خانه را با یاد تو هر روز جارو می زنم
رخت نو می پوشم و یک عطر خوشبو می زنم

 

عشق حتا زیر خاکستر بماند، روشن است
مستعدّ شعله هستم گرچه سوسو می زنم

 

آنچنان گیرائی چشمان تو بالاست که
سیلی محکم به گوش هرچه جادو می زنم

 

من امیر کشور خویشم ولی با افتخار
پیش پایت مثل یک سرباز زانو می زنم

 

نام تو تسکین درد و قوت جان و تن است
حرز می سازم از آن، بر روی بازو می زنم

 

گرچه عشق من به تو یک میوه ی سربسته است
تا یقین حاصل کنی بر سینه چاقو می زنم

یک پاسخ ارائه کنید