هماغوشی نگاه در رقص ماه

” لبریختگی‌های احساس* “

سالها بود که با بقچه‌ای از کلمات، روزگار را سپری می‌کردم. بقچه‌ای که احساس می‌نمودم دارد خسته‌ام می‌کند. راستش کلمات از این همه دربدری خسته شده بودند. دلم برایشان می‌سوخت که درکُنج خلوتِ تنهایی‌شان خاک می‌خورَند و در نتیجه فراتر از این فضای تنگ، حرفی برای گفتن و یا شنیدن ندارند. می‌خواستم همهمه‌شان به خانه‌های دل دیگران هم برسد. آری کلمات می‌خواستند کفش‌های انتشار بپوشند، راه بروَند، بدَوَند، پرواز کنند و من فکر می‌کردم چون بال و یا پا ندارند نمی‌توانند. حال آنکه رفتن و پرواز پا و یا بال که نمی‌خواهد؛ دل می خواهد وُ دریا.
از آنجا که نوشته‌ها (شعر و داستان) مثل فرزندان آدم‌اند، نمی‌توانی از آن‌ها به راحتی چشم پوشی کنی. به سراغ‌شان می‌روی، نوازش‌شان می‌کنی. با آنها می‌نشینی و در این همنشینی، خاطرات گذشته‌ات را ورق می‌زنی تا آنجا که احساس می‌کنی جوان شده‌ای و طعم نارَس آن تو را نیشگون می‌گیرد و تو از این بازی لذت می‌بری و پیری‌ات را که دارد نفس نفس راه می‌رود از یاد می‌بری! گاهی وقت‌ها آنقدر دوست داشتنی می‌شوند که دلت نمی‌آید آنها را با کم محبتی برنجانی. حتی آن بچه ناقص‌الخلقه هم برایت ممکن است دوست داشتنی‌تر بشود زیرا فکر می‌کنی لابد در ناقص بدنیا آمدنش حکمتی در کار است. شاید همین بچه بود که توانسته ضمیر ناخودآگاه تو را بیدار کند. انسان بودن‌ات را کشف نماید و آن وقت تو در صدد کشف خودت (یعنی شعر) برآیی! بی‌تردید برخی از نوشته هایم نمیتواند دیگر امروز مرا ارضا کند و خواندن دوباره‌ی آنها به نوعی ذهنم را متوجه پله‌های پشت سر نهاده‌ام می‌کند اما نمی‌توانم آنها را دور بریزم و یا به پله‌هایی که مرا جرئت راه رفتن داده بود بی‌اعتنا کند. هر پله‌ای در من نردبانی شد برای صعود و بالا رفتن و هیچ ارتفاعی بدون پستی امکان پذیر نمی‌بود. به نظر من دغدغه‌های شاعر از عمقِ فرهنگ، تاریخ، جامعه و مردم نشأت گرفته و نمی‌تواند در بستری خصوصی و یا شخصی محصور بماند. قطره‌گی او در پیوستگی‌اش با دریاست که معنای هستی پیدا می‌کند یعنی دریا شدن. بنابراین بسیاری از شعرهای سروده شده ممکن است در قفسه‌های امروزِ ویترینِ ذهن، جایی نداشته باشد اما بی‌تردید در قفسه‌های دیروز، جای خودش را دارد. بعبارتی نمای امروز این ویترین، ماحصلِ دکوراسیونی است که در دیروز شکل گرفته است.

( خُمام – دی‌ماه ۸۳)

#مهرداد_پیله‌ور

*مقدمه‌ی مجموعه شعر ِ
“هماغوشی نگاه در رقص ماه “

 

یک پاسخ ارائه کنید