسیر نهاد قانونگذاری امکان پذیر است.
در بررسی و تجزیه و تحلیل اسناد و عریضه های زنان گیلانی به مجلس شورای ملی موضوعاتی وجود دارد که این نکات نشان دهنده رشد اجتماعی مردم گیلان درباره ی زنان است. در عریضه ها آرشیوی یکی از رؤسای ادارات کل گیلان از کارمندی به مجلس شکوائیه می کند که این کارمند رفتار مناسبی با بانوان نداشته و خواهان عزل و یا جابجایی او است. در این عریضه آمده است: «.. میرزا حجت الله همیشه نسبت به زنان آن منطقه بی احترامی می کند با توجه به اینکه این فرد آبروی اداره را از بین برده خواهشمند است او را به انزلی یا سایر نقاط انتقال دهید. فعلاً بنده نیازی به حضور او ندارم زیرا محمودخان می تواند جواز صادر کند و به من در این مسئله یاری دهد. مدارک مربوطه به حضورتان ارسال می گردد…» این نکته نشان می دهد که نگاه و رویکرد جامعه نسبت به زنان بسیار متفاوت شده است.
در عریضه ی دیگری یکی از بانوان- راضیه، عیال مرحوم حاحج سید حبیب اهل کلاچای -که شوهرش را از دست داده بود، در عریضه های متعدد از امام جمعه رانکوهی و همدستش رستم نامی به مجلس شکوائیه می¬کند که اموال او و فرزندانش توسط آنها غصب شده است.
در مجموع این زن نُه عریضه به مجلس می نویسد و خواهان دادخواهی و دریافت حق و حقوق خود و فرزندانش است. در یکی از عرایض می نویسد: «..به همه امناء و رجال و علما و کسانی که محل رجوع کافه از عرایضات تظلمات به مقام منیع عرض و ایراد نموده و خواهیم کرد. اما چه فایده فقط کاغذ و مرکب و پول پست است که خرج تراش را برای خودمان زیاد کرده ایم کسیکه به فریاد ما یک مشت زنان عوق بی-دست و پا و ذریه رسول و اولاد فاطمه نرسد. و از دل و نالها حذر نکند. چه عرض حالی و چه تظلمی بارها داد وطن پرستی و غیرت مردانه تمدن می زدید که اگر چنین و چنان شود فلان نماییم و بهمان می کنیم بحمداله تعالی همه به مقصود رسیده ایم. چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند دعوت بود که من بازوی حیدر دارم پس چرا فریادرسی نمی کنید و رفع ظلم از مردم نمی فرمائید. این تظلم چندمین است که عرض شده کو فایده و کو نتیجه امام جمعه رانکوهی گیلان دشمن مال و تشنه خون پدران و خودمان همه گیلان و رانکوه گیلان و کسانیکه تهرانی اند می دانند به همّت و دستاویزی حاج رستم از سنه ماضیه و حالیه به دعوای قیمومیت، مال ما ورثه کبار و صغار را بدون جهت و دلیلی ضبط نموده چه توقیفی که آدم کار گذار هیچ کاره ای رعایه فقط آلت کارگذار و آدمش ماهی کلی شهریه از حاج رستم می گیرد که اگر وکلاء و اولیای تهران احکاماتی از روی حقه صادر بنمایند ما خودمان اقدامات حقه بنماییم مانع اجرائیه شوند. همین حاج رستم و امام جمعه رانکوهی گیلان و کسانشان کلی از املاک ما را بی کشت و زارعین را متواری و بی قوت خودمان و فامیلمان را بی شام و ناهار و گرسنه و تشنه ماندند…»
عریضه های نگارش شده توسط زنان به مجلس نخستین گام های آنان برای تثبیت جایگاه زنان گیلانی در جامعه استبداد زده آن دوره است .
زنان گیلانی در تاسیس نهاد های روشنگرانه پیشتاز بودند.به طوری که جامعه ی گیلان یکی از نخستین مناطقی بود که موفق به تاسیس تشکیلات اجتماعی زنان بود. در سال 1295 خورشیدی در گرماگرم جنبش جنگل، روشنفکران گیلانی جمعیت مترقی فرهنگ را تأسیس نمودند که در درون جمعیت تشکیلات ویژه بانوان نیز شکل گرفت. از درون این جریان نخستین جمعیت و جریان روشنفکری زنان به نام جمعیت «پیک سعادت نسوان» در رشت شکل گرفت. جمعیت یاد شده دارای نگرش سوسیال دموکراسی و چپ بود. این مساله نیز به جهت مشرب فکری و غالب مشروطه خواهان گیلانی بود. جمعیت علاوه بر انتشار نشریه پیک سعادت نسوان، گروه تئاتر وکلاس های گوناگونی در حوزه های مختلف فکری، فرهنگی و آموزشی برگزار می کرد و یکی از نخستین گروه هایی بود که هشت مارس را به عنوان روز جهانی زن پذیرفت و بعدها پایه گذار جریانهای متعدد فرهنگی در حوزه ی زنان گیلان گشت. این جمعیت تا سال 1310 به فعالیت خود ادامه داد. در این زمان با تصویب قانون منع فعالیت مرام اشتراکی این جمعیت نیز قربانی سیاست های ضد کمونیستی رضاشاه گشت.
با این وجود، مشروطه و نهاد متأثر از آن نظیر؛ انجمن ها، مطبوعات، و جمعیت های زنان نقش مؤثری در بیداری زنان گیلانی و جریان های تأثیرگذار بر بانوان داشت. وفور اسناد و مدارک مربوط به زنان در مراکز اسنادی مربوط به این دوره نشان دهنده ی کارکرد نهاد قانون و دموکراسی بر زنان گیلانی عصر مشروطیت است.

نتیجه

مجموع عوامل متعددی موجب شد تا پس از به ثمر نشستن انقلاب مشروطه در ایران و گیلان زنان این سرزمین فعالانه در امور اجتماعی و فرهنگی وارد شوند. بنیان این مشارکت و همدلی زنان و علاقه آنان به امور سیاسی و اجتماعی ریشه در تاریخ این سرزمین دارد. زنان گیلانی از دوران باستان به عنوان مهمترین رکن تولید ثروت و اهرم اقتصادی در عرصه تولیدات کشاورزی به شمار می آمدند. اما پس از پیروزی انقلاب مشروطه و گسترش مفاهیم نوین مدنی، ارتباط با اروپا و کاکرد زنان در دنیای غرب وآشنایی با اندیشه های سوسیال دموکراسی سعی داشتند با پایه گذاری جمعیت های مدنی علاوه بر بیداری و آگاهی زنان بر هویت فردی و اجتماعی خود تاکید گذاشته و به دنبال تساوی حقوق اجتماعی و حق شهروندی باشند این نکته در عریضه ها و شکوائیه های زنان به مجلس شورای ملی و درخواست های حق طلبانه آنان به چشم می خورد.

منابع

1- عباس پناهی ، اسناد و عریضه های مردم گیلان از مجلس دوم تا پایان مجلس پنجم به مجلس شورای ملی،انتشارات مجلس شورای اسلامی(زیر چاپ).
2- ——–،عریضه های مردم گیلان طی مجلس های ششم تا سیزدهم به مجلی شورای ملی،انتشارات مجلس شورای ملی(مرحله چاپ).
3- ———؛کار کرد اجتماعی و اقتصادی زنان گیلانی از نگاه سفرنامه نویسان از دوره صفویه تا قاجار،ره آورد گیل،اسفند 1390.
4- ——،کارکرد سیاسی،اجتماعی و فرهنگی کیاییان در گیلان،رشت،دانشگاه گیلان،1393.
5- پرتو،مشروطه و گیلان،انتشارات فرهنگ ایلیا،رشت،1394.
6- حاج سید جوادی،حسن،نقش گیلان در انقلاب مشروطیت،کتاب گیلان،گروه پژوهشگران ایران،ج2،چاپ دوم،1380.
7- رابینو،هـ، ل، مشروطه ی گیلان، به کوشش محمد روشن،طاعتی، رشت 1368.
8- ملک زاده،مهدی،انقلاب مشروطیت ایران،تهران،علمی،ج 5،1368.
9- نیکیتین، ب، خاطرات و سفرنامه، ترجمه علی محمد فره وشی، چاپ دوم، کانون معرفت، تهران 1356.

منبع : انسان شناسی و فرهنگ

یک پاسخ ارائه کنید