نگاهی به محتوای یادداشت‌های اوسینکو

نویسنده : دکتر فریدون شایسته

کتاب یادداشت‌های اوسینکو کنسول روسیه در رشت درباره رویدادهای گیلان از ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۷ میلادی با ترجمه افشین پرتو در سال ۱۳۹۵ توسط نشر فرهنگ ایلیا در رشت، در ۱۰۰ نسخه و شماره شابک ۶- ۹۷۸-۹۶۴-۱۹۰-۴۳۶ در ۲۴ صفحه منتشر شده است.

وی در گزارش و یا یادداشت‌های دارای تاریخ خود از حوادث مهم گیلان و اشخاص مختلف نام برده است که این یادداشت‌ها می‌تواند در شناسایی چهره‌ها و اهداف نهضتهای مشروطه و جنگل در گیلان بسیار مفید واقع گردد.

او در گزارش ۲۷ دسامبر ۱۹۰۸ میلادی (۱۶) ذیحجه ۱۳۲۶ قمری از ۱۳ تن رهبران مشروطه گیلان تحت عنوان افراد هیاهوگر و آشوب طلب به رهبری میرزا کریم خان رشتی نام می‌برد که در بین اسامی ذکر شده اسم افرادی چون میر مهدی کسمایی و میر حیدر تالش دیده می‌شود وی یادآوری می‌کند که قبل از وی ،نکراسف کنسول روسیه در رشت بوده است. (ص ۱۸)

أوسینکو از همکاری انقلابیون قفقاز اعم از گرجی و ارامنه با نهضت مشروطیت گیلان سخن گفته است وی از دو گرجی نام می‌برد که یکی ژوزف جوگاشویلی بوده که بعدها این اسم به نام ژوزف استالین موسوم شده است. (ص ۲۲) به نوشته وی شعباتی از گروه مجاهدان مشروطه در رشت ،انزلی، کسما و آستارا دایر گردید. (ص۲۳) از نوشته های اوسینکو می‌توان دریافت که رهبر مشروطه طلبان گیلان برای فتح تهران، از نیروهای “روسوفیل ” بوده است.

این یادداشت، چنین واقعیتی را به ذهن خطور مینماید” محمد ولی خان” از نیروهای عمده دولتی است و تا چندی پیش محاصره تبریز را برای سرکوب مخالفان با محمد علی شاه بر عهده داشت ولی ناگهان تبریز را رها ساخته و راهی زادگاه خود شهسوار – تنکابن شد. وقتی خبر حرکت او از شهسوار به سوی بندرانزلی رسید، در مقابل نگاه پرسشگر من نکراسف :گفت نترسید با او صحبت شده است. به ظاهر نکراسف از حضور محمد ولی خان نگران نیست (ص۲۵) کنسول روسیه، از نفوذ بی تردید سوسیال دموکراتهای قفقاز در تشکیل فرقه مجاهدین رشت سخن گفته است. (ص ۳۰)

او در ادامه حاج میرزا خلیل را نخستین شهردار رشت معرفی کرده است و از بخشی از اقدامات وی، این گونه آورده است:

۱ – شماره گذاری کالسکه‌ها و درشکه‌ها

۲- سنگفرش کردن محلات

۳- گشودن فاضلاب ها

۴- تقسیم رشت به چهار محله سبزه میدان ، ساغریسازان، خمیران کیاب و خمیران زاهدان و سپردن امنیت این مناطق به ۴ نفر

۵- واگذاری اداره نظمیه به صدیق حرم

۶ واگذاری عدلیه به مجد الملک – واگذاری پست و تلگراف به بشیرالملک (ص۳۱)

وی در ادامه از جدال و درگیری روحانیون رشت و تقسیم به دو گروه مخالف موافق مشروطه یاد کرده است. (ص ۳۲) او از مکان صحرای ناصریه، خیابان پرستار کنونی رشت به عنوان مرکز آموزش سپاه مجاهدان مشروطه برای فتح تهران نام برده است. (ص ۳۳) از نوشته کنسول روسیه می توان دریافت که پیش از ورود مجاهدان به تهران و سقوط محمد علی شاه از سلطنت توافقاتی بین دولت‌های انگلیس و روسیه صورت گرفته بوده است (ص ۳۸ ) وی در ادامه می نویسد که مخالفان مشروطه با ما به همکاری پرداخته و بدین گونه می‌توان گفت مشروعه خواهان در مواجهه با نیروهای مشروطه خواه خود را متکی به سفارت و کنسولگریهای خارجی کرده بودند (ص ۳۸-۳۹) مردم گیلان برای قحطی زدگان تبریز به تجمع آوری اعانه و کمکهای مالی همت کردند. (ص ۴۱)

اوسینکو، به عنوان کنسول روسیه در میدان توپخانه تهران شاهد اعدام شیخ فضل الله نوری بوده است. وی می نویسد: نزدیکی‌های ظهر، شیخ فضل الله نوری را در میدان توپخانه به دار آویختند. در ساختمانی مشرف به میدان اعدام را دیدم غلغله‌ای عجیب بود و جمعیت زیادی در میدان بودند. همه طرفدار اعدام بودند. سروصدایی شد و شیخ را آوردند و بردار آویختند. کسی که همراه من بود گفت آن کس که شیخ بردار آویخته را با شلاقی در دست یکی دو ضربه زد، پسرش بود. (ص۶۰) او در ادامه از افراد خبرچین کنسول روسیه به اسم نامبرده است. وی جعفر فخبی و رضا سفساری (؟) را خبر چینان کنسولگری معرفی میکند. (ص ۶۴)

کنسول روسیه حتی از وضعیت آب وهوای رشت، غفلت ننموده و نوشته است: شهریور هوای گیلان رو به آرامش می نهد و از آن گرمای تابستان و رطوبت سخت، کاسته می شود(ص ۶۶).

کنسول روسیه نشریه خیر الکلام و قهوه خانه‌های رشت را مرکز مبارزه علیه استبداد و قوای بیگانه معرفی می کند. او می‌نویسد روزنامه خیر الکلام در رشت در شماره دیروزش نوشته است که قرض کردن از کشورهای دیگر مانند پذیرش پایان یافتن استقلال مملکت است. روزنامه‌ها را مردم می‌خوانند و عصبی می‌شوند. این جا مرکز آغاز سر و صدا از قهوه خانه است. (۷۵) محل تجمع مردم در آن روز جهت شنیدن گزارش فعالیت های سیاسی انجمن ایالتی گیلان، سبزه میدان بوده است (ص۷۶ ) وی از همت و تلاش مردم برای احتراز دولت از استقراض خارجی هم سخن گفته است: می گویند که شیخ محمد نامی اهل لنگرود شهری نزدیک لاهیجان ظرف آبگوشت خود را در بازارچه کنار سبزه میدان به پنج ریال فروخت و پولش را به صندوق اعانه ملی ریخت و سید علی نامی پانزده شاهی داده (ص ۷۷) کنسول روسیه، مسجد گلشن را در ساغریسازان محل تجمع طرفداران مشروطه قید کرده و در مورد اهمیت مشروطه گیلان چنین می نویسد: مجلس یک چشم خود را به رشت دوخته است (ص ۷۸) او نمایندگان منتخب مردم را در دومین دوره مجلس شورای ملی از رشت ۷ نفر به اسامی علی قلی خان سرداراسعد، میرزا ابوالحسن خان پیرنیا، دکتراسماعیل خان مرزبان، میرزا محمد علی خان وزیرزاده، دکتر علی خان، سید یحیی مروستی ناصرالاسلام و محمد یزدی وکیل التجار (پدر کریم و فریدون کشاورز -از اینجانب) معرفی می‌کند. (ص ۷۸)

او از دو دستگی و هیأت مدیره مجلس یاد می‌کند که جمعی را سید حسن تقی زاده و جمعی دیگر را ابوالحسن خان معاضد السلطنه مدیریت می‌کنند. گروه تحت رهبری سید حسین تقی زاده، دموکرات و نقطه مقابل وی را اعتدالیون تشکیل می‌دهند. (ص ۱۰).

او از حیدرخان عمو اوغلی به عنوان یک “هیاهوگر نابکار” یاد می‌کند که از طرف دولت روسیه تزاری تحت تعقیب بوده است. (ص ۸۱) اوسینکو در یادداشت‌هایش یادی از امیرکبیر هم کرده است که بهانه آن دیدار از شهر کاشان است وی می‌نویسد: هر چند ما دل چندان خوشی از او نداریم ولی مردم ایران او را دوست دارند. (ص ۱۲۴) او در ادامه نوشته اش آورده است که چند سالی بعد جسدش را به یکی از شهرهای مذهبی شیعیان در عثمانی بردند که منظور کربلا در سرزمین عراق کنونی است.

او از رهبر مجاهدان گیلان به نام سردار محیی در صفحات ۱۳ و ۱۳۱ یاد نموده و مردمی را که به رشت آمده اند و در حال عزیمت برای سرکوب محمد علی شاه که تبعید را زیر پا گذاشته و از طریق بندرگز در حال ورود به خاک ایران است، تحت عنوان: مردم کسما، شفت و دیلمان نام برده است. (ص ۱۳۱) افصح المتکلمین املشی مدیر روزنامه “خیر الکلام” همواره مورد تنفّر نیروهای استبداد داخلی و استعمار خارجی بوده است. وی از تهاجم نکراسف به دفتر روزنامۀ خیر الکلام و غارت مدارک و وسایل دفتر آن هم سخن گفته است. (ص ۱۴۸) نکراسف، آن چنان در گیلان فعال ما یشاء بود که ۱۰ تن از مشاهیر مشروطه خواه رشت را به تبعید در باکو فرستاد که در بین این اسامی نام حاج خلیل رئیس بلدیه رشت و سید عبدالوهاب صالح مجتهد ضیابری، نماینده مردم رشت در انجمن ایالتی که ولایتی درست است دیده می شود. (ص۱۴۹ )

اوسینکو از روحیات مردم رشت هم پرده برداشته است. او از اطلاعیه ژنرال گیخ یاد کرده و می نویسد: گیخ مردم رشت را نمی شناسد و نمی داند که نباید آنها را تهدید کرد چون از کوره در می روند و آشوب می کنند. (ص ۱۵۰).

یکی از وقایع تلخ دوره مشروطه و پس از خلع محمد علی شاه از سلطنت شهادت چند تن از مشروطه خواهان در رشت بوده است. او می نویسد … چند تنی آمدند و شهادت دادند که شریعتمدار کرگانرودی، صالح خان یوسف خان جوبُنه ای و کاظم خان را در حال تیراندازی به سوی سربازان ما دیده اند. سرانجام دادگاه آنها را به اعدام محکوم کرد. (ص ۱۵۲).

ابراهیم فخرائی به ذکر نام شهادت دهندگان پرداخته و اسامی آنان را به نامهای ضیاء العلما، حاج آقا کریم اف میرابوطالب دریا بیگی ، نایب رحمان فراش حاجی صمد خان تاجر باشی و شاه جهان یخ فروش ذکر می کند. (فخرائی ۱۳۵۶ (۲۴۸) این واقعه در تاریخ ۱۰ صفر ۱۳۳۰ قمری برابر با ۹ بهمن ۱۲۹۰ خورشیدی و ۳۰ ژانویه ۱۹۱۲ میلادی رخ داد.

او شهدای مشروطه را ۴ نفر قید کرده و گفته است که در صحرای ناصریه آنها را به دار آویختند و از ۳ نفر به نامهای فیروز حمال باشی ، حاج على طواف و ابوالحسن به عنوان شهدای مشروطه انزلی یاد کرده است. (ص ۱۵۳)

او یک لیست ۵ نفره را نامبرده که کنسول گری روسیه از وزارت خارجه ایران خواسته بود تا آنان را به مدت ۵ سال از گیلان تبعید کنند که در بین این اسامی چهره هایی که بعدها نهضت جنگل را بنیان نهادند دیده می شود. میرزا حسین خان کسمایی ، میرزا کوچک خان، رحیم شیشه بر، دکتر ابوالقاسم خان فربد، میرزا محمدی انشایی و …. (ص ۱۵۴)

به نوشته اوسینکو، آصف الدوله حاکم گیلان افراد نامبرده را دستگیر و از گیلان تبعید کرد. (ص ۱۵۶). او از همتای خود در کنسولگری انگلیس نام برده و رابینو را فردی اندیشمند معرفی نموده است. (ص ۱۵۷) گفتنی است اوسینکو تا پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت سال ۱۲۹۰ خورشیدی برابر با ۱۵ جمادی الاول ۱۳۳۰ قمری معاون و دستیار نکراسف بود و شخص اوسینکو از این تاریخ جایگزین وی شده است. (ص ۱۵۷). وی در ادامه می نویسد آن روزهایی که در گیلان بودم از نارضایتی مردم برای بهره‌مند نشدن از تلاششان در راه کوشش‌هایشان در بر پا کردن مشروطه بسیاری شنیدم و می‌دانستم که روزی این زمزمه ها فریاد خواهند شد فریادی که بی شک تیرهای نخستش به سوی منافع ما شلیک خواهد شد. (ص ۱۶۰) ۱۲۹۳ خورشیدی برابر با ۱۹۱۴ میلادی یعنی آغاز دوره جنگ جهانی اول است زمانی که نهضت جنگل آغاز شده است. وی در همین تاریخ از مأمور کنسولگری روسیه در انزلی خواهان معرفی میرزا کوچک به وی شده است. (ص ۱۶۳) اوسینکو، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۲۹۳ خورشیدی را کارزار انتخابات نمایندگان مجلس دوره سوم از سوی مردم گیلان ذکر کرده است .(۱۶۶) او نتیجه انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی را از رشت: ادیب السلطنه سمیعی و سردار معتمد، از انزلی، امین الملک از لاهیجان، آیت الله زاده رشتی از فومن، ناصر الاسلام و از تالش، سردار منصور قید میکند. (ص ۱۶۷)

کنسول روسیه گزارشی را که درباره میرزا کوچک خواسته بود، بدین صورت در یادداشت روز سه شنبه ۳۰ فروردین ۱۲۹۴ خورشیدی برابر با ۲۰ آوریل ۱۹۱۵ میلادی این گونه آورده است

وی نامش یونس است در سال ۱۸۸۰ میلادی ۱۲۵۹ خورشیدی در رشت متولد شده و سالها در این شهر به فراگرفتن درس مذهبی روزگار گذرانده و برای نخستین بار در ماجرای مشروطه خواهی مردم در تحصن مردم رشت در برابر کنسولگری انگلیس حضور یافته و با جمعی از مردم راهی اعتراض به اعمال محمد علی شاه به تهران شده ولی وقتی به رستم آباد رسید مجلس به توپ بسته شد و او با بقیه همراهانش به رشت بازگشت و برای در امکان بودن از فشار دولت با تعدادی از همراهانش به تفلیس رفت سفر وی به تفلیس و نشست و گفتگوهایش با بسیاری از دارندگان اندیشه‌های انقلابی از او فرد دیگری ساخت.

وی مدت ها در تفلیس ماند و وقتی زمزمه حرکت مردم رشت به تهران برای مبارزه با محمد علی شاه برخاست به رشت آمد و و با مشروطه خواهان تا قزوین رفت و از سوی محمد ولی خان(سردار تنکابنی از سوی اینجانب)، به رشت فراخوانده شد و وقتی مشروطه خواهان گیلانی به کرج رسیدند با محمد علی خان- احتمالاً محمد علی خان پیربازاری- راهی کرج شد و در فتح تهران شرکت کرد و نامی یافت و همراه یپرم ارمنی برای گرداندن امور نظمیه شد.

در ماجرای بازگشت محمد علی شاه به استرآباد تحت عنوان بازرگانی قلابی به نام “حاج خلیل بغدادی”، همراه سردار محیی برای جنگ با محمد علی شاه به استرآباد رفت و در جنگ بندرگز زخمی شد و سربازان روس او را در کشتی نشانده و برای معالجه به باکو بردند در باکو دو گلوله ای که در تنش بود، یکی را بیرون آوردند و گلوله دیگر او را هنوز می آزارد او یک سال در باکو ماند و در آن سالها با بسیاری از مخالفان حکومت های روسیه و ایران به گفتگو نشست و موقع بازگشتن به ایران، چون دانست که نامش در فهرست نام کسانی است که “نکراسف”، آنها را تا ۵ سال از بازگشتن به رشت محروم کرده است. به تهران رفت و در تهران، گویا به سبب درگیری با کسی و کشته شدن او به دست وی به زندان افتاد و در زندان به جمع اعضای اتحاد اسلام پیوست

در آن اتحاد بود که به عنوان یکی از افراد بر پا کننده آشوب، در حاشیه جنوب غربی دریای خزر برگزیده شد و با میرزا علی خان منظور امیر مؤید سواد کوهی است که این توضیح از اینجانب است- راهی تنکابن شد تا ناحیه ای به نام کجور را به ناآرامی بکشند ولی در تنکابن از میرزا علی خان جدا شد و راهی پیوستن به دوستی به نام ابراهیم حشمت که پزشک است در لاهیجان شد و در لاهیجان آن دو به هم پیوستند و تصمیم به آغاز کار گرفتند پیوستن آن دو به هم سبب انتخاب جنگلهای فومن برای آغاز کار شد. (صص-۱۷۲- ۱۷۳)

در یادداشت جمعه ۳ تیر ۱۲۹۴ خورشیدی برابر با ۲۵ ژوئن ۱۹۱۵ میلادی می‌نویسد: امروز دیداری داشتم با سید محمود و میرزا محمد رضا از روحانیون رشت که از سالها پیش آنها را می‌شناسم و بارها در بسیاری از موارد به ما کمک کرده اند. (ص ۱۷۴)

او لیست اعضای اتحاد اسلام را که نام می‌برد در پایان ذکر می‌کند خوشحالم که یکی دو تن از یاران ما در هیأت اتحاد اسلام نیز در این جمع هستند (ص۱۷۷ ) ولی وی از نفوذیها کنسولگری روسیه را نام نمی‌برد.

اوسینکو ، از اعلامیه‌های هیأت اتحاد اسلام یاد می‌کند و نوشته‌های آن را قید می‌نماید: ما طرفدار استقلال ایرانیم و مداخلهٔ هیچ دولت خارجی چه همسایه و چه غیر همسایه را در امور کشور ما نمی پذیریم آنها نوشته اند که ما با هیچ کس دوستی و دشمنی نداریم و با آن کسی که ایران را دوست دارد، دوستیم و با کسی که با ایران دشمنی می‌کند دشمنیم تصمیم داریم بعد از کسب استقلال کامل دست به اصلاحات برای رفع فساد بزنیم و از همه برای پیوستن به ما دعوت می‌کنیم. (صص ۱۸۰-۱۷۹).

و از یکی از بلواگران معروف معاصر دورۀ فعالیت نهضت جنگل یعنی غلامحسین منگلی نام برده است.(صص ۱۸۱-۱۸۰)

یکی از اقدامات مؤثر نهضت جنگل سرکوب بلواگران بوده است وی به این امر اشاره می کند: …. به کنسول گری که رسیدم خبر رسید که غلامحسین از نیروهای میرزا کوچک شکست خورده و خودش به دست نیروهای جنگلی دستگیر شده. (ص۱۸۲) او از انقلابیون قفقاز تحت عنوان “هیاهوگران قفقاز” نام برده است و می نویسد: هیاهوگران قفقاز عموماً دارای تفکرات سوسیالیستی هستند و گمان نکنم که سازمان جنگلی‌ها با آنها هم فکر باشند به ظاهر هیاهوگران قفقازی در صدد بهره گیری از این ناآرامی برای ضربه زدن به ما هستند. (ص ۱۸۶ ) وی پدر میرزاکوچک را از کردهای طالقان دانسته و معتقد است که پیوستن کردهای ساکن آمارلو به وی به همین سبب بوده است. (ص ۱۸۷).

اوسینکو از محبوبیت نهضت جنگل سخن گفته که می‌توان دیدگاه مخالف این نهضت را در تأیید خاستگاه مردمی آن مورد توجه قرار داد… در رانکوه خان‌های منطقه در کنار کمک به برخی از رعایای خودشان برای پیوستن به جنگلی‌ها، خودشان مبادرت به کمک مالی به میرزا کوچک نموده‌اند و خان دیلمان، خودش و چند تن از افراد خانواده اش به میرزا کوچک پیوسته اند. (ص ۱۸۸) در فومن جماعت فراوانی هر روزه برای پیوستن به میرزا کوچک پیدا می شوند. (ص ۱۸۹)

او از دیدار خود با خان صوفی در رانکوه یاد می‌کند و می‌نویسد … در نهایت دانستم که تمایل شگفتی به میرزا کوچک دارند و او را فردی می‌دانند که بنا بر ضرورت‌های زمانه در صحنه سیاسی گیلان حاضر شده و تنها کسانی از او گریزان خواهند بود که از گذشته‌های خود هراسانند (ص۱۹۰ ) وی از ادعای میرزا کوچک خان چنین یاد می‌کند که وی می‌گفت که هوادارانش که دور او جمع شده‌اند بسیار به او اعتقاد دارند و حاضر به هر نوع فداکاری در راه او هستند. (ص ۱۹۲).

او اعتراف می‌کند که تلاش می‌کرده است تا راهی برای کاستن از محبوبیت میرزا کوچک در بین هوادارانش پیدا کند و به دنبال آن می‌نویسد قصد دارم به هر ترتیبی شده زمینه پدید آمدن اختلافی را فراهم کنم. (ص ۱۹۲) وی به دنبال آن می‌نویسد کوشیدم یکی دو نفر را که بتوانند سریعاً در درون آن تشکیلات رشد کنند و خود را به سطوح بالا برسانند به درون افراد نهضت جنگل بفرستیم (ص۱۹۴) او لقب امیراکرم را مختص به آصف الدوله حاکم گیلان کرده است (ص ۱۹۹) عبدالرزاق شفتی که در مقابل قوای جنگل به پیکار پرداخت را اوسینکو دست پرورده و اجیر شده خود می‌داند بعد از پذیرش اولیه او به سراغ جزییات قضیه رفتیم و قرار شد من پول لازم و اسلحه کافی را در اختیار او قرار دهم و او در مسیر خواسته‌های ما دست به عملیاتی علیه جنگلی‌ها بزند و در مقابل هر موفقیت استثنایی جایزه‌ای خاص دریافت دارد. عبدالرزاق به من قول داد که برخی از نیروهای خود را به درون هیاهوگران بفرستد و از آنها برای کشتن سران هیاهو استفاده کند. (ص ۲۰۲)

کنسول روسیه از خاستگاه مردمی نهضت جنگل بازپرده برداشته و در یادداشتهای خود، آورده است: خبرهای رسیده از فومن و مناطق زیر هیاهوی جنگلیها نشان بر پیوستن شماری از مردم به آن ها دارد و هر چند نمی توان به این آمارها دل بست ولی نشانه‌هایی وی در یک یادداشت آورده است … خبر رسیده که فرستادگان میرزا کوچک موفق شده اند که با آلمانیها کنار آیند و تعدادی اسلحه از آنها بخرند. (ص ۲۰۴) این نوشته گویا و مؤید این است که نهضت جنگل همان طور که بارها در نشریهٔ خود بیان کرده است استقلال و بی طرفی خود را حفظ کرده بود این یادداشت مؤید دیدگاه خسرو شاکری است که می‌نویسد: برخلاف ادعاهای استالینیست هایی همچون ایوانف هرگز مدرکی حاکی از همکاری کوچک خان با مأموران آلمانی به دست نیامده است (شاکری، ۱۳۸۶: ۱۸۱).

یادداشت دیگری از همین مقام روسی گواهی می‌کند که اعضای نهضت جنگل از سراسر ایران بوده اند و فقط از اهداف این نهضت مردم گیلان استقبال ننموده اند مردم نواحی دیگر هم نهضت جنگل را یک نهضت ملی رهاننده ایران از دامن استبداد داخلی و استعمار خارجی می دانستند.

از همین رو، خسرو شاکری، سخنی را که میرزا کوچک به یکی از کارکنان خوشتاریا- یک شرکت بازرگانی گرجی مستقر در ایران زده را در کتابش آورده است هدف من سرنگونی دولت تهران و انتقال قدرت، به یک دولت دموکراتیک در ایران است (شاکری، ۱۳۸۶ -۲۴۴) اما اوسینکو آورده است … شنیدیم که حدود یک صد نفر از مردم نور و کجور از راه دریا خود را به مرداب انزلی رسانده و به نیروهای جنگل پیوسته اند. (ص ۲۰۵)

او از شکست نیروهای عبدالرزاق خان شفتی از میرزا کوچک و غنیمت گرفتن اسلحه روسی توسط جنگلی‌ها سخن گفته و در ادامه هم با کمال تأسف گفته است …. همه رشته‌های من پنبه شده اند. (ص ۲۱۳).

او از شرکت اقوام مختلف در ترکیب نهضت جنگل سخن گفته است … کرد و کر، تالش و گالش‌ها در کنار گیلک‌ها قرار داشتند.(ص۲۱۵ ) او از محمد علی اصفهانی ملقب به مفاخر الملک که در واقعۀ کسما شکست یافت و توسط محمد حسن پاپروسی کشته شد سخن گفته و او را چنین معرفی نموده است: مفاخر الملک، در مجموع آدم بی عرضه ای است ولی مطیع و فرمانبر است و با بودن او در واقع گیلان در دست من است. (ص۲۲۰) در ادامه یادداشت‌هایش می‌خوانیم که او عامل پیوند و حمایت برهان السلطنه تارمی، امیر مقتدر (ضرغام السلطنه تالش) و اشجع الدوله اسالمی با شخص مفاخر الملک بوده و حتی گفته است که پول قابل توجهی در اختیار مفاخر الملک گذاشته است. (صص ۲۲۷-۲۲۶) از فرجام لشکر کشی مفاخر الملک به کسما با تأسف یاد کرده است. (ص ۲۲۷).

در یکی از یادداشت‌هایش می‌نویسد من به امیر مقتدر (ضرغام السلطنه تالش)، پیغام دادم که اگر در کمک به ما، روسیه تزاری با میرزا کوچک درافتد فومن را به او خواهم داد و او پذیرفت و قرارشد نمایندگانی نزد او بفرستم تا برنامه ریزی کاملی برای این کار داشته باشیم (ص۲۲۹ ) در یادداشت آخر او، می‌توان دشمنی دو کشور روسیه و انگلستان را با نهضت جنگل را به عنوان یک سند قابل ملاحظه مورد توجه قرارداد: سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۲۹۶ خورشیدی / ۱۰ آوریل ۱۹۱۷ میلادی در تهرانم و دیشب در جشنی به مناسبت موفقیتم در سرکوب جنگلیها شرکت داشتم هدایای جالبی از سوی سفیران روسیه و انگلیس به من داده شد (ص ۲۳۵).

منابع و مآخذ:

فخرائی ،ابراهیم ۱۳۵۶ گیلان در جنبش مشروطیت، تهران شرکت سهامی کتاب‌های جیبی با همکاری انتشارات فرانکلین.

شاکری خسرو، ۱۳۸۶ میلاد زخم، ترجمه شهریار خواجیان ، تهران، انتشارات اختران

**اُوسینکو، پدر میرزا کوچک را از کردهای طالقان دانسته (ص ۱۸۷) بحرالعلوم قزوینی، میرزا کوچک را از ایل رشوند دانسته است بحرالعلوم قزوینی تاریخچه میرزا کوچک خان بازخوانی افشین پرتو، مجموعه یادبودهای انقلاب جنگل، ۱۳۹۰ رشت انتشارات بلور، (ص ۳۰۶) عده ای از محققان، ایل رشوند را از کردها دانسته اند که در دوره صفویه، به قزوین کوچ داده شده اند مریم بخشی و دیگران بررسی علل کوچ طایفه رشوند به قزوین و پیآمدهای آن در عصر صفویه ۱۳۹۹ پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران، سال نهم، شماره اول پیاپی ۱۷، پائیز و زمستان).

*حاجی صمد خان تاجر باشی یکی از تجار صاحب نام اهل بادکوبه و مقیم رشت که در سال ۱۳۳۴ قمری مسجدی درمحله باقرآباد رشت بنا کرد که به مسجد حاج صمد خان شهرت یافت. نوه وی به نام دکتر یوسف صمد زاده، در انتخابات دوره بیست و سوم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده مردم رشت وارد مجلس گردید. خاطرات دکتر یوسف صمد زاده نماینده مجلس شورای ملی به کوشش منوچهر نظری،۱۳۹۷، ناشر مؤلف).

یک پاسخ ارائه کنید