شیخ زاهد گیلانی

دکتر عباسقلی غفاری فرد

استاد یار گروه تاریخ

واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تهران

Dr.ghafarifard@yahoo.com

چکیده

خاستگاه نیاکان شیخ زاهد و محل کنونی آرامگاه او

شیخ زاهد گیلانی مرشد شیخ صفی الدین اردبیلی است نه نیاکان شیخ زاهد ونه نیاکان شیخ صفی الدین هیچ کدام از گیلان و اردبیل برنخاسته اند بلکه خاستگاه نیاکان هر دو آنها، سنجان بوده و نسب این مرشد و مرید به کردان میرسد. خاستگاه شخص شیخ زاهد هم در میان تالشها بوده و چون تالش را همواره بخشی از گیلان دانسته اند از این روی او به گیلانی شهرت یافته و ظاهراً این پسوند گیلانی بعدها به آخر اسم شیخ زاهد افزوده شده است. نگارنده که نزدیک به سی سال درباره پیوستگی شیخ صفی الدین به شیخ زاهد و گرایش تالشها به صفویه و محل زندگی و آرامگاه کنونی شیخ زاهد، سرگشته بود و راه به جایی نمی برد سرانجام در پی پژوهشهای کتابخانه ای و میدانی به نتایجی دست یافت که میتواند روشنگر برخی از نکات تاریک تاریخ شیخ زاهد و صفویه باشد. این مقاله می کوشد به پرسشهای بالا تا حد امکان پاسخهای روشنی بدهد.

کلید واژه ها:

شیخ زاهد، شیخ صفی الدین، تالشها، صفویه، آرامگاه شیخ زاهد .

مقدمه

شیخ زاهد گیلانی مرشد شیخ صفی الدین اردبیلی بنیانگذار طریقت اردبیل است. درباره زندگانی شیخ زاهد در منابع تاریخی چیزی به نظر نگارنده نرسیده است و ظاهراً کتاب صفوه الصفا تنها کتابی است که به طور گسترده از شیخ زاهد و کرامات و نیاکان و محل زندگی او سخن به میان آورده است. از آن جا که بخش بزرگی از ارجاعات این مقاله و اساس پژوهش حاضر به همان کتاب بر می‌گردد بررسی کوتاهی درباره آن ضروری به نظر میرسد.

کتاب صفوه الصفا فی مناقب اولیاء و معارج الاصفیاء تألیف درویش توکلی بن اسماعیل بن حاجی الاردبیلی مشهور به ابن بزاز است. این مؤلف، خود مرید شیخ صفی الدین اردبیلی و پسر و جانشین او شیخ صدرالدین بوده و ٢۴ سال پس از فوت شیخ صفی الدین یعنی در ۷۵۹ هجری قمری کتاب مذکور را نوشته است. بدیهی است در این کتاب که ۱۴٨ سال قمری پیش از تشکیل سلسله پادشاهی صفویه به رشته تحریر درآمده، نسب نامه شیخ صفی الدین و مذهب او به روشنی تمام مورد بررسی قرار گرفته و از سیادت خاندان صفوی و مذهب تشیع آنها هیچ سخنی به میان نیامده است.پس از تأسیس پادشاهی صفویه و به ویژه در روزگار شاه تهماسب اول ( ۹۸۴ – ۹۳۰ هـ ق) پیوند دادن صفویه به خاندان امامت و کسب لقب سیادت و نفی مذهب سنی شیخ صفی الدین ضرورت یافته و به همین دلیل، شاه تهماسب ابوالفتح حسینی کرگانی را مأمور تصحیح و به عبارت روشن‌تر، تحریف کتاب صفوه الصفا کرده است. با وجود تلاشهای صفویه برای نابودی نسخ قدیمی صفوه الصفا و جایگزینی نسخ تحریف شده به جای آن، برخی از نسخ قدیمی از دستبرد آنها در امان مانده و به دست ما رسیده است. از جمله این نسخ قدیمی میتوان به نسخه لیدن و نسخه ایا صوفیه اشاره کرد. منبع مورد استفاده نگارنده در این مقاله همان نسخه لیدن است. از آنجا که بحث بیشتر درباره کتاب صفوه الصفا در این مقاله مقدور نیست خوانندگان محترم میتوانند برای آگاهی بیشتر درباره تحریف آن کتاب و کیش شیخ صفی الدین به کتاب تاریخ ایران از ساسانیان تا افشاریه تألیف نگارنده مراجعه کنند.

خاستگاه نیاکان شیخ زاهد

در صفوه الصفا، نسب نامه شیخ زاهد چنین آمده است: شیخ تاج الدین ابراهیم بن روشن امیر بابل بن شیخ بندار الکُردی السنجانی، مؤلف صفوه الصفا. نسب نامه شیخ صفی الدین را نیز این چنین ضبط کرده است شیخ صفی الدین ابو الفتح اسحق بن الشیخ امین الدین جبرئیل ابن الصالح قطب الدین ابوبکر صلاح الدین رشید بن محمد الحافظ لکام الله ابن عواض بن پیروز الگردی السنجانی.

چنان که ملاحظه میشود خاستگاه نیاکان مرشد و مرید هر دو از یک سرزمین است. این وحدت خاستگاه، ما را به نتایج مهمی میرساند نخست آن که پیروز الکردی السنجانی، جد شیخ صفی الدین و معروف به فیروزشاه زرین کلاه، با شیخ بندار الگردی السنجانی نزدیک بوده و هر دو نسب کردی داشته اند فیروزشاه زرین کلاه فردی بسیار ثروتمند و صاحب چهار پایان بیشمار و خدم و حشم بود. او در جستجوی چراگاهی حاصلخیز به کنار جنگل گیلان آمد و در ناحیه ای موسوم به رنگین اقامت کرد و در همان جا در گذشت. این ثروت و مکنت فیروزشاه زرین کلاه و اقامت او در میان تالشها موجب شهرت وی و گرایش شدید تالشها به سوی او شد به احتمال بسیار یکی از نیاکان شیخ زاهد هم با فیروزشاه زرین کلاه از سنجان به میان تالش ها آمده و در آنجا اقامت کرده و شیخ زاهد در میان تالشها نشو و نما یافته است و اگر این گفته را بپذیریم نیا کان شیخ زاهد در خدمت نیاکان شیخ صفی الدین بوده اند.

در این جا میتوان به علت گرایش تالشها به صفویه و علاقه آنها به پادشاهان ان پی برد. پیروان صفویه نه در میان مردم ایران بلکه بیشتر از سرزمین آناتولی بودند و از مردم بومی ایران تنها تالشها به آنها گرویده بودند دلیل این امر روشن است. مردم آناتولی و به ویژه پیرامون سنجان یا سنجار از زمان فیروز شاه زرین کلاه به عنوان فردی با سلسله نفوذ و قدرت و صاحب مکنت و ثروت به او وابسته بوده و رابطه خود را با فیروز شاه پس از مهاجرت او به سوی مغان و گیلان همچنان حفظ کردند و این رابطه را با فرزندان او هم تداوم بخشیدند، به ویژه هنگامی که شیخ صفی الدین طریقت اردبیل را بنیان گذاشت، آنها مرشدی از نوادگان فرد مورد علاقه خود یعنی فیروزشاه زرین کلاه را در مقامی رفیع یافتند و او را پرآوازه تر ساختند. در این سوی تالشها نیز به سبب اقامت شیخ زاهد در میان آنها و داشتن ارادت به این شیخ پس از فوت او، از جانشینش شیخ صفی الدین پیروی کردند و در حلقه مریدان او درآمدند و این علاقه به صفویه تا تأسیس سلسله پادشاهی و پس از آن نیز همچنان تداوم یافت.

در واقع فیروزشاه زرین کلاه حلقه اتصال قبایل آناتولی و تالش ها و موجب وابستگی آنها به خاندان صفوی است. به گمان نگارنده نیاکان شیخ زاهد در خدمت نیاکان شیخ صفی الدین بوده اند. و همراه او به میان تالشها آمده اند و خود را به نوعی وابسته به فیروز شاه زرین کلاه میدانسته اند شگفت اور نیست که شیخ زاهد با وجود داشتن پسرانی از جمله شیخ جمال الدین و شیخ شمس الدین، شیخ صفی الدین را به جانشینی خود برگزید و حتی دختر خود بی بی فاطمه را به عقد ازدواج او درآورد. به باور نگارنده شیخ زاهد از جایگاه خاندان شیخ صفی الدین و جد او فیروزشاه زرین کلاه کاملاً آگاهی داشته و با سپردن سجاده ارشاد به شیخ صفی الدین میخواسته به مقام فیروزشاه زرین کلاه که نیاکانش نیز ظاهراً در خدمت او بوده اند ارج نهاده باشد. از گفته های بالا می توان نتیجه گرفت که شیخ زاهد نسب کردی داشته و نیاکان او در سنجان به سر میبرده اند. پس از مهاجرت نیاکانش به سوی گیلان نیاکان او در سرزمین تالش سکونت کرده اند و شیخ زاهد به عنوان یک فرد تالشی در میان تالش ها رشد کرده و زبان و فرهنگ آنها را فرا گرفته و چون به مقام شیخی و مرشدی رسیده مورد علاقه تالشها قرار گرفته و آرامگاه او پس از وفاتش به زیارتگاه تالشها تبدیل شده چنان که امروز هم تالشها آرامگاه او را زیارت می کنند.

محل زندگی و آرامگاه شیخ زاهد

مقدمتاً باید بگویم چون نام شیخ زاهد را همواره با پسوند گیلانی شنیده و خوانده بودم و در لاهیجان نیز مقبره ای را به او نسبت میدادند هرگز به فکرم خطور نمی کرد که شیخ زاهد در تالش و در خارج از بیه پس فوت کرده باشد در روزگار صفویه بخشی از گیلان را به مرکزیت لاهیجان، بیه پیش و بخشی از آن را به مرکزیت فومن، بیه پس می گفتند. نزدیک به بیست و پنج سال پیش به کتاب صفوه الصفا دست یافتم و پنج سال پس از آن مقرر شد با همکاری یکی از دوستان و زیر نظر یکی از اساتید محترم این کتاب را تصحیح کنیم بنابراین درباره کتاب مذکور کار کردم و تصحیح آن نیز به پایان رسید اما به دلایلی به چاپ آن، اقدام نشد. در خلال تصحیح بود که با مطالبی تازه درباره شیخ زاهد و شیخ صفی الدین آشنا شدم و نامهای کاملاً جدیدی درباره محل زندگی و آرامگاه شیخ زاهد در آن کتاب یافتم اما تقسیمات مرزی میان ایران و اتحاد جماهیر شوروی سابق و بعداً جمهوری آذربایجان و عدم آگاهی من از بخش شمالی تالش موجب میشد، در ایران و در بخش تالش و آستارای متعلق به این کشور به جستجوی آن نام های تازه بگردم و گمان می بردم گیلان از همان آستارا که نیمی از آن در خاک جمهوری آذربایجان است آغاز میشود و هرگز فکرم از آستارا به آن طرف تر نمی رفت.

با پژوهشهای بیشتر و اندیشه شبانه روزی درباره موضوع مورد نظر به این نتیجه رسیدم که شیخ زاهد نمی توانسته دورتر از آستارا و تالش به مرکزیت هشتپر (که اکنون همان تالش نامیده میشود) زندگی کرده باشد و آرامگاه او هم مطمئناً در جایی غیر از لاهیجان قرار دارد نتایج این پژوهشها را در کتاب تاریخ ایران از ساسانیان تا افشاریه در بحث آرامگاه شیخ زاهد به چاپ رسانیدم. با بحث و بررسیهای بیشتر و مطالعه دقیق تر منابع به نتایج تازه تری دست یافتم و در برخی از منابع دیدم که به صراحت نوشته شده شیخ زاهد در آستارا دفن شده از جمله این منابع یکی روضه الصفویه بود که در آنجا می گوید، شیخ صفی الدین، شیخ زاهد را در جای مناسبی در آستارا دفن کرد.

پس از آن به بررسی درباره آستارا پرداختم اما به دلیل عدم دسترسی به منابع و عدم آگاهی در بخش آستارای ایران به دنبال نام های مکتوب در صفره الصفا میگشتم. برای توضیح بیشتر ابتدا باید به کوتاهی روایت فوت شیخ زاهد و محل زندگی او و محل دفن او توسط شیخ صفی الدین را بازگو کنم.

روایت صفوه الصفا درباره محل زندگی و آرامگاه شیخ زاهد

صفوه الصفا به سال تولد شیخ زاهد اشاره نمیکند اما میگوید که او در دیه سیاورود به دنیا آمده است. در اینجا روایت صفوه الصفا را عیناً نقل میکنم با این توضیح که در آرامگاه کنونی شیخ زاهد که از آن بحث خواهد شد تصویری از او بر روی دیوار است و در روی آن تصویر، تولد او را ۱۲۱۵ میلادی و سال وفاتش را ۱۳۰۰ میلادی نوشته اند. سال فوت او به هجری قمری ماه رجب ۷۰۰ ذکر شده است. از آنجا که شیخ زاهد سی و پنج سال از شیخ صفی الدین بزرگتر بوده سال تولد او به هجری قمری بایستی ۶١۵ بوده باشد.

چه شیخ صفی الدین در ۶۵٠ به دنیا آمده بود. به هر حال در صفوه الصفا می نویسد :

«پدر شیخ زاهد در دیه بهرالآله دیهی از دیه های کوهستان گیلان مستوره درقید نکاح آورد و از وتاج المله و الدین برهیم قدس الله روحه در دیه سیاورود گیلان در وجود آمد»

در جای دیگر درباره محل زندگی شیخ زاهد می نویسد:

«خانبلی … از نواحی گیلان ناحیتی است و در خانبلی دیهی است هلیه کران… و شیخ زاهد را قدس الله سره دو عیال بود یکی در سیاورود بر لب دریا… و یکی در هلیه کران… شیخ زاهد را قدس الله سره دو خانه و عیال بود یکی به هیله کران و یکی سیاورود و … شیخ زاهد را نظر به آن خانه بیشتر بود که در هلیه کران بود. »

درباره بیماری و مرگ شیخ زاهد و محل دفن او در صفوه الصفا نوشته است:

«شیخ صدر الدین ادام الله برکته روایت کرد که چون اواخر حال شیخ زاهد قدس الله روحه العزیز بود مردم را اختلاف و منافشه برخواست که مرقد مبارک شیخ کجا باشد. جماعت گشتاسفی میخواست که در گشتاسفی باشد و شیخ زاده جمال الدین… میخواست که به جوماق آباد باشد در موقان و دشتاوند و شیخ زاهد قدس الله روحه میخواست که در سیاورود گیلان باشد… پس به سر با شیخ صفی الدین گفت، تو چه می گویی و مصلحت کجا باشد. شیخ صفی الدین گفت چون دانستم که خاطر مبارک شیخ مایل به گیلان است گفتم شیخ، گیلان مقام و مسکن است و جای خوش شیخ زاهد قدس الله روحه العزیز فرمود که من نیز همان میخواهم… شیخ زاهد را برداشتند تا به سیاورود آوردند. چون بدان مقام رسید که اکنون حضیره متبرکه شیخ است….»

بنابراین از نوشته صفوه الصفا بر میآید که شیخ زاهد در سیاورود به خاک سپرده شده و آرامگاه او باید در سیاورود باشد. بیشتر منابع دوره صفویه محل آرامگاه او را در همان سیاورود ضبط کرده اند اما در کتاب جواهر نامه لنکران، محل دفن شیخ زاهد، روستایی هلیه کران نوشته شده است. به گفته آقای سیدامیر متولی آرامگاه شیخ حیدر برای آن که آب در مزار شیخ زاهد نریزد بقایای جسد شیخ زاهد را از سیاورود به هلیه کران آورده و در آنجا به خاک سپرده است.

چنان که گذشت من این نامها را در کتاب صفوه الصفا میخواندم و راه به جایی نمی بردم. پس از آن که با بررسی بیشتر متوجه شدم که بخشی از تالش با عنوان تالش شمالی در جمهوری آذربایجان قراردارد تصمیم گرفتم به آن منطقه سفر کنم. روز چهارشنبه ۱۳ شهریور ۳/۱۳۸۷ سپتامبر ۲۰۰۸ در لنکران واقع در جمهوری آذربایجان، به تحقیق دربارۀ آرامگاه شیخ زاهد پرداختم. مردم عادی چیزی درباره آن نمی دانستند. به دانشگاه دولتی لنکران رفتم و در آنجا آقای روسلان حمیداف (Ruslan Hemidov) گفتند که آرامگاه شیخ زاهد در روستای شیخه کران واقع است.

به روستای شیخه کران رفتم. معلوم شد که شیخه کران همان روستای هلیه کران است. این روستا در میانه راه آستارا به لنکران قراردارد و حدود سی کیلومتر از آستارا و حدود ۱۲ کیلومتر از لنکران فاصله دارد. در روستای شیخه کران گورستانی در پشت دیواری آجری و نرده های آهنین قراردارد و ورود و خروج به آنجا از طریق یک دروازه انجام می گیرد. آرامگاه شیخ زاهد درست در انتهای گورستان واقع شده و به آن در اصطلاح محلی، اجاق می‌گویند مردم برای زیارت به این اجاق می‌آیند. بنای کنونی آرامگاه در ۱۹۹۱ میلادی و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به همت مردم روستای شیخه کران ساخته شده است. این آرامگاه شاید در مساحتی به طول و عرض ده یا دوازده متر مربع ساخته شده و دارای دو بخش است. بخش نخست در ورودی و دهلیز بنا را تشکیل میدهد و بخش دوم قبر شیخ زاهد را در برگرفته که در وسط آن ضریحی از چوپ به صورت مشبک و با شیشه های کاملاً معمولی و بدون هیچ نوشته یا تزیینی به چشم می خورد. روی آرامگاه دو طبقه از سنگ به صورت مکعب، یکی در زیر و بزرگتر و یکی در بالا و کوچکتر و به صورت پلکانی کار گذاشته اند و حتی یک کلمه در روی آنها ننوشته اند. در سه طرف این بنا، سه پنجره با شیشه های رنگی زیبا کار گذاشته اند و بنا گنبدی از زیبا شیروانی دارد دیوارهای بنا و داخل گنبد به زیبایی تزیین شده گچ بری به نظر میرسد.

متولی آرامگاه شخصی است به نام سید امیر پسر سید میرعبدالله که مدتی با او به گفتگو پرداختم. نامبرده می گفت که پدر در پدر متولی این آرامگاه بوده اند و پدر او در دوران حکومت کمونیستها به گناه تولیت آرامگاه و تلاش برای حفظ آن، چندین سال در زندان به سر برده است. به نظر میرسد فقدان سنگ قبر از آن جهت است که کمونیستها هنگام ویران کردن قبر شیخ زاهد، سنگ آن را نیز نابود کرده اند آقای سید امیر می گفت که آرامگاه را یک بار شیخ حیدر و بار دیگر شاه اسماعیل تعمیر کرده اند. در تاریخ عباسی نوشته که شاه عباس اول از راه مغان و قزل آج به زیارت شیخ زاهد رفته است.

آن چه برای نگارنده شگفت بود، این بود که آقای سید امیر بی آن که از وجود صفوه الصفا آگاه باشد و یا کتاب دیگری در این باره خوانده باشد، درست همان نوشته های صفوه الصفا را درباره زندگانی شیخ زاهد و همسران او در سیاورود و هلیه کران و تزویج دخترش بی بی فاطمه به شیخ صفی الدین و پسرانش شیخ جمال الدین علی و شیخ شمس الدین علی و شیخ شمس الدین بازگو می کرد. آقای سید امیر می گفت که هلیه در زبان تالشی به معنی «نی» هست و هلیه کران یعنی محلی که در آنجا خانه ها از نی ساخته شده اند. به نظر میرسد پس از فوت شیخ زاهد و تبدیل آرامگاه او به زیارتگاه به شیخه کران تغییر نام داده است. کران به معنی محل ،جا روستا و هلیه کران به مانند آن به کار برده شده، مثلاً لنکران، هلیه کران، شیخه کران، سعده کران و … آقای سید امیر می گفت که اخیراً شخصی از شهر ازمیر ترکیه به زیارت شیخ زاهد آمده بود و می گفت که من نوه چهلم شیخ زاهد هستم.

هلیه کران یا شیخه کران با سیاورود یکی دو کیلومتر بیشتر فاصله نداشت و همان طور که در صفوه الصفا نوشته شده سیاورود درست بر لب دریا قرار دارد و سعده کران در شمال و بوتسر در جنوب آن را در برگرفته اند امروزه سیاورود را مردم محلی، سیاوار می گویند کوتاه سخن آن که، نگارنده در لنکران، محل زندگی و آرامگاه شیخ زاهد و بسیاری از نام های شهرها و روستاهای مکتوب در صفوه الصفا را به چشم خود مشاهده کرد و آنها را با روایت أن کتاب مطابق یافت.

شیخ حزین لاهیجی نواده شیخ زاهد

شیخ محمد حزین لاهیجی (۱۱۰۳ – ۱۱۸۰ هـ.ق) شاعر و نویسنده اواخر دوره صفویه و دوره افشاریه یکی از نوادگان شیخ زاهد است. او می گوید زادگاه و آرامگاه شیخ زاهد در بلده آستارا بوده و شیخ شهاب الدین على، جد محمد علی حزین از آستارا به لاهیجان مهاجرت کرده و در آن شهر ماندگار شده است. شیخ علی بن عطاء الله از نیاکان می محمد علی حزین به دلیل اعتبار علمی، بسیار مورد توجه خان احمد پادشاه گیلان بوده است و با بهاء الدین محمد عاملی انس و الفتی داشته است محمد على حزین نسب نامه خود را چنین نوشته است:

«محمد الموعو بعلى بن ابى طالب بن عبد الله بن على بن عطاء الله بن اسمعیل بند اسحاق بن نور الدین محمد بن شهاب الدین على بن یعقوب بن عبدالواحد بن شمس الدین محمد بن جمال الدین على بن شیخ الأجل قدوه العارفین تاج الدین احمد محمد بن ابراهیم المعروف بزاهد الجیلانی.”

افسانه آرامگاه شیخ زاهد در لاهیجان

با شواهد مکتوب و با پژوهش میدانی و حضور نگارنده در شهرها و روستاهای مذکور در صفوه الصفا تردیدی باقی نمی‌ماند که آرامگاه شیخ زاهد گیلانی در روستای هلیه کران یا شیخه کران واقع در نزدیکی لنکران کنونی در جمهوری آذربایجان واقع است و وجود آرامگاه او در لاهیجان افسانه ای بیش نیست. دراین باره شاید بتوان گفت، حضور محمد على حزین و نیاکان او در لاهیجان موجب شهرت این شایعه شده، و از سوی دیگر شاید بتوان گفت که در آن آرامگاه زاهد نام دیگری آرمیده است. زاهد نام شیخ نبوده بلکه لقب او بوده است نام شیخ چنان که گذشت ابراهیم بود و محمد علی حزین نیز تصریح کرده که «زاهد» لقب شیخ بوده است. بنابراین امکان دارد شخصی با نام زاهد گیلانی در لاهیجان دفن شده و او را با شیخ ابراهیم معروف به زاهد گیلانی اشتباه کرده اند و آرامگاه مذکور را به نام شیخ زاهد گیلانی مرشد شیخ صفی الدین گرفته اند.

نتیجه گیری

خاستگاه شیخ زاهد گیلانی در بخش تالش گیلان بوده و نیاکان او به نوشته صفوه الصفا کرد بوده اند و از سنجان به تالش رفته اند هم نژادی نیاکان شیخ زاهد با نیاکان شیخ صفی الدین، این گمان را تقویت میکند که نیاکان شیخ زاهد به همراه فیروزشاه زرین کلاه نیای شیخ صفی الدین به تالش رفته و در خدمت فیروزشاه زرین کلاه بودند و این پیوستگی باعث ارادت خاندان شیخ زاهد به خاندان فیروزشاه و در نتیجه خاندان شیخ صفی الدین شده و تالش ها به واسطه مرشد و شیخ خود یعنی شیخ زاهد ارادت زیادی به صفویه داشته اند. وجود فیروزشاه زرین کلاه به عنوان فردی متنفذ صاحب ثروت و مکنت، از یک سو پیروان آناتولی شیخ صفی الدین و از سوی دیگر تالشها را به پیروی و مریدی او ترغیب کرده است.

آرامگاه شیخ زاهد نیز بنا به نوشته های تاریخی و به ویژه روایت صفوه الصفا، نه در لاهیجان بلکه در هلیه کران یا شیخه کران در جمهوری آذربایجان واقع شده است و این موضوع با اطلاعات متولی کنونی مقبره شیخ زاهد که با نوشته های صفوه الصفا مطابقت دارد و نیز با بررسیهای تاریخی نگارنده و حضور او در محل به اثبات می رسد.

 

یک پاسخ ارائه کنید