پُر از شکوفه می‌شوم به خوشه‌ی نمای تو

پُر از شکوفه می‌شوم به خوشه‌ی نمای تو
به کمترین‌ اشاره از شعاعِ دیده‌های تو

در این مرورِ پُر تنِش، که سینه زخم می‌شود –
مرا نفس پُر است از لطافت ِ هوای تو

نیازِ من به تو چنان گشود عرش ِ واژه را
که سر درآورم به هر نشانه پیش ِ پای تو

چه لحظه‌ای نکوتر از درنگ ِ نابِ عاشقی –
که هدیه می‌کند به من، رموزِ رهگشای تو

به هر زبان اگر مرا در این جهان صدا کنی
بدون ِ مکث می‌رسد به گوش ِ من صدای تو

تو منبعِ افق شدی که آفتاب ِ همدلی
زمانه را عجین کند به عطرِ آشنای تو

دگر مرا بهانه‌ای به سوی خود نمی‌کشد –
بجز همین تراوش ِ سخاوت وُ غنای تو

به هر بلا و مشکلی دچار اگر شوم بدان –
علاج می شوم به یک پیاله از دوای تو

ببین زبان ِ این غزل، چگونه طعم ِ عشق را –
چشید؛ تا شود چنین شناسه در رسای تو

 

یک پاسخ ارائه کنید