گیلان
گیلان، ای سرزمین سبزه خوش رنگ
دورم من از تو، گر هزاران فرسنگ
زیر بلند آسمانِ آبی و زیبا
نیست دلم دور از آن بهشتِ دلارا
*****
دور توان شد مگر ز مادرِ دلبند؟
میرود این جانِ دردناک، چو فرزند
دور توان شد مگر ز سینه پر مهر؟
سوی تو، ای مادر گرامی و خوش چهر
*****
رفتم یک روز توی جنگل و بیشه
پرتو خورشید گویی از پس شیشه
برگِ زمرد به شاخههای درختان
می آمد: سبز و زرد و آبیِ تابان
*****
نوک میزد دارکوب، و خوش آهنگ
پیچک پیچیده بود نازک و خوش رنگ
قهقه میزد ترنگ خرم و خوشحال
گرد درختان سربلند و کهنسال
*****
مرغابی میپرید اینجا، آنجا
بادِ خوش نیم روزِ شادی افزا
نیلوفر روی آب میزد پرپر
بوی تر و نیم گرم مستی آور
*****
آری گیلان! بهشت سبزه خوش رنگ
جنگل تو، با پرندگان خوش آهنگ
کوه تو، با ابرها و پرتو خورشید
در دلم افکندهاند عکسی جاوید