به راستی چه کسی را میتوانیم نفر دوم نهضت جنگل بدانیم!؟

اگر چه تمایل به رتبه بندی برای معاریف نهضت نیستم ،اما از آنجا که خواسته یا ناخواسته،نویسندگانی دست به این انتخاب زده اند‌ که اتفاقا تعدادی بر نظر خود بسیار پا فشاری مینماید. عده ای دکتر حشمت وگروهی حاج احمد کسمایی را نفر دوم نهضت میدانند ، به شخصه برای هر دوی این عزیزان احترام بالایی قائل هستم واز همت وتلاششان برای نهضت آگاهم اما سوال اینجاست ،کدامشان به خط پایان رسیده اند که بر روی سکو قرارشان داده ایم؟!

آیا دونده ای که دو سوم مسابقه را نفر اول باشد و به هر دلیلی از ادامه مسابقه باز بماند و خود را به خط پایان نرساند ، میتوان او را روی سکوی قهرمانی یا نایب قهرمانی برد!؟

جواب سوال واضح است …این انتخاب از نظر منطق ، ناقص و کاملا اشتباه و غیر منطقیست .

در بین معاریف جنگل ،شخصیتی وجود دارد که نه نویسندگان اولیه و نه نویسندگان ثانویه هرگز نخواسته اند حتی وی را جزو کاندیده ها قرار دهند،اگرچه از مسئولیتهای او در کتب خود بسیار نگاشته اند…

برای شناخت هر چه بیشتر این شخصیت به چندین ویژگی خاص او اشاره مینمایم که در دیگر معاریف جنگل یافت نمیشود

۱_او قبل از ورود به نهضت ،در کربلا عضو هیئت اتحاد اسلام بوده [مصطفی شعاعیان] و توسط مخالفین ترور و گلوله به ناحیه مچ دست چپ او اصابت میکند و بعد از کوچک خان(جنگ گمش تپه) او تنها کسی است که میتوان با اصطلاح امروزی وی را جانباز نامید

۲_او جزو اولین ورودی و آخرین خروجی نهضت بوده که حتی تسلیم شدنش بعد از شهادت کوچک خان به وقوع پیوسته است

۳_دو بار به دست دشمنان اسیر شده است یکبار بعد از جنگ منجیل دوم (بعد از کودتا)و دوم بعد از افول نهضت که چند ماه بطول انجامید

۴_اغلب جنگهای نهضت از ابتدا تا پایان در اقلیم تحت فرماندهی او به وقوع پیوسته

۵_ تنها شخصی است که با تمامی ایل تحت فرمانش به نهضت پیوسته است (تمامی آلیان تا ماسوله)

۶_تنها شخصی است که زن و فرزندانش بطور مستقیم درگیر جنگ بوده اند(مراجعه به کتاب یان کولاژ)

۷_تمامی قورخانه(انبار مهمات)و سریات جنگل در اختیار وی بوده است

۸_مسئول دریافت اعانه از فئودالها و خان ها بوده که بخش مهمی از مخارج نهضت محسوب می شد

۹_در تمامی جنگها از ابتدا تا پایان حضور مستقیم داشته

۱۰_ایجاد کارخانه های تولید لباس رزمی و کفش و تعمیرات اسلحه در مناطق آلیان

۱۱_در معاریف جنگل تنها شخصی است که یکی از نزدیکان درجه یک خود را در راه نهضت فدا نموده است (شهید نعمت الله آلیانی)و بسیار شهدا وجانبازانی از ایل خود که به فراموشی تاریخ سپرده شده

۱۲_شخصی که تا آخرین روزهای نهضت مورد اعتماد و احترام کوچک خان بوده بطوری که خانه شخصی خود در زیده را در طول نهضت، مرکز فرماندهی جنگل قرار داده بود

اگر چه گزینه های دیگری را نیز میتوان افزود اما همین چند دلیل کافیست تا حسن خان آلیانی “معین الرعایا”را نفر دوم نهضت بدانیم.

بیست ششم اردیبهشت ماه ۱۴۰۲
مجید جدی کاس احمدانی(فومن)

}]

اینفوگرافیک

کاری از : کانال میرزایی ها

2 Comments

  1. باسلام.
    راجع به دوم شخص نهضت، به نظرم این یاران خود میرزا هستند که باید جایگاه افراد جنگلی را تعیین کنند و مطلبی نیست که الان و پس از یک قرن بخواهیم نظریّه جدیدی را ابداع کنیم.

    در خاطرات هیچیک از یاران جنگلی نیامده که از معین الرعایا به عنوان دوّم شخص نهضت یاد کرده یا چنین جایگاهی را برایش قایل شده باشند.

    حتی زمانی که در دور دوّم نهضت کمیسرها و وزرای نهضت تعیین شدند برای وی مسئولیتی قائل نشدند و در هیچیک از ادوار نهضت به عنوان والی یک پهنه وسیع یا نقاط حساس منطقه ای گیلان تعیین نشده.

    به علاوه به او هم اتهاماتی نظیر آنچه به حاج احمد و دکتر حشمت نسبت میدهند وارد شده است یعنی اولاً: او هم از طریق بستگانش پیشنهاد تامین دریافت کرده بود. ثانیاً: میرزا را در کولاک کوهستان رها کرده تا در برف و یخبندان از پا درآید. ثالثاً: تمام یا لااقل عمده قورخانه های جنگل را افشا و تحویل قوای دولت داده است. رابعاً: از دولتیها منصب و مقام گرفت در حالی که در موارد مشابه یا اعدام میشدند و یا شکنجه و زندان و یا حداقل تبعید و معلوم میشود دولتیها نیز چنان جایگاهی را برایش قایل نبودند. خامساً: در تاجگذاری رضاخان هم شرکت کرد و این از یک مجاهد جنگلی بسیار بعید بود.

    شاید علّت عمده ترور وی نیز همین رفتارهای او بوده باشد و احتمال اینکه ترور وی از سوی وفاداران به میرزا بوده باشد زیاد است.

    نمیتوان او را از همه این اتهامات وارده مبرّا دانست کمااینکه نباید مجاهدات بسیار او را در دوران نهضت نیز فراموش کرد.

    برخورد دوگانه نسبت به یاران جنگل نباید صورت گیرد و مثلاً در برخی نقاط ضعف آنها چنان بزرگنمایی شود که خدمات آنها تحت الشعاع قرار گیرد و در برخی دیگر درست برعکس عمل شود.

  2. کدام یاران جنگلی به جز معین الرعایا و تالشهای فومنی با آخرین لحظه پای نهضت ماندند که حالا بخواهند از معین الرعایا بنویسند؟!

    فخرایی در دورغین که برای همه دیگر آشکار شده است خود را دارای سمتهای مختلف و دهان پرکن در نهضت جنگل قلمداد کرده است در حالی که او اگر شرافت پژوهشگری را رعایت می کرد آلیانی ها را نفهم خطاب نمی کرد .

    دریافت تامین حتی برای خود میرزا هم انجام شد. مگر به او وعده ریاست جمهوری و به رسمیت شناختن حکومتش را ندادند؟!
    حال چطور است که این وعده برای معین الرعایا، عملی نابخشودنی است؟!
    معین الرعایا قبل از شهادت میرزا تسلیم شد یا بعد از شهادت میرزا؟!
    اگر بگوییم قبل از شهادت میرزا که خوب دروغ گفته ایم اما اگر بعد از شهادت میرزا تسلیم شد، چه خطای نابخشودنی مرتکب شده است؟!
    تسلیم شدن آنهم بعد از پایان کار نهضت ، چه تحلیلی دارد و تسلیم شدن امثال کسمایی و حشمت در اوج جنگهای نهضت دارای چه تحلیلی است؟!
    آیا این دو نوع تسلیم شدن تفاوت ندارند؟!

    آیا کسمایی و حشمت با تسلیم شدن، کمر نهضت را نشکستند؟!

    معین الرعایا حتی میرزا را از لاهیجان نجات داد و سه سال دیگر به میرزا و نهضت جنگل حیات بخشید، آیا غیر از این است؟!

    کسیکه تا بحال معین الرعایا را نشناخته، از این به بعد هم نخواهد شناخت. اما کسیکه او را می شناسد می داند که جریان ادامه مسیر میرزا در گردنه های کولاک خیز گیلوان چگونه بوده است. هزاران سپاس از معین الرعایا که به همراه ایل و تبار و خانواده و همسر و فرزندانش پای کار نهضت ایستاد.

    در شرق گیلان مردم حتی دسته تسلیم شدگان جنگلی که دکتر حشمت هم جزوشان بود را سنگباران کردند اما کی و کجا آلیانی ها اینگونه با میرزا و نیروهای جنگلی رفتار کردند؟!

    بعد از پایان جنگل دو نفر دیگر تا سال ۱۳۰۲ در جنگل حضور داشتند و می جنگیدند . سید جلال چمنی و کبریت خان. این دو از همان اسلحه و مهمات دوران جنگل استفاده کرده اند. مقاله ارزشمندی در این رابطه در کانال میرزایی ها وجود دارد که می توانید بخوانید به نام سرنوشت مهمات جنگلی ها

    گرفتن منصب و مقام برای برای شخصیتی چون معین الرعایا هیچ کاری نداشت. او حتی می توانست در زمانی که در جنگل هم بود صاحب منصب و مقام شود اما چه کنیم که بعضی از دوستان چشمهایشان نابینا و قلمهایشان از جوهر می خشکد تا به اینجا می رسند

    اینکه معین الرعایا توسط یاران میرزا ترور شده هم از آن حرفهاست که جز لبخند پاسخی نمی توان به آن داد:)

    در تاجگذاری رضا شاه حتی سید محمود روحانی)مجتهد( که رواحنی طراز اولی در هیئت اتحاد اسلام بود هم شرکت جسته بود. او حتی در سفرهای زاهدی به پیشواز و بدرقه او می رفت. خیلی دیگر از روحانیون آن دوره هم در جشن تاجگذاری شرکت کرده بودند . چطور اینها را نمی بینند و فقط معین الرعایا را می بینند؟! این هم نشان از خشکی قلمها و نا بینایی چشمهایشان دارد

یک پاسخ ارائه کنید